God

نشانه ها و علائم ظهور امام مهدی منجی عالم و حاکم جهانیان

ظهور امام زمان

پیش‏گفتار

منطقه شوش دانیال تازه از چنگال کافران بعثى آزاد شده بود و مردم کم کم به شهر باز مى‏گشتند. من که در آن زمان افتخار حضور در جمع عزیزان رزمنده را داشتم، در آن فرصت در مسجد جامع آن شهر تاریخى، درس‏هایى را درباره امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف بر اساس کتاب بحار الانوار علّامه مجلسى بیان‏کردم.

در آن هنگام بدین نکته توجّه کردم که درباره امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف گرچه مباحث گوناگونى، مانند: راز طول عمر، فلسفه غیبت، عوامل ظهور و... مطرح شده است، ولى درباره چگونگى قیام، سیستم حکومتى و شیوه زمامدارى آن حضرت، آن‏چنان‏که شایسته است، تحقیق و پژوهشى به عمل نیامده‏است. از این رو، بر آن شدم تحقیقى در این زمینه داشته باشم؛ شاید بتوانم براى سؤالاتى که کم و بیش براى همگان مطرح است، پاسخى بیابم.

یکى از پرسش‏هایى که ذهن بیش‏تر انسان‏ها را به خود مشغول داشته، آن است که امام عجل الله تعالى فرجه الشریف چگونه نظام‏هاى سیاسى گوناگون را - که داراى افکار و توانایى‏هاى مختلفى هستند - از میان برمى‏دارد و نظام واحد جهانى تشکیل مى‏دهد؟

به علت ازیاد صفحات بقیه در ادامه مطالب

سیستم و برنامه حکومتى آن حضرت چگونه است که در آن ظلم و ستمى در جهان نخواهدبود؛ فسادى صورت نمى‏گیرد و گرسنه‏اى یافت نمى‏شود؟

این اندیشه چهار سال مرا به تحقیق و پژوهش در موضوع یاد شده واداشت، و نتیجه آن، کتابى شد که در پیش روى دارید.

در بخش نخست این کتاب، اوضاع جهان پیش از ظهور امام عجل الله تعالى فرجه الشریف - که آکنده از جنگ و کشتار، ویرانى وقحطى، مرگ و بیمارى، ظلم وستم و ناامنى و تجاوز است - مورد بررسى قرار گرفته، نتیجه‏گیرى مى‏شود که مردم در آن هنگام از مرام‏ها، مکتب‏ها و حکومت‏هاى گوناگون - که هرکدام ادّعاى رعایت حقوق بشر، سعادت انسان و نجات آنان را داشته‏اند - مأیوس شده، از بهبود اوضاع نابسامان جهان ناامید گشته‏اند و در انتظار ظهور مصلحى به سر مى‏برند تا نجات بخش آنان باشد.

بخش دوم کتاب، به چگونگى قیام و انقلاب جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مى‏پردازد؛ نهضتى که از کنار کعبه با اعلام آن حضرت آغاز مى‏گردد. یاران و پیروان حقیقى از سراسر جهان به او مى‏پیوندند. ستاد فرماندهى شکل مى‏گیرد، سپاهیان منظم شده، فرماندهان منصوب مى‏شوند و عملیات در سطح وسیعى آغاز مى‏گردد.

امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند و به ریشه کن کردن ستم و ستمگر از جامعه مى‏پردازد. این جامعه، محدود به سرزمین حجاز، خاورمیانه و آسیا نیست؛ بلکه به وسعت کره زمین است.

اصلاح چنین جامعه‏اى که پر از ظلم و فساد است، کارى بس دشوار و مدّعى - آن در حقیقت - ادّعاى معجزه‏اى بزرگ دارد و این معجزه به دست او تحقّق مى‏یابد.

سومین بخش کتاب، به حکومت آخرین امام علیه السلام اشاره دارد. آن حضرت براى اداره جهانى رهیده از ستم و فساد و نیز تحقق حاکمیت اسلام، دولتى قوى و کارآمد، از یاران توانمند زمان‏خویش و بزرگانى چون حضرت عیسى علیه السلام، سلمان فارسى، مالک اشتر، صالح و... از سَلَف صالح تشکیل‏مى‏دهد. هر چند نقش آنان را در براندازى حکومت‏هاى جور نمى‏توان‏نادیده گرفت، ولى نقش اصلى آنان در سازندگى و اصلاح جهان در حکومت جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف است.

آن چه در این پیش گفتار به اختصار ذکر شد، با بهره‏گیرى از ده‏ها کتاب از - شیعه و سنّى- وبررسى صدها روایت، به صورت مبسوط و مستدل در کتابى که در پیش رو دارید، آمده است.

امید است این کتاب که دورنمایى - هر چند نارسا - از جامعه اسلامى پس از ظهور عدالت‏گستر آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم را ترسیم کرده است، مقبول امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف و مورد استفاده مسلمانان ایران و منتظران واقعى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف قرار گیرد و آنان را براى فراهم کردن زمینه ظهور آن حضرت آماده‏سازد.

از خداوند بزرگ خواهانیم که مرجع بزرگوار امام خمینى(ره) را که جلوه‏اى از حکومت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را در ایران به ما نشان داد با انبیا و معصومین محشور فرماید و خادمان به اهل بیت ومملکت اهل بیت را موفق و در حراست از این امّ القراى اسلام مؤیّد بدارد. در این‏جا تذکر چند نکته ضرورى است:

1. ما مدّعى آن نیستیم که در این کتاب مطلب تازه‏اى ارائه کرده‏ایم؛ زیرا روایات آن را عالمان گذشته جمع آورى نموده، در برخى موارد، نتیجه‏گیرى نیز کرده‏اند؛ امّا ویژگى این کتاب، در این است که سعى شده به دور از اصطلاحات خاص و نزاع‏هاى دینى، مطالب را در قالبى نو، ساده و در خور فهم عموم ارائه کند.

2. برداشت‏هایى که از روایات صورت گرفته و به جایى استناد داده نشده است، نظر شخصى نویسنده مى‏باشد. از این رو، ممکن است که با دقت و تحقیق بیش‏تر و مقایسه روایات با یک‏دیگر، مطالب دیگرى برداشت شود.

3. هم چنین مدّعى نیستیم که تمامى روایات مورد استناد در این کتاب، صحیح و غیر قابل خدشه است؛ بلکه سعى بر این بوده است که آن چه محدّثان و مؤلفّان معتبر در کتاب‏هاى‏شان آورده‏اند، نقل‏شود. هم‏چنین جز در پاره‏اى از موارد، از سند روایات بحثى به میان نیامده است؛ زیرا در مقام اثبات یا نفى آن نبوده‏ایم. علاوه بر آن که در بسیارى از موارد، با تواتر اجمالى به صدور روایت قطع پیدا مى‏کنیم؛ به ویژه در روایاتى که از طریق اهل بیت علیهم السلام رسیده است.

4. روایات این کتاب پیش از تألیف و تدوین کتاب معجم احادیث‏(1) الامام المهدى علیه السلام جمع‏آورى شده است. از این رو، مشتاقان به تحقیق بیش‏تر در این زمینه را به آن کتاب که بحمداللّه پس از این کتاب موفق به جمع آورى و تألیف و نشر آن‏شدم ارجاع‏مى‏دهیم.

5. در بسیارى از روایات کلمه الساعه و القیامه به ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف تفسیر شده است. ازاین‏رو، روایاتى که به عنوان شرایط یا علائم الساعه والقیامه آمده، در این کتاب به عنوان علائم ظهور آورده شده است.

6. برخى از مطالب کتاب نیاز به تحقیق بیش‏ترى دارد؛ هر چند سعى شده درباره آنها توضیح داده‏شود. امید است با عنایات الهى کتاب را در چاپ‏هاى بعدى با تحقیق بیش‏ترى منتشر نماییم.

در خاتمه به مصداق من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، لازم است از برادران و دوستان به‏ویژه از دو برادر بزرگوارم، حجج اسلام محمد جواد و محمد جعفر طبسى براى رهنمودهاى‏شان و از حجج اسلام على رفیعى و سیدمحمد حسینى شاهرودى براى بازنویسى و تنظیم مطالب کتاب، تشکر و قدردانى کنم.

قم - نجم الدین طبسى‏

1373 ه.ش

 

دنیای فانی

بخش اوّل دورنمایى از جهان پیش از ظهور

آن‏گاه که در روشنایى قرار داریم، از ارزش آن کم‏تر آگاه مى‏گردیم و زمانى به ارزش واقعى آن پى مى‏بریم که در ظلمت و تاریکى قرار گرفته باشیم.

هنگامى که خورشید جهان افروز در پهنه آسمان مى‏درخشد، کم‏تر بدان توجّه داریم، ولى آن‏گاه که در پس ابرها قرار گیرد و براى مدتى نور و گرما را از موجودات دریغ ورزد، به ارزش آن، آگاه مى‏گردیم.

ضرورت ظهور خورشید ولایت را آن‏گاه احساس خواهیم کرد که از شرایط و اوضاع نابسامان پیش از ظهور آگاه شویم و شرایط سخت روانى آن دوران را درک کنیم. ترسیمى کلّى از آن دوران - که برگرفته از روایات است - به شرح زیر مى‏باشد:

پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف فتنه و آشوب، هرج و مرج، نابسامانى، ناامنى و ظلم و بیداد، نابرابرى و اجحاف، قتل و کشتار و تجاوز، همه‏جا را فرا مى‏گیرد و زمین سرشار از ستم و بى‏عدالتى مى‏شود.

جنگ‏هاى خونین میان ملّت‏ها و کشورهاى جهان آغاز شده، زمین از کشته‏ها انباشته مى‏گردد. کشتار ناحق به حدّى زیاد است که هیچ خانه و خانواده‏اى یافت نمى‏شود که یک یا چند عزیز خود را از دست ندهد. مردان و جوانان بر اثر جنگ‏ها از بین مى‏روند، تا آن‏جا که هر سه نفر، دو نفر کشته مى‏شوند.

امنیّت مالى و جانى از میان ملّت‏ها رخت بر مى‏بندند، راه‏ها و جاده‏ها ناامن مى‏گردد، ترس، وحشت و هراس بشر را فرا مى‏گیرد، مرگ‏هاى زودرس و ناگهانى فراوان مى‏شود. کودکان معصوم با بدترین شکنجه‏ها، به دست فرمانروایان ستمگر کشته مى‏شوند، در خیابان‏ها و معابر عمومى به زنان باردار تجاوز مى‏گردد، بیمارى‏هاى واگیر و مرگ‏بار -شاید بر اثر تعفّن پیکر کشته شدگان یا به کارگیرى سلاح‏هاى میکربى و شیمایى- گسترش مى‏یابد. کمبود مواد غذایى، گرانى و قحطى، زندگى مردم را فلج مى‏کند و زمین از پذیرش بذر و رشد و شکوفایى سر باز مى‏زند. باران‏ها قطع شده، یا بى‏هنگام فرومى‏آید و زیان مى‏رساند. بر اثر قحطى، زندگى چنان سخت مى‏شود که برخى از مردم براى تأمین قوت لایموت خود، زنان و دختران خود را در برابر اندکى غذا واگذارمى‏کنند.

در آن شرایط دشوار، ناامیدى، بشر را فرا مى‏گیرد و مرگ بهترین هدیه الهى به انسان‏ها تلقّى مى‏شود و تنها آرزوى مردم، پایان یافتن زندگى است. در آن هنگام چون شخصى از میان پیکر کشته شدگان و از کنار گورستان‏ها بگذرد، آرزو مى‏کند: کاش یکى از آنان بود تا از زندگانى ذلت‏بار آسوده مى‏گشت.

در آن هنگام هیچ قدرت و سازمان و تشکیلاتى وجود ندارد که بتواند آن همه نابسامانى، تجاوز و کشتار را مهار کند و ستمکاران و قدرتمندان را به سزاى کردار ننگینشان برساند. هیچ فریادى براى رهایى مردم به گوش نمى‏رسد. همه مدّعیان نجات بشر، خائن و دروغ گو از کار در مى‏آیند و انسان‏ها تنها ظهور مُصلحى الهى و معجزه‏اى خدایى را انتظار مى‏کشند.

در آن هنگام که ناامیدى همه را فرا گرفته است، لطف و رحمت الهى، مهدى موعود را، پس از سال‏ها غیبت و انتظار، براى نجات انسانیت ظاهر مى‏کند و سروش آسمانى در همه جهان به گوش مى‏رسد که: «اى اهل عالم! دوران فرمانروایى ستمگران به سرآمد و حکومت عدل الهى فرا رسید و مهدى ظهور کرد». این نداى آسمانى، روح امید را در پیکره بى‏رمق انسان‏ها مى‏دمد و به محرومان و ستمدیدگان مژده رهایى مى‏دهد.

آرى، با درک این زمینه‏هاست که مى‏توان، به ضرورت ظهور مصلحِ الهى پى برد، و اهمیّت و ارزش حکومت عدالت گستر مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را درک کرد.

در این‏جا اوضاع نابسامان پیش از ظهور امام علیه السلام را در پنج فصل، از دیدگاه روایات بررسى مى‏کنیم.

فصل اوّل حکومت

قوانین ادیان و مکتب‏ها، هنگامى در جامعه اجرا مى‏شود که حکومتى از آن پشتیبانى کند. از این رو، هر گروهى در پى به دست آوردن حکومت، براى اجراى اهداف خویش است. اسلام نیز - که برترین آیین آسمانى است - در پى تشکیل حکومت اسلامى بوده، پیدایش و حفظ حکومت حق را از بزرگ‏ترین فرایض مى‏داند.

پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم همه کوشش‏هاى خویش را براى تشکیل حکومت اسلامى به کار گرفت و در شهر مدینه به پایه ریزى آن پرداخت. پس از رحلت آن حضرت - هر چند امامان معصوم علیهم السلام وعالمان، آرزوى تشکیل حکومت اسلامى را داشته‏اند - جز در موارد انگشت‏شمارى، حکومت‏ها الهى نبوده است و تا زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام نیز بیش‏تر حکومت‏ها بر باطل خواهند بود.

در روایاتى که از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و ائمه علیهم السلام به ما رسیده است، چشم‏انداز عمومى حکومت‏ها، پیش از قیام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ترسم شده است که به مواردى از آن اشاره مى‏کنیم:

الف) استبداد حکومت‏ها

یکى از مسائلى که جامعه بشرى پیش از ظهور امام علیه السلام از آن رنج مى‏برد، بیدادگرى و ستمى است که به وسیله حکومت‏ها بر مردم مى‏رود. رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در این باره مى‏فرماید: «زمین از ستم و بیداد پُر مى‏شود؛ تا جایى که در هر خانه‏اى ترس و جنگ وارد مى‏گردد».(1)

حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: «زمین پر از ستم و بیداد مى‏گردد؛ تا آن که ترس و اندوه در هر خانه‏اى وارد شود».(2)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «حضرت قائم علیه السلام قیام نمى‏کند، مگر در دورانى پر از بیم‏وهراس».(3)

این بیم و ترس چیزى است که غالباً از حکومت زمامداران ستمگر و خودسر جهان‏سرچشمه مى‏گیرد؛ زیرا پیش از ظهور آن حضرت، ستمگران بر جهان فرمانروایى‏مى‏کنند.

امام باقر علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «مهدى علیه السلام هنگامى قیام مى‏کند که زمام کارهاى جامعه در دست ستمکاران باشد».(4)

ابن عمر مى‏گوید: مرد شرافتمند و داراى مال وفرزند (در آخر الزمان) به سبب رنج‏ها و گرفتارى‏هایى که از سوى فرمانروایان مى‏بیند، آرزوى مرگ مى‏کند.(5)

نکته قابل توجّه این است که پیروان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم تنها از تجاوز و هجوم قدرت‏هاى بیگانه رنج نمى‏برند، بلکه از سوى حکومت‏هاى خودکامه و مستبد خودشان نیز در فشار و رنجند؛ آن‏چنان‏که زمین با همه گستردگى‏اش بر آنان تنگ مى‏شود و به جاى احساس آزادى، خود را در زندانى بزرگ احساس مى‏کنند. هم اکنون در جهان اسلام جز ایران - که با عنایت خداوند و امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف در آن فقیه عادل حکومت مى‏کند - باقى رهبران کشورهاى اسلامى با اسلام و مسلمانان میانه خوبى ندارند و با آنان بیگانه‏اند.

در روایات، در این زمینه چنین آمده است:

رسول گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «در آخر الزمان بلاى شدیدى - که سخت‏تر از آن شنیده نشده باشد - از سوى فرمانروایان اسلامى بر امّت من وارد خواهد شد؛ به گونه‏اى که فراخناى زمین بر آنان تنگ خواهد گشت و زمین از بیداد و ستم لبریز گردد؛ آن‏چنان‏که مؤمن براى رهایى از ستم، پناهگاهى که بدان پناهنده شود، نمى‏یابد».(6)

در پاره‏اى از روایات به ابتلاى مسلمانان به رهبران خودکامه تصریح گشته، در پى حکمرانى آن فرمانروایان ستمگر، ظهور مصلح کلّ، نوید داده شده است. در این دسته از روایات، از سه گونه حکومت - که پس از رسول گرامى اسلام بر سر کار مى‏آیند - سخن به میان آمده است. این سه گونه حکومت عبارتند از: خلافت، امارت و ملوک و پس از آن، جباران حاکم مى‏شوند.

پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «پس از من خلفایى بر سر کار خواهند آمد؛ بعد از خلفا، امرایى‏و پس از امرا، پادشاهان و پس از آنان جباران و ستمگران؛ سپس مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند».(7)

ب) ترکیب دولت‏ها

هنگامى مردم در آسایش و راحتى به سر مى‏برند که کارگزاران حکومت، افرادى صالح و کاردان باشند؛ ولى وقتى که افراد ناشایست بر مردم فرمانروا شدند، طبیعى است که انسان‏ها از رنج و عذاب به ستوه آیند؛ درست همان وضعیتى که پیش از ظهور حضرت‏مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف پیش مى‏آید. در این هنگام، دولت‏ها را افرادى خیانتکار، فاسق و ستمکار تشکیل مى‏دهند.

پیامبر گرامى اسلام مى‏فرماید: «زمانى خواهد آمد که فرمانروایان، ستم پیشه؛ فرماندهان، خیانتکار؛ قاضیان، فاسق و وزیران، ستمگر مى‏گردند».(8)

ج) نفوذ زنان بر حکومت‏ها

یکى دیگر از مسائلى که در حکومت‏هاى آخرالزمان مطرح است، سلطه و نفوذ زنان مى‏باشد که یا به گونه مستقیم بر مردم فرمانروایى مى‏کنند و یا فرمانروایان را به زیر سلطه خود مى‏برند. این مطلب، پیامدهاى ناگوارى را به دنبال دارد. حضرت على علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «زمانى خواهد رسید که افراد فاسد و زناکار به ناز و نعمت مى‏رسند و فرومایگان مقام و موقعیتى پیدا مى‏کنند و انسان‏هاى با انصاف ضعیف مى‏شوند». سؤال شد: این دوره در چه وقت خواهد بود؟ فرمود: «هنگامى که زنان و کنیزان بر امور مردم مسلّط گردند و خردسالان به فرمانروایى برسند».(9)

د) فرمانروایى کودکان

حاکمان باید افرادى باتجربه و مدیر باشند تا مردم در راحتى و آسایش قرار گیرند. اگر به جاى آنان، کودکان یا کوته فکران، سرپرستى کارها را در دست گیرند، باید از شرّ فتنه‏اى که رخ مى‏دهد، به خدا پناه مى‏برد.

در این باره به ذکر دو روایت بسنده مى‏کنیم:

پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «از اوّلِ سال هفتاد و حکومت کودکان، به خدا پناه ببرید».(10)

سعید بن مسیّب مى‏گوید: «فتنه‏اى رخ مى‏دهد و ابتداى آن بازى کودکان خواهد بود».(11)

ه) تزلزل حکومت‏ها

حکومتى قادر است به مردم کشورش خدمت کند که داراى ثبات سیاسى باشد؛ زیرا در صورتى که در حال تغییر باشد، قادر به انجام کارهاى بزرگ در کشور نیست.

حکومت‏ها در آخرالزمان در حال تزلزلند و گاهى حکومتى در آغازِ روز بر سر کار مى‏آید، ولى هنگام غروب از کار برکنار مى‏شود. امام صادق علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «چگونه خواهید بود، هنگامى که بدون امام هدایتگر و بدون علم و دانش بمانید و از یک دیگر بیزارى جویید؟ و این‏1 زمانى باشد که آزمایش شوید و افراد خوب و بد شما از هم جدا گردند و غربال و زیر و رو شوید. آن وقت که شمشیرها در رفت و آمد باشد و جنگ شعله ور. حکومتى در آغاز روز، روى کار مى‏آید و با کشتار در آخر روز بر کنار و سرنگون مى‏شود».(12)

و) ناتوانى قدرت‏ها از اداره کشورها

پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف حکومت‏هاى ستمگر به ضعف مى‏گرایند و این زمینه‏اى مى‏شود تا حکومت جهانى حضرت مهدى را بپذیرند. امام سجاد علیه السلام درباره آیه شریفه (حتى إذا رأوا ما یوعدون فسیعلمون من أضعف ناصراً و أقلّ عدداً؛(13) تا آن‏گاه که ببینند، آن چه وعده داده شده است و به زودى خواهند دانست چه کسى یاوران کم‏ترى دارد و ناتوان‏تر است.)، فرمود: «وعده‏اى که در این آیه داده شده است، مربوط به حضرت قائم علیه السلام و اصحاب و یاوران و دشمنانش است. آن‏گاه که امام زمان علیه السلام قیام کند، دشمنانش ناتوان‏ترین دشمنان خواهند بود و کم‏ترین نیروها و تجهیزات را خواهند داشت».(14)

(1). ابن‏ابى‏شیبه، مصنّف، ج‏15، ص‏89؛ کنز العمّال، ج‏14، ص‏584.

(2). کنز العمّال، ج‏14، ص‏584؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏317.

(3). شجرى، امالى، ج‏2، ص‏156.

ر.ک: نعمانى، غیبة، ص‏253؛ طوسى، غیبة، ص‏274، اعلام الورى، ص‏428؛ مختصر بصائر الدرجات، ص‏212؛ اثبات‏الهداة، ج‏3، ص‏540؛ حلیة الابرار، ج‏3، ص‏626؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏23؛ بشارة الاسلام، ص‏82؛ عقدالدرر، ص‏64؛ القول المختصر، ص‏26؛ متقى هندى، برهان، ص‏74؛ سفارینى، لوائح، ج‏3، ص‏8.

(4). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏77.

(5). عقد الدرر، ص‏333.

(6). حاکم، مستدرک، ج‏4، ص‏465؛ عقد الدرر، ص‏43؛ احقاق الحق، ج‏19، ص‏664.

(7). المعجم الکبیر، ج‏22، ص‏375؛ الاستیعاب، ج‏1، ص‏221؛ فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏456؛ کشف الغمّه، ج‏3، ص‏264؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏596.

(8). شجرى، امالى، ج‏2، ص‏228.

(9). کافى، ج‏8، ص‏69؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏265.

(10). احمد، مسند، ج‏2، ص‏326، 355، 448.

(11). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏60.

(12). کمال الدین، ج‏2، ص‏348.

(13). جن (72) آیه 24.

(14). کافى، ج‏1، ص‏431؛ نورالثقلین، ج‏5، ص‏441؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏329؛ ینابیع المودّه، ص‏429؛ المحجّه، ص‏132.

فصل دوم وضعیت دینى مردم

در این فصل به بررسى وضعیت دینى مردم پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف مى‏پردازیم. از روایات فهمیده مى‏شود که در آن روزگار، از اسلام‏و قرآن جز نامى بر جاى نمى‏ماند، مسلمانان تنها به نام، مسلمان هستند. مساجد، دیگر جاى ارشاد و موعظه مردم نیست. فقهاى آن زمان بدترین فقهاى روى زمینند و دین با کالاى کم ارزش و بهاى اندکى معاوضه مى‏شود.

الف) اسلام و مسلمانان

اسلام به معناى تسلیم بودن در برابر دستورات الهى است. اسلام برترین و بهترین ادیان است که خوش بختى بشر را در دنیا و آخرت تضمین مى‏کند؛ ولى آن چه ارزش دارد، عمل‏کردن به دستورات اسلام و قرآن است. در آخر زمان همه چیز بر عکس مى‏شود؛ یعنى از اسلام جز نامى بر جاى نمى‏ماند. قرآن در جامعه حضور دارد؛ ولى تنها خطوطى است که بر برگ‏ها نقش بسته است و مسلمانان تنها از نام مسلمانى برخوردارند و از اسلام نشانى ندارند. پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «دورانى بر امّت من مى‏آید که در آن، از اسلام جز نامى نماند و از قرآن اثرى جز نقش و تصویرى نباشد. مسلمانان به نام، مسلمان خوانده مى‏شوند؛ ولى نسبت به اسلام از هر کس بیگانه‏ترند».(1)

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «به زودى دورانى فرا رسد که مردم خدا را نشناسند و معناى توحید را ندانند تا این که دجّال خروج کند».(2)

ب) مساجد

مسجد جاى پرستش خداوند و تبلیغات دینى و ارشاد وهدایت مردم است. در صدر اسلام، حتى کارهاى مهم حکومتى در مساجد انجام مى‏شد. جهاد در مساجد برنامه‏ریزى مى‏شد و انسان از مسجد به معراج مى‏رفت؛ ولى در آخرالزمان مساجد ماهیت خود را از دست مى‏دهند و به جاى آموزش و تبلیغات و ارشاد دینى، بر تعداد مساجد و تجملات آن افزوده مى‏شود. در صورتى که مساجد از مؤمنان تهى است. پیامبر خدا مى‏فرماید: «مسجدهاى آن زمان آباد و زیباست؛ ولى از هدایت و ارشاد در آن خبرى نیست».(3)

ج) فقیهان

عالمان و دانشمندان اسلامى، حافظان دین خدا در روى زمینند و راهنمایى و ارشاد مردم در دست آنان است. آنان با تحمّل زحمات، مسائل دینى را از منابع شرعى استخراج کرده، در دسترس مردم قرار مى‏دهند؛ ولى در آخرالزمان وضع دگرگون مى‏شود و عالمان آن روزگار بدترین عالمان خواهند بود. رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در این باره مى‏فرماید: «فقیهان آن روزگار، بدترین فقیهانى‏اند که در زیر آسمان به سر مى‏برند. فتنه و آشوب، از آنان آغاز مى‏شود و به آنان نیز بازمى‏گردد».(4) شاید بتوان گفت: منظور، عالمان دربارى و وابسته‏اى هستند که جنایات پادشاهان ستمگر و فرمانروایان خودسر را توجیه مى‏کنند و به آن رنگ اسلامى مى‏دهند؛ آنانى که حاضرند با هر مجرم و جنایت پیشه‏اى، کنار آیند؛ مانند وعاظ السلاطین وابسته به وهابیت، که مبارزه با آمریکا و اسرائیل را خلاف شرع مى‏دانند. آنان که در برابر جنایات اسرائیل دم برنیاوردند و جنایات وهابیان را در کشتن زائران خانه خدا توجیه کردند و برایش آیه و روایت آوردند. آرى، باید گفت: آنان بدترین فقیهانند که فتنه‏ها از آنان شروع شده، به آنان نیز بازمى‏گردد.

د) خروج از دین

یکى دیگر از علائم آخرالزمان این است که مردم از دین خارج مى‏شوند. روزى امام‏حسین علیه السلام به نزد امیرمؤمنان علیه السلام آمد. گروهى در گرداگرد حضرت علیه السلام نشسته بودند. ایشان به آنان فرمود: «حسین پیشواى شماست. رسول خدا او را سیّد و سرور نامیده‏است. از نسل او مردى ظهور خواهد کرد که در اخلاق و چهره، شبیه من است. او دنیا را پر از عدل و داد مى‏کند؛ چنان‏که)پیش از آن‏) پر از ستم و جور شده است». سؤال‏شد: این قیام در چه زمانى خواهد بود؟ فرمود: «افسوس! هنگامى که از دین خارج‏شوید؛ هم‏چنان‏که زن براى شوهرش از لباسش خارج مى‏شود».(5)

ه) دین فروشى

انسان مکلّف است که اگر جانش به خطر افتاد، از مالش بگذرد تا جانش محفوظ بماند و اگر دینش را خطرى تهدید کرد، از جانش مایه بگذارد تا خطر متوجّه دینش نشود؛ ولى در آخرالزمان دین را به بهاى کمى مى‏فروشند و انسان‏هایى که صبح مؤمن بوده‏اند، بعد از ظهر کافر مى‏گردند.

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در این باره فرموده است: «واى بر عرب از شرّى که به آنان نزدیک شده است. فتنه‏هایى چون پاره‏هاى شب تاریک و ظلمانى. صبح‏گاهان مرد مؤمن است و به هنگام غروب کافر. گروهى دین خود را به بهاى ناچیز و متاع اندک مى‏فروشند. کسى که در آن روز به دین خود چنگ زده و پاى بند است، همانند کسى است که گلوله‏اى از آتش را در دست گرفته یا بوته‏اى از خار را در دست مى‏فشرد».(6)

(1). ثواب الاعمال، ص‏301؛ جامع الاخبار، ص‏129؛ بحار الانوار، ج‏52، ص‏190.

(2). تفسیر فرات، ص‏44.

(3). بحارالانوار، ج‏2، ص‏190.

(4). ثواب الاعمال، ص‏301؛ جامع الاخبار، ص‏129؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏190.

(5). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏144.

(6). احمد، مسند، ج‏2، ص‏390.

فصل سوم‏اخلاق پیش از ظهور

سست شدن بنیان خانواده، خویشاوندى، دوستى، و سردى عواطف انسانى و بى‏مهرى از ویژگى‏هاى بارز آخرالزمان است.

الف) سردى عواطف انسانى

رسول گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم وضعیت آن روزگار را از نظر عاطفى چنین بیان مى‏دارد: «در آن روزگار، بزرگ تران به زیردستان و کوچک تران رحم نمى‏کنند و قوى بر ضعیف ترحم نمى‏نماید. در آن هنگام، خداوند به او (مهدى) اذن قیام و ظهور مى‏دهد».(1) نیز آ ن حضرت مى‏فرماید: «قیامت برپا نمى‏شود تا آن که زمانى فرا رسد که مردى (از شدت فقر) به اقوام و بستگان خود مراجعه کند و آنان را به خویشاوندى سوگند دهد تا بلکه به او کمک کنند؛ ولى چیزى به او نمى‏دهند. همسایه از همسایه خود کمک مى‏طلبد و او را به حقّ همسایگى سوگند مى‏دهد؛ ولى همسایه کمکش نمى‏کند».(2)

نیز آن حضرت مى‏فرماید: «از نشانه‏هاى قیامت، بدرفتارى با همسایه و گسستن پیوندهاى خویشاوندى است».(3)

از آن‏جا که در برخى از روایات «الساعه» به ظهور حضرت تأویل شده است‏(4)، روایات «اَشراط الساعه» را به نشانه‏هاى ظهور تفسیر کردیم.

ب) فساد اخلاقى

هرگونه انحراف وفسادى ممکن است به گونه‏اى قابل تحمّل باشد، جز فساد جنسى که براى انسان‏هاى غیرتمند و شرافتمند، بسیار ناگوار و غیرقابل تحمّل است. از انحراف‏هاى بسیار زشت و خطرناکى که جامعه پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف به آن گرفتار مى‏شود، بى‏امنیتى خانوادگى و ناموسى است.

در آن روزگار، فساد و بى‏بند و بارى اخلاقى، به‏طور گسترده‏اى گسترش مى‏یابد. قبح و زشتى کردارهاى حیوانى گروهى انسان نما، بر اثر گسترش فساد وتکرار آن از بین مى‏رود و حالت عادى و طبیعى به خود مى‏گیرد. فساد چنان فراگیر مى‏شود که کم‏تر کسى مى‏تواند و یا مى‏خواهد از آن جلوگیرى کند.

جشن‏هاى دو هزار و پانصد ساله سلطنتى در سال 1350 شمسى و در زمان سلطنت محمدرضا پهلوى، با عنوان جشن هنر شیراز که در آن صحنه‏هاى بسیار زشتى از زندگى حیوانى نمایش داده شد، اعتراض و خشم جامعه اسلامى ایران را برانگیخت؛ ولى در روزگار پیش از ظهور، خبرى از این اعترض‏ها نیست و تنها اعتراض، این است که چرا در وسط چهارراه‏ها چنین اعمال زشتى صورت مى‏گیرد. این بالاترین نهى از منکرى است که انجام مى‏شود و چنین شخصى، عابدترین فرد زمان خود است.

اینک نظرى به روایات مى‏افکنیم تا عمق فاجعه از بین رفتن ارزش‏هاى اسلامى و گسترش فساد در آن روزگار را درک کنیم. رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «قیامت بر پا نمى‏شود تا آن که زنى را در روز روشن و به‏طور آشکار (و در پیش روى همگان از چنگ صاحبش) گرفته، در وسط راه به او تعدّى کنند؛ ولى احدى این کار را نکوهش نکند و از آن جلوگیرى ننماید. بهترین آن مردم، کسى است که مى‏گوید: اى کاش کمى از وسط راه کنار مى‏رفتى و کارت را انجام مى‏دادى».(5)

هم‏چنین حضرت مى‏فرماید: «سوگند به آن که جان محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم در دست اوست، این امّت از بین نمى‏روند تا آن که مرد بر سر راه زنان مى‏ایستد (و چون شیر درنده) به آن تجاوز مى‏کند. بهترین آن مردم، کسى است که مى‏گوید: اى کاش او را پشت این دیوار پنهان مى‏کردى و در ملأ عام، این عمل را انجام نمى‏دادى».(6)

در بیانى دیگر مى‏فرماید: «آن مردمان چون حیوانات، در وسط راه بر هم مى‏شورند و با هم مى‏ستیزند و آن‏گاه یکى از آنان به مادر، خواهر و دختر او در وسط راه و در حضور همگان تجاوز مى‏کند، سپس آنان را در معرض تعدّى دیگران قرار مى‏دهد و یکى پس از دیگرى عمل زشت را انجام مى‏دهند؛ ولى کسى این کردار زشت را نکوهش نمى‏کند و تغییر نمى‏دهد. بهترین آنان کسى است که مى‏گوید: اگر از جاده و از نظر مردم دور مى‏شدید، بهتر بود».(7)

ج) گسترش اعمال منافى عفّت

محمد بن مسلم مى‏گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: «هنگامى که مردها خود را شبیه زنان کنند و زنان شبیه مردان شوند. آن‏گاه که مردان به مردان اکتفا کنند یعنى لواط کنند1 و زنان به زنان».(8)

روایت دیگرى به همین مضمون از امام صادق علیه السلام نقل شده است.(9) ابوهریره نیز از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم نقل مى‏کند: «قیامت برپا نمى‏گردد تا آن که مردان براى انجام عمل زشت بر یک‏دیگر سبقت بگیرند؛ چنان‏که نسبت به زنان چنین مى‏کنند».(10)

روایات دیگرى نیز به همین مضمون آمده است.(11)

د) آرزوى کمى تعداد فرزند

پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «رستاخیز بر پا نمى‏شود، تا آن که کسى که پنج فرزند دارد، آرزوى چهار فرزند کند و آن که چهار فرزند دارد، مى‏گوید: کاش سه فرزند داشتم و صاحب سه فرزند آرزوى دو فرزند دارد و آن که دو فرزند دارد، آرزوى یک فرزند نماید و کسى که یک فرزند دارد، آرزو کند که: کاش فرزندى نداشت».(12)

در روایت دیگرى مى‏فرماید: «روزگارى خواهد آمد که غبطه مرد کم فرزند را بخورید، چنان‏که امروز غبطه فرزند و ثروت زیادتر را مى‏خورید؛ تا آن‏جا که یکى از شما، از کنار قبر برادرش مى‏گذرد و خود را بر قبر او مى‏غلطاند؛ آن گونه که حیوانات خود را بر خاک چراگاه مى‏غلطانند و مى‏گوید: اى کاش من به جاى او بودم و این سخن نه به سبب شوق دیدار خداوند و یا به دلیل اعمال نیکى است که از پیش فرستاده است؛ بلکه به جهت بلاها و گرفتارى‏هایى است که بر او فرود مى‏آید».(13)

نیز آن حضرت مى‏فرماید: «قیامت بر پا نمى‏شود، مگر آن که فرزند کم گردد».(14) در این روایت «الولد غیضاً» آمده است که معناى آن سقط جنین و جلوگیرى از باردارى است؛ ولى کلمه «غیظاً» که در روایت دیگرى آمده است به معناى غم و مشقّت و محنت و غضب است.

یعنى مردم در آن دوران با سقط جنین و جلوگیرى از افزایش فرزند، مانع زیادشدن فرزندان مى‏شوند. یا فرزند داشتن موجب غم و اندوه و خشم خواهد بود و شاید این به‏علت مشکلات سخت اقتصادى، گسترش بیمارى‏ها در کودکان و نبودن امکانات، تبلیغ و تشویق به کنترل جمعیت و یا عامل دیگر باشد.

ه) افزایش خانواده‏هاى بى‏سرپرست

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «از نشانه‏هاى قیامت این است که مردان کم مى‏شوند و زنان بسیار. تا آن‏جا که هر پنجاه زن یک سرپرست خواهند داشت».(15)

شاید این وضعیت بر اثر افزایش تلفات جانى مردان باشد که در جنگ‏هاى پى در پى و طولانى صورت مى‏گیرد.

نیز آن حضرت مى‏فرماید: «قیامت بر پا نمى‏شود، مگر آن که روزگارى فرا رسد که به دنبال یک مرد، حدود سى زن به راه افتد و هر کدام از او تقاضا کند که با او ازدواج نماید».(16)

حضرت در روایت دیگرى مى‏فرماید: «خداوند دوستان و برگزیدگان خود را از دیگران جدا مى‏کند تا این که زمین از منافقان و گمراهان و فرزندان آنان پاک شود. زمانى فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد روبه رو شده، یکى مى‏گوید: اى بنده خدا! مرا بخر و دیگرى مى‏گوید: به من پناه ده».(17)

اَنس مى‏گوید: پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «قیامت برپا نمى‏شود، مگر آن که زمانى فرا رسد که (براثر تلفات مردان و کثرت زنان) زنى کفشى را در راه بیابد و (از روى دریغ و افسوس) گوید: این کفش از آن مردى بوده است؛ در آن روزگار، براى هر پنجاه زن، یک سرپرست خواهد بود».(18)

اَنس مى‏گوید: آیا نمى‏خواهید حدیثى را که از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم شنیدم، نقل کنم؟ پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «مردان از بین خواهند رفت و زنان باقى مى‏مانند».(19)

(1). بحارالانوار، ج‏52، ص‏380 و ج‏36، ص‏335.

(2). شجرى، امالى، ج‏2، ص‏271.

(3). اخبار اصبهان، ج‏1، ص‏274؛ فردوس الاخبار، ج‏4، ص‏5؛ الدرالمنثور، ج‏6، ص‏50؛ جمع الجوامع، ج‏1، ص‏845؛ کنزالعمّال، ج‏14، ص‏240.

(4). ر.ک: تفسیر قمى، ج‏2، ص‏340؛ کمال الدین، ج‏2، ص‏465؛ تفسیر صافى، ج‏5، ص‏99؛ نورالثقلین، ج‏5، ص‏175؛ اثبات‏الهداة، ج‏3، ص‏553؛ کشف الغمّه، ج‏3، ص‏280؛ شافعى، البیان، ص‏528؛ الصواعق المحرقه، ص‏162.

براى بررسى واژه‏هاى یوم الظهور، یوم الکرّه و یوم القیامه به تفسیر المیزان، ج‏2، ص‏108 رجوع کنید.

(5). عقد الدرر، ص‏333؛ حاکم، مستدرک، ج‏4، ص‏495.

(6). المعجم الکبیر، ج‏9، ص‏119؛ فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏91؛ مجمع الزوائد، ج‏7، ص‏217.

(7). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏101.

(8). کمال الدین، ج‏1، ص‏331.

(9). مختصر اثبات الرجعه، ص‏216؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏570؛ مستدرک الوسائل، ج‏12، ص‏335.

(10). فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏226؛ کنز العمّال، ج‏14، ص‏249.

(11). الف) عن الصادق علیه السلام: «إذا رأیْتَ الرجل یُعیَّر على إتیان النساء» کافى، ج‏8، ص‏39؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏257؛ بشارةالاسلام، ص‏133.

(ب) «إذا صار الغلام یعطی کما تعطی المرأة، و یعطی قفاهُ لمن ابتغى» کافى، ج‏8، ص‏38؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏257.

(ج) «یزف الرجال للرجال کما تزف المرأة لزوجها» بشارة الاسلام، ص‏76؛ الزام الناصب، ص‏121.

(د) قال الصادق علیه السلام: «یتمشط الرجل کما تتمشط المرأة لزوجها، و یعطی الرجال الأموال على فروجهم و یتنافس فی الرجل و یغار علیه من الرجال، و یبذل فی سبیل النفس و المال» کافى، ج‏8، ص‏38؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏457.

(ه) قال الصادق علیه السلام: «تکون معیشة الرجل من دبره، و معیشة المرأة من فرجها» کافى، ج‏8، ص‏38.

(و) قال الصادق علیه السلام: «عندهما یغار على الغلام کما یغار على الجاریة (الشابة) فی بیت أهلها»). بشارة الاسلام، ص‏36، 133 -76.

(ز) قال النبى صلّى الله علیه وآله وسلّم: «کأنّک بالدنیا لم تکن إذا ضیعت أُمّتی الصلاة واتبعت الشهوات و غلت الأسعار و کثر اللواط». بشارةالاسلام، ص‏23؛ الزام الناصب، ص‏181.

(12). فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏227.

(13). المعجم الکبیر، ج‏10، ص‏12.

(14). الشیعة والرجعه، ج‏1، ص‏151؛ فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏221؛ المعجم الکبیر، ج‏10، ص‏281؛ بحارالانوار، ج‏34، ص‏241.

(15). طیالسى، مسند، ج‏8، ص‏266؛ احمد، مسند، ج‏3، ص‏120؛ ترمذى، سنن، ج‏4، ص‏491؛ ابویعلى، مسند، ج‏5، ص‏273؛ حلیة الاولیاء، ج‏6، ص‏280؛ دلائل النبوّة، ج‏6، ص‏543؛ الدر المنثور، ج‏6، ص‏50.

(16). فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏509.

(17). مفید، امالى، ص‏144؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏250.

(18). عقد الدرر، ص‏232؛ فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏225.

(19). احمد، مسند، ج‏3، ص‏377.

فصل چهارم امنیّت پیش از ظهور

الف) هرج و مرج و ناامنى

بر اثر تجاوز قدرت هاى بزرگ، امنیّت از میان حکومت‏هاى کوچک و ملّت‏هاى ضعیف رخت بر خواهد بست و دیگر آزادى و امنیّت مفهومى نخواهد داشت. قدرت‏هاى حاکم بر جهان آن‏چنان عرصه را بر ملل ضعیف تنگ مى‏کنند و تجاوز به حقوق ملّت‏ها را تا آن جا گسترش مى‏دهند که مردم اجازه نفس کشیدن هم نمى‏یابند.

پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم آن دوران را چنین ترسیم مى‏کند: «به زودى امّت‏ها (پیروان دیگر آیین‏ها و مکاتب) بر ضد شما وارد عمل خواهند شد؛ آن‏گونه که گرسنگان به ظروف غذا حمله‏ور مى‏شوند». شخصى گفت: از آن جهت که در آن زمان در اقلیّت به سر مى‏بریم، این‏گونه مورد هجوم قرار خواهیم گرفت؟ پیامبر فرمود: «تعداد شما در آن زمان بسیار خواهد بود، ولى چون خس و خاشاک روى سیل خواهید بود. خداوند، مهابت و عظمت شما را از دل دشمنانتان خارج ساخته، بر دل‏هاى تان سستى خواهد افکند». کسى پرسید: اى رسول خدا! این وهن و سستى به علت چیست؟ فرمود: «دنیا دوستى و ناخوش داشتن مرگ».(1)

این دو خصلت زشت که رسول مکرّم از آن یاد کرده است، کافى است که ملتى را از رسیدن به آزادى و دفاع از ارزش‏هاى خود باز دارد و آنان را به زندگى ذلت‏بار تحت هر شرایطى انس دهد؛ هر چند با از دست دادن دین و اصول مکتب باشد.

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف هنگامى خواهد بود که دنیا آشفته و پُراز هرج و مرج گردد و گروهى به گروه دیگر یورش برند(2)؛ نه بزرگ به کوچک رحم کند و نه نیرومند بر ضعیف ترحّم نماید. در چنین هنگامى خداوند به او اجازه قیام مى‏دهد».(3)

ب) ناامنى راه‏ها

دامنه هرج و مرج و ناامنى به راه‏ها نیز کشیده خواهد شد و بى‏رحمى گسترش مى‏یابد. در این زمان خداوند، مهدى را بر خواهد انگیخت و دژهاى گمراهى را به دست توانمند او فتح مى‏کند. مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف، تنها به گشودن قلعه‏هاى استوار نمى‏پردازد؛ بلکه دل‏هاى بسته به روى حقایق و معنویت را نیز مى‏گشاید و براى قبول حقایق آماده مى‏سازد.

رسول‏خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم خطاب به دختر گران‏قدرش مى‏فرماید: «سوگند به آن خدایى که مرا به حق برانگیخت، به راستى مهدى این امّت از نسل حسنین علیه السلام است. هنگامى که جهان را هرج و مرج و نابسامانى فرا گیرد و فتنه‏ها (یکى پس از دیگرى) آشکار گردد. جاده‏ها و راه‏ها ناامن شود و برخى بر عده‏اى هجوم برند؛ نه بزرگ بر کوچک ترحّم کند و نه کوچک بر بزرگ احترام گذارد؛ در چنین هنگامه‏اى خداوند، شخصى از نسل این دو (امام‏حسن و امام حسین علیهما السلام ) را برمى انگیزد تا دژهاى گمراهى را (درهم شکند و) فتح‏کند و دل‏هایى را که پرده جهل و ناآگاهى آنها را فرو پوشانده (و از درک حقایق محجوب ساخته است) بگشاید. او در آخرالزمان به پا مى‏خیزد - همان گونه که من در اوّل زمان به پا خاستم- و دنیا را پر از عدل و داد مى‏کند؛ همان گونه که از ظلم و جور پر شده است».(4)

ج) جنایات هولناک

جنایات ستمگران و جلّادان در طول تاریخ بسیار سهمگین و وحشتناک بوده است. صفحات تاریخ پر از ستم‏ها و ظلم‏ها و جنایاتى است که فرمانروایان ستمگر و خون آشام بر ملّت‏هاى محروم روا داشته‏اند که چنگیز، هیتلر و آتیلا نمونه‏هایى از آنان هستند.

امّا جنایاتى که پیش از ظهور امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در جهان رخ مى‏دهد، از هولناک‏ترین جنایاتى است که مى‏توان تصور کرد. اعدام کودکان خردسال به وسیله چوبه‏هاى دار، سوزاندن کودکان و فروبردن آنان در مایعات گداخته، قطعه قطعه کردن آدم‏ها با اره و میله‏هاى آهنى و آسیاب‏ها، حوادث تلخى است که پیش از برپایى حکومت عدل جهانى، به وسیله حکومت‏هایى که خود را مدافع حقوق بشر مى‏دانند، رخ مى‏دهد. با بروز چنین وحشى‏گرى‏هایى است که اهمیّت حکومت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف - که به تعبیر روایات، پناه محرومان است - آشکار مى‏گردد.

على علیه السلام حوادث تلخ آن روزگار را چنین ترسیم مى‏کند: «همانا سفیانى، گروهى را مأمور مى‏کند تا کودکان را در محلّى جمع کنند؛ آن‏گاه روغن را براى سوزاندن آنان داغ مى‏کند؛ کودکان مى‏گویند: اگر پدران ما با تو مخالفت کردند، گناه ما چیست، که باید سوزانده شویم؟ او دو تن به نام‏هاى حسن و حسین را از میان کودکان بیرون مى‏کشد و به دار مى‏آویزد. پس از آن به سوى کوفه مى‏رود و همان رفتار (وحشتناک پیشین) را با کودکان آن‏جا انجام مى‏دهد و دو کودک به همان نام‏ها را بر در مسجد کوفه به دار مى‏زند و از آن‏جا بیرون مى‏رود و باز جنایت مى‏کند و در حالى که در دستش نیزه‏اى قرار دارد، زنى باردار را دستگیر مى‏کند و آن را به یکى از یارانش مى‏سپارد و فرمان مى‏دهد که در وسط خیابان به او تجاوز کند. او پس از تجاوز، شکم زن را مى‏درد و جنینش را بیرون مى‏آورد و هیچ کس نمى‏تواند چنین وضعیت هولناکى را تغییر دهد».(5)

امام صادق علیه السلام در خبر لوح مى‏فرماید: «... خداوند رحمت خویش را به وسیله فرزند دختر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم کامل مى‏گرداند؛ همان کسى که کمال موسى، ابهت عیسى و صبر و استقامت ایوب پیامبر را داراست. دوستان من، در دوران (پیش از ظهور) او خوار و ذلیل باشند و سرهاى‏شان، همانند سرهاى اهالى ترک و دیلم (براى حکام و ظالمان) هدیه برده مى‏شود. آنان کشته شوند و سوزانده گردند و ترسان، وحشت زده و هراسناک باشند. زمین از خونشان رنگین شود و ناله و فریاد در میان زنانشان زیاد گردد. آنان دوستان واقعى من هستند. او به وسیله آنان هر فتنه کور و تاریکى را دفع مى‏کند و زلزله‏ها (وناآرامى‏ها) را بر طرف مى‏سازد و زنجیرها و بندهاى اسارت را از ایشان بر مى‏دارد. درود خداوند بر آنان باد که ایشان همان هدایت شدگانند».(6)

ابن عباس مى‏گوید: «سفیانى و فلانى خروج مى‏کنند و با هم مى‏جنگند؛ به گونه‏اى که (سفیانى) شکم زنان را مى‏درد و کودکان را در دیگ‏هاى بزرگ مى‏گدازد و مى‏سوزاند».(7)

ارطات مى‏گوید: سفیانى هر کس را که با او مخالفت کند، مى‏کشد. با اره‏ها مخالفانش را به دو نیم مى‏کند و با دیگ‏ها آنان را نابود مى‏سازد. این ستم‏ها، شش ماه به طول مى‏انجامد.(8)

د) آرزوى مرگ زندگان

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، دنیا به پایان نمى‏رسد تا آن که زمانى فرا رسد که مرد به هنگام عبور از گورستان، خود را روى قبر انداخته، مى‏گوید: اى کاش من به جاى صاحب این قبر بودم. در حالى که مشکل او بدهکارى نیست؛ بلکه گرفتارى‏ها و فشار روزگار و ظلم و جور است».(9)

از ذکر کلمه رجل در روایت، دو مطلب استفاده مى‏شود: یکى این که گرفتارى‏ها و مشکلات آن دوران و به دنبال آن آرزوى مرگ، به طایفه، ملّت و گروه خاصى اختصاص ندارد و همه از حوادث ناگوار در رنج و عذاب خواهند بود. دوم این که تعبیر مرد نشان دهنده شدت فشار و سختى آن روزگار است؛ زیرا غالباً مرد در برابر مشکلات و نابرابرى‏ها بیش‏تر از زن مقاومت مى‏کند و از این که مردان تاب و تحمّل مشکلات و رنج‏هاى آن روزگار را ندارند، استفاده مى‏شود که مشکل بسیار بزرگ و کمرشکن است.

ابوحمزه ثمالى مى‏گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «اى ابا حمزه! حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف قیام نمى‏کند، مگر در دورانى که خوف و ترس شدید و مصیبت‏ها و فتنه‏ها (بر جامعه) حاکم باشد و گرفتارى و بلا دامنگیر مردم شود و پیش از آن، بیمارى طاعون شیوع یابد، درگیرى شدیدومهلکى میان عرب اتفاق افتد، اختلاف شدیدى بین مردم حاکم شود، از هم گسیختگى در دین و آیین آنان رخ دهد و وضعیت مردم تغییر کند تا جایى که هر آرزومندى هر شب و روز - از آن چه که از درنده خویى مردم و تجاوز آنان به حقوق یک دیگر مى‏بیند - آرزوى مرگ مى‏کند».(10)

حذیفه صحابى، از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم نقل مى‏کند: «به یقین زمانى بر شما فرا مى‏رسد که انسان در آن روزگار، آرزوى مرگ مى‏کند؛ بدون آن که از جهت فقر و تنگ دستى در فشار باشد».(11)

ابن عمر مى‏گوید: به یقین زمانى بر مردم بیاید که مؤمن در اثر شدّت گرفتارى‏ها و بلاهاى روى زمین، آرزو کند که اى کاش که خود و خانواده‏اش بر کشتى سوار مى‏شدند و در دریا به سر مى‏بردند.(12)

ه) به اسارت رفتن مسلمانان

حذیفة بن الیمان مى‏گوید: پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم ضمن بر شمردن مشکلاتى که مسلمانان با آن رو به رو خواهند شد، فرمود: «در اثر فشارهایى که بر آنان وارد مى‏شود، آزاده‏ها را مى‏فروشند و زنان و مردان به بردگى اقرار مى‏کنند. مشرکان، مسلمانان را به استخدام و مزدورى خود درمى‏آورند و آنان را در شهرها مى‏فروشند و کسى بر این امر دل گیر نمى‏شود؛ نه نیکان و نه بدان و فاجران.

اى حذیفه! گرفتارى بر اهل آن دوران ادامه مى‏یابد؛ به گونه‏اى که مأیوس مى‏شوند و به فَرَج و گشایش گمان بد مى‏برند. در این موقع خداوند، مردى از پاکان عترت من و نیکان فرزندانم را که عادل، مبارک و پاک مى‏باشد، مى‏فرستد و از ذرّه‏اى چشم پوشى و اغماض نمى‏کند. خداوند دین، قرآن، اسلام و اهل آن را به کمک او، عزیز و شرک را ذلیل مى‏کند. او همواره از خداوند بیمناک است و هرگز به خویشاوندى خود با من‏1 مغرور نمى‏شود؛ سنگى را روى سنگ نمى‏گذارد و احدى را شلّاق نمى‏زند، مگر به حق و براى اجراى حد. خداوند به سبب او، بدعت‏ها را محو و فتنه‏ها را نابود مى‏کند و درِ حق را باز و درهاى باطل را مى‏بندد و اسیران مسلمان را - در هر نقطه‏اى که هستند - به وطن خودشان بازمى‏گرداند».(13)

و) فرورفتن در زمین

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «به یقین، بر این امّت، روزگارى فرا رسد که روز را به شب رسانند، در حالى که از یک دیگر بپرسند، زمین امشب چه کسانى را فرو برد، هم‏چنان‏که از یک دیگر مى‏پرسند از فلان قبیله چه کسانى زنده مانده‏اند و آیا از فلان خاندان کسى زنده مانده است؟».(14)

شاید این سخنان کنایه از جنگ و کشتار در آخرزمان باشد که با استفاده از سلاح‏هاى پیشرفته و کشتار جمعى، هر روز تعداد زیادى کشته مى‏شوند و شاید بر اثر کثرت گناه، زمین اهلش را فرو مى‏برد.

ز) افزایش مرگ‏هاى ناگهانى

پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «از نشانه‏هاى رستاخیز، بیمارى فلج و مرگ ناگهانى است».(15) نیز مى‏فرماید: «قیامت بر پا نمى‏گردد، تا این که مرگ سفید ظاهر شود». گفتند: یارسول‏اللَّه! مرگ سفید چیست؟ فرمود: «مرگ ناگهانى».(16)

امیرمؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: «پیش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف مرگ سرخ و سفید وجود دارد... مرگ سفید طاعون است».(17)

امام محمد باقر علیه السلام مى‏فرماید: «قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف قیام نمى‏کند، مگر در روزگارى که ترس شدید حاکم باشد و پیش از آن نیز طاعون شیوع یابد».(18)

ح) ناامیدى جهانیان از نجات

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرمود: «اى على! ظهور مهدى در هنگامى است که شهرها دگرگون شده، بندگان خدا ضعیف مى‏شوند و از فَرَج و ظهور مهدى مأیوس مى‏گردند. در این هنگام مهدى قائم از فرزندان من ظاهر مى‏گردد».(19)

ابوحمزه ثمالى مى‏گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «قیام و ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به هنگام ناامیدى و یأس مردم از گشایش در کارها و فرج حضرتش مى‏باشد».(20)

على علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «به یقین از اهل بیت من، کسى به جانشینى من خواهد نشست و جانشینى او پس از دورانى سخت و مصیبت‏بار خواهد بود؛ دورانى که بلا و گرفتارى در آن شدّت مى‏یابد و امیدها از بین مى‏رود».(21)

ط) نداشتن دادرس و پناه

پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «بلا و گرفتارى چنان بر این امّت فرود مى‏آید که انسان هیچ پناهگاهى که از ظلم به آن پناه برد، نمى‏یابد».(22)

نیز مى‏فرماید: «در آخرالزمان بلاى شدیدى بر امّت من از سوى حکومت‏هاى‏شان نازل مى‏شود؛ به گونه‏اى که مؤمن پناهى نمى‏یابد که از ستم به آن پناه آورد».(23)

در روایت دیگرى مى‏فرماید: «بر شما بشارت باد به مهدى از فرزندان فاطمه. وى ازجانب مغرب ظاهر مى‏شود و زمین را از عدل پر مى‏کند». گفته شد: اى رسول خدا! (این‏ظهور) در چه زمانى خواهد بود؟ حضرت فرمود: «هنگامى که قاضیان رشوه گیر و مردم فاجر شوند». عرض شد: مهدى چگونه خواهد بود؟ فرمود: «از اهل و خاندان خود (جدا شده) تنهایى اختیار مى‏کند و از وطن خود دور مى‏باشد و در غربت زندگى مى‏کند».(24)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «آن چه که به انتظارش هستید، نخواهید دید، مگر زمانى که چون (ماده) بُز مرده‏اى شوید که در زیر چنگال‏هاى درنده‏اى قرار گرفته است که برایش فرق نمى‏کند بر کجا دست گذارد. در آن هنگام نه محلّى دوردست از تجاوز دارید که به‏سوى آن بالا روید و نه پناهى دارید که به آن تکیه دهید».(25)

ى) جنگ، کشتار و فتنه‏ها

از روایات استفاده مى‏شود که پیش از قیام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف جنگ و کشتار همه‏جا را فرا مى‏گیرد. برخى از روایات سخن از فتنه‏ها دارد، تعدادى از روایات، از جنگ‏هاى پیاپى خبر مى‏دهد و روایاتى درباره کشتار انسان‏ها به وسیله جنگ و بیمارى‏هاى ناشى از آن چون طاعون، سخن به میان مى‏آورد.

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «پس از من چهار فتنه به شما خواهد رسید: در فتنه اوّل، خون‏ها مباح شمرده مى‏شود و کشتار زیاد مى‏گردد. در فتنه دوم، خون‏ها و اموال حلال مى‏شود و قتل و غارت اموال بسیار مى‏گردد. در فتنه سوم، خون‏ها و مال‏ها و نوامیس مردم مباح شمرده مى‏شود و علاوه بر قتل و غارت، ناموس انسان‏ها نیز در امان نمى‏ماند. در فتنه چهارم، - که فتنه‏اى است کر و کور و بسیار سخت و چون کشتى متلاطم و مضطرب در دریا - هیچ کس از آن فتنه پناهى نمى‏یابد. فتنه از شام به پرواز درمى‏آید و عراق را فرا مى‏گیرد و دست و پاى جزیره - حجاز - به آن آغشته مى‏شود. گرفتارى‏ها مردم را از پاى درمى آورد و چنان مى‏شود که کسى توانایى چون و چرا ندارد و از هر سویى که فروکش مى‏کند از سوى دیگر شعله ور مى‏گردد».(26)

در حدیث دیگرى مى‏فرماید: «پس از من فتنه‏هایى پدید مى‏آید که راه نجاتى از آن نخواهد بود. در آنها جنگ، فرار و آوارگى است. پس از آن فتنه‏هایى خواهد بود که از فتنه‏هاى پیشین شدیدتر است. هنوز فتنه‏اى فروکش نکرده که فتنه دیگرى شعله‏ور مى‏شود تا جایى که هیچ خانه‏اى از خانه عرب‏ها باقى نمى‏ماند که این آتش در آن نرفته‏باشد و هیچ مسلمانى نمى‏ماند که آن فتنه به او نرسیده باشد. آن‏گاه مردى از خاندان من ظهور مى‏کند».(27)

نیز مى‏فرماید: «به زودى پس از من فتنه‏اى رخ خواهد داد که اگر از هر سو آرام گیرد، از دو سوى دیگر گسترش مى‏یابد تا این که منادى از آسمان فریاد مى‏زند: امیر و فرمانده شما حضرت مهدى است».(28)

در این روایات سخن از فتنه‏اى است که پیش از ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف فراگیر خواهد شد، ولى در روایات دیگر با صراحت از جنگ‏هاى خانمان سوز سخن به میان آمده است که به ذکر آن مى‏پردازیم.

عمار یاسر مى‏گوید: پیام و دعوت اهل بیت پیامبرتان در آخرالزمان این است که از هرگونه درگیرى پرهیز کنید تا زمانى که رهبران از اهل بیت را ببینید؛ آن‏گاه که تُرک‏ها با رومیان مخالفت کنند و جنگ‏ها در زمین بسیار شود».(29)

تعدادى از روایات، از قتل و کشتارى سخن مى‏گوید که پیش از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به‏وقوع مى‏پیوندد. برخى از این روایات، تنها کشتار را یادآور مى‏شود و برخى وسعت کشتار را نیز مشخص مى‏کند.

امام رضا علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف کشتارهاى پیاپى و بى‏وقفه رخ خواهد داد».(30)

ابوهریره مى‏گوید: در شهر مدینه کشتارى خواهد شد که در آن، منطقه «احجارالزیت»(31) از هم مى‏پاشد و فاجعه «حَرّه»(32) در برابر آن، مانند ضربه تازیانه‏اى بیش‏نیست؛ آن‏گاه که - پس از کشتار - به اندازه دو فرسنگ از مدینه دور شوند، باحضرت‏مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف بیعت مى‏شود.(33)

ابوقبیل مى‏گوید: شخصى از بنى‏هاشم زمام حکومت را به دست مى‏گیرد و تنها بنى‏امیّه را قتل عام مى‏کند؛ به‏طورى که جز عده اندکى، کسى از آنان بر جاى نمى‏ماند. پس از آن، فردى از بنى امیّه خروج مى‏کند و در مقابل هر نفر، دو تن را مى‏کشد؛ چنان‏که جز زنان کسى باقى نمى‏ماند.(34)

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم چنین مى‏فرماید: «سوگند به خدایى که جانم در دست (قدرت) اوست، دنیا پایان نمى‏یابد تا این که زمانى فرا رسد که نه قاتل بداند براى چه دست به قتل زده است و نه علّت کشته شدن مقتول مشخص باشد و هرج و مرج همه جا را فرا مى‏گیرد؛ در چنان زمانى، قاتل و مقتول به جهنم مى‏روند».(35)

امیرمؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: «پیش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف جهان دچار دو نوع مرگ مى‏شود: مرگ سفید و سرخ. مرگ سرخ با شمشیر (اسلحه) است و مرگ سفید با طاعون است».(36)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «براى قائم آل محمد، دو غیبت است که یکى طولانى‏تر از دیگرى است. در آن دوران، مردم را مرگ و کشتار فرا مى‏گیرد».(37) جابر مى‏گوید: از امام‏باقر علیه السلام پرسیدم: در چه زمانى این امر (قیام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ) روى خواهد داد؟ امام در پاسخ فرمود: «اى‏جابر! چگونه این امر تحقق یابد در حالى که هنوز بین حیره‏(38) و کوفه تعداد کشته‏ها زیاد نشده است».(39)

امام صادق علیه السلام فرمود: «پیش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف دو نوع مرگ پدیدار مى‏گردد: مرگ سرخ و مرگ سفید. به اندازه‏اى از انسان‏ها کشته مى‏شوند که از هر هفت نفر، پنج تن نابود مى‏گردند».(40)

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور نمى‏کند، مگر این که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقى بمانند».(41)

از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: «آیا براى ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف علامت و نشانه‏اى است؟ فرمود: «نعم، قتل فظیع و موت سریع و طاعون شنیع».(42)

و به نقل ارشاد القلوب‏(43): «قتل ذریع» یعنى با سرعت و عالمگیر.

و به نقل مدینة المعاجز(44): «قتل رضیع» یعنى لئیم و پست.

و به نقل حلیة الابرار(45): قتل «فضیع» یعنى ناگوار.

معناى روایت چنین است:

«آرى، براى ظهور حضرت علیه السلام نشانه‏هایى است، از جمله کشتارهاى عالمگیر و ناگوار و پست و مرگ‏هایى سریع و پى در پى و شیوع طاعون».

محمد بن مسلم مى‏گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «امام زمان ظهور نمى‏کند، مگر این که دو سوم مردم جهان از بین بروند». عرض شد: اگر دو سوم مردم کشته شوند، پس چه‏تعداد خواهند ماند؟ فرمود: «آیا راضى نیستید (و دوست ندارید) از یک سوم باقى‏مانده باشید؟».(46)

امام صادق علیه السلام فرموده است: «امر (ظهور) تحقق نمى‏یابد تا این که نه دهم (910) مردم نابود شوند».(47)

على علیه السلام مى‏فرماید: «... در آن روزگار از مردم جز یک سوم (13)آنان، کسى بر جاى نمى‏ماند».(48)

پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «از هر ده هزار نفر، نه هزار و نه صد تن به قتل مى‏رسند و جز تعداد اندکى، جان سالم به در نمى‏برند».(49)

ابن سیرین مى‏گوید: حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور نمى‏کند تا این که از هر نه نفر، هفت تن کشته شوند.(50)

از مجموع روایات نکات زیر استفاده مى‏شود:

1. پیش از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، کشتارهایى رخ مى‏دهد و تعداد زیادى از انسان‏ها کشته مى‏شوند و افرادى که باقى مى‏مانند کمتر از کشته شدگان هستند.

2. تعدادى از کشته شدگان در جنگ کشته مى‏شوند و تعدادى دیگر به واسطه بیمارى‏هاى مسرى که به احتمال قوى از کشته‏هاى به‏جا مانده جنگ، تولید شده است، جان مى‏سپارند. هم‏چنین احتمال دارد که این گروه به وسیله سلاح‏هاى شیمیایى و میکربى که بیمارى تولید مى‏کنند، جان دهند.

3. در میان اقلیّتى که باقى مى‏مانند، شیعیان و دوست داران امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف هستند؛ زیرا آنان هستند که با مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف بیعت مى‏کنند. نیز در سخن امام صادق علیه السلام آمده بود که آیا راضى نیستید از یک سوم باقى مانده باشید؟

(1). طیالسى، مسند، ص‏133؛ ابى‏داود، سنن، ج‏4، ص‏111؛ المعجم الکبیر، ج‏2، ص‏101.

(2). بحارالانوار، ج‏36، ص‏335؛ ج‏52، ص‏380.

(3). همان، ج‏52، ص‏154.

(4). عقد الدرر، ص‏152؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏154، 266؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏116؛ الاربعون حدیثاً، (ابونعیم) ذخائر العقبى، ص‏135؛ ینابیع المودّه، ص‏426.

(5). عقد الدرر، ص‏94؛ الشیعة و الرجعه، ج‏1، ص‏155.

(6). کمال الدین، ج‏1، ص‏311؛ ابن‏شهرآشوب، مناقب، ج‏2، ص‏297؛ اعلام الورى، ص‏371؛ اثبات الوصیه، ص‏226.

(7). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏83؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏51.

(8). حاکم، مستدرک، ج‏4، ص‏520، الحاوى للفتاوى، ج‏2، ص‏65؛ منتخب کنز العمّال، ج‏6، ص‏31 (حاشیه مسنداحمد)؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏293.

(9). احمد، مسند، ج‏2، ص‏636؛ مسلم، صحیح، ج‏4، ص‏2231؛ المعجم الکبیر، ج‏9، ص‏410؛ مصابیح السنه، ج‏2، ص‏139؛ عقد الدرر، ص‏236.

(10). نعمانى، غیبة، ص‏235؛ طوسى، غیبة، ص‏274؛ اعلام الورى، ص‏428؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏348؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏540؛ حلیة الابرار، ج‏2، ص‏626؛ بشارة الاسلام، ص‏82.

(11). ابن‏ابى‏شیبه، مصنّف، ج‏15، ص‏91؛ مالک، موطأ، ج‏1، ص‏241؛ مسلم، صحیح، ج‏8، ص‏182؛ احمد، مسند، ج‏2، ص‏236؛ بخارى، ج‏9، ص‏73؛ فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏221.

(12). عقد الدرر، ص‏334.

(13). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏132.

(14). المطالب العالیه، ج‏4، ص‏348.

(15). شجرى، امالى، ج 2، ص 277.

(16). الفائق، ج‏1، ص‏141.

(17). نعمانى، غیبة، ص‏277؛ طوسى، غیبة، ص‏267؛ اعلام الورى، ص‏427؛ خرائج، ج‏3، ص‏1152؛ عقد الدرر، ص‏65؛ الفصول المهمّه، ص‏301؛ صراط المستقیم، ج‏2، ص‏249؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏211.

(18). بحارالانوار، ج‏52، ص‏348.

(19). ینابیع المودّه، ص‏440؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏125.

(20). بحارالانوار، ج‏52، ص‏348.

(21). ابن‏المنادى، ملاحم، ص‏64؛ ابن‏ابى‏الحدید، شرح نهج البلاغه، ج‏1، ص‏276؛ المسترشد، ص‏75؛ مفید، ارشاد، ص‏128؛ کنز العمّال، ج‏14، ص‏592؛ غایة المرام، ص‏208؛ بحارالانوار، ج‏32، ص‏9؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏314؛ منتخب کنز العمّال، ج‏6، ص‏35.

(22). شافعى، بیان، ص‏108.

(23). عقد الدرر، ص‏43.

(24). احقاق الحق، ج‏19، ص‏679

(25). کافى، ج‏8، ص‏213؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏246.

(26). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏21؛ کمال الدین، ج‏2، ص‏371.

(27). عقد الدرر، ص‏50.

(28). احقاق الحق، ج‏13، ص‏295؛ احمد، مسند، ج‏2، ص‏371.

(29). طوسى، غیبة، چاپ جدید، ص‏441؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏212.

(30). قرب الاسناد، ص‏170؛ نعمانى، غیبة، ص‏271.

(31). محلّه‏اى در شهر مدینه که محلّ اقامه نماز استسقا (باران) بود؛ معجم البلدان، ج‏1، ص‏109.

(32). پس از شهادت امام حسین‏علیه‏السلام و قیام مردم مدینه علیه یزید، اهل مدینه به دستور یزید قتل عام شدند و در آن واقعه بیش از ده هزار نفر کشته شدند و این محل همان «حرّة واقم» است؛ معجم البلدان، ج‏2، ص‏249.

(33). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏58.

(34). همان، ص‏59.

(35). فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏91.

(36). نعمانى، غیبة، ص‏277؛ مفید، ارشاد، ص‏359؛ طوسى، غیبة، ص‏267. صراط المستقیم، ج‏2، ص‏249؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏211.

(37). نعمانى، غیبة، ص‏173؛ دلائل الامامه، ص‏293؛ تقریب المعارف، ص‏187؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏156.

(38). شهرى در سه میلى (شش کیلومترى) کوفه است؛ معجم البلدان، ج‏2، ص‏328.

(39). طوسى، غیبة، چاپ جدید، ص‏446؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏728؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏209.

(40). کمال الدین، ج‏2، ص‏665؛ العدد القویه، ص‏66؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏207.

(41). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏58؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏29.

(42). حصینى، هدایه، ص‏31.

(43). ارشاد القلوب، ص‏286.

(44). مدینة المعاجز، ص‏133.

(45). حلیة الابرار، ص‏601.

(46). طوسى، غیبة، چاپ جدید، ص‏339؛ کمال الدین، ج‏2، ص‏655؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏510؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏207؛ الزام الناصب، ج‏2، ص‏136؛ ابن‏حمّاد، فتن، ص‏91؛ کنز العمّال، ج‏14، ص‏587؛ متقى هندى، برهان، ص‏111.

(47). الزام الناصب، ج‏2، ص‏136، 187؛ عقد الدرر، ص‏54، 59، 63 - 65، 237؛ نعمانى، غیبة، ص‏274؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏242.

(48). حصینى، هدایه، ص‏31؛ ارشاد القلوب، ص‏286.

(49). مجمع الزوائد، ج‏5، ص‏188.

(50). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏78.

فصل پنجم وضعیت اقتصادى جهان در عصر ظهور

از روایات این فصل استفاده مى‏شود، که بر اثر گسترش فساد و تباهى‏ها و از بین رفتن رحم و عاطفه و ایجاد جنگ، جهان از نظر اقتصادى در وضعیت بدى به سر خواهد برد؛ به‏طورى که آسمان نیز بر آنان رحم نمى‏کند و نزول باران که رحمت الهى است نیز براى آنان به غضب تبدیل شده، ویرانگر مى‏شود.

آرى، در آخر الزمان باران کم مى‏شود و یا در غیر موسم فرود مى‏آید و باعث نابودى کشاورزى مى‏گردد. دریاچه‏ها و رودخانه‏ها خشک مى‏گردد و زراعت‏ها به‏بار نمى‏نشیند و تجارت از رونق مى‏افتد.فقر و گرسنگى گسترش مى‏یابد تا آن‏جا که افراد براى سیرکردن شکم خود، دختران و زنانشان را به بازار مى‏آورند و آنان را با کمى غذا عوض‏مى‏کنند.

الف) کمبود باران و باریدن باران‏هاى بى‏موقع

پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «زمانى بر مردم فرا رسد که خداوند باران را درفصل‏و موسمش حرام مى‏گرداند و باران نازل نمى‏شود و آن را در غیر موسمش فرومى‏فرستد».(1)

امیرمؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: «... باران در فصل گرما و تابستان مى‏بارد».(2)

امام صادق علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «پیش از ظهور حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف سالى خواهدبود که باران‏هاى بسیارى مى‏بارد و میوه‏ها را از بین مى‏برد و خرماها را بر نخل‏ها فاسد مى‏کند؛ پس در آن دوران دچار شک و شبهه نشوید».(3)

امیرمؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: «... باران‏ها کم مى‏شود تا جایى که نه زمین بذرى را مى‏رویاند و نه آسمان بارانى مى‏بارد؛ در این هنگام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند».(4)

عطاء بن یسار مى‏گوید: «از نشانه‏هاى قیامت این است که باران مى‏بارد، ولى زراعتى نخواهد رویید».(5)

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «... زمانى که حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف و اصحابش قیام کنند، آب بر روى زمین نایاب است و مؤمنان با ناله و زارى از درگاه الهى، آب طلب مى‏کنند تا آن که خداوند بر آنان آب نازل مى‏کند و آنان مى‏نوشند».(6)

ب) خشک شدن دریاچه‏ها و رودها

پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «شهرهاى مصر در اثر خشکى رود نیل، ویران مى‏شوند».(7)

ارطات مى‏گوید: «در آن هنگام، فرات، رودخانه‏ها و چشمه‏ها خشک مى‏شوند».(8)

نیز آمده است: «آب دریاچه طبرستان خشک مى‏شود و نخل‏هاى خرما ثمر نمى‏دهد و آب چشمه «زعر» - که در شام است - به زمین فرو مى‏رود».(9)

هم‏چنین آمده است: «... رودخانه‏ها خشک مى‏شوند و گرانى و قحطى سه سال، به درازا مى‏کشد».(10)

ج) شیوع گرانى، گرسنگى، فقر و کساد تجارت

مردى از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم پرسید: اى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم ! قیامت چه وقت بر پا خواهد شد؟ فرمود: «کسى که مورد سؤال قرار گرفته (خود پیامبر) از سؤال کننده (آن مرد) در این زمینه آگاه‏تر نیست، ولى قیامت داراى نشانه‏هایى است: یکى از آنها تقارب بازارهاست». پرسید: تقارب بازارها چیست؟ فرمود: «کساد بازارها و تجارت و بارش باران بدون آن که گیاهان و محصولاتى بروید».(11)

امیرمؤمنان علیه السلام به ابن‏عباس فرمود: «تجارت و معاملات زیاد مى‏شود، ولى بهره‏اى اندک نصیب مردم مى‏گردد و پس از آن قحطى سختى رخ مى‏دهد».(12)

محمد بن مسلم مى‏گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «پیش از ظهور حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف از سوى خداوند براى مؤمنان نشانه‏هایى است». گفتم: خدا مرا فداى تو گرداند؛ آن نشانه‏ها کدام است؟ فرمود: «آنها همان گفته خداوند است که فرمود: «(ولنبلونّکم بشى‏ء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشّر الصابرین؛ (13) و شما (مؤمنان) را (پیش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف ) به چیزى از ترس و گرسنگى و کمى دارایى‏ها و جان‏ها و میوه‏ها مى‏آزماییم؛ پس صابران را مژده ده)» آن‏گاه فرمود: «خداوند مؤمنان را به‏سبب ترس از پادشاهان بنى فلان در دوران پایانى حکومت‏شان مى‏آزماید و مراد از گرسنگى، گرانى قیمت‏هاست و منظور از کمى دارایى‏ها، کساد تجارت و کمبود درآمد است و مقصود از نقصان جان‏ها، مرگ‏هاى فراوان و سریع و پى در پى است و مراد از کمبود میوه‏ها، کمبود عایدات و محصولات کشاورزى است. پس صابران را بشارت باد به تعجیل ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف در آن هنگام».(14)

و به نقل از اعلام الورى، قلّة المعاملات به معناى کساد بازار و کمى داد و ستد است.(15)

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «... در آن هنگام که سفیانى خروج مى‏کند، مواد غذایى کم‏شده، قطحى به مردم مى‏آورد و باران کم مى‏بارد».(16)

ابن مسعود مى‏گوید: هنگامى که تجارت‏ها از بین برود و راه‏ها ویران گردد، مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند.(17)

شاید وضعیت بد بازار در آن زمان، معلول ویرانى مراکز تولید و صنعت، کم شدن نیروى انسانى، کاهش قدرت خرید، قحطى، ناامنى راه‏ها و... است.

در مسند احمد آمده است: پیش از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف سه سال مردم دچار گرسنگى شدید مى‏شوند.(18)

ابوهریره مى‏گوید: واى بر اعراب از شرّى که به آنان نزدیک مى‏شود؛ گرسنگى شدیدى رخ مى‏دهد و مادران از گرسنگى فرزندان خود، به گریه مى‏افتند.(19)

د) مبادله زنان در مقابل مواد غذایى

عمق فاجعه قحطى و گرسنگى پیش از ظهور به اندازه‏اى است که گروهى مجبور مى‏شوند دختران خود را براى خوراک اندکى معامله کنند.

ابومحمد از مردى از اهل مغرب روایت مى‏کند: مهدى ظهور نمى‏کند تا آن که شخص (از شدت فقر و تنگ دستى) دختر یا کنیز زیباى خود را به بازار مى‏آورد و مى‏گوید: کیست که این دختر را از من بخرد و در برابر آن خوراک بدهد؟ در این شرایط است که مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند.(20)

(1). جامع الاخبار، ص‏150؛ مستدرک الوسائل، ج‏11 ص‏375.

(2). دوحة الانوار، ص‏150؛ الشیعة و الرجعه، ج‏1، ص‏151؛ کنز العمّال، ج‏14، ص‏241.

(3). مفید، ارشاد، ص‏361؛ طوسى، غیبة، ص‏272؛ اعلام الورى، ص‏428؛ خرائج، ج‏3، ص‏1164؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏125؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏214.

(4). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏134.

(5). عبدالرزاق، مصنّف، ج‏3، ص‏155.

(6). دلائل الامامه، ص‏245.

(7). بشارة الاسلام، ص‏28.

(8). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏148.

(9). بشارة الاسلام، ص‏191؛ الزام الناصب، ص‏161.

(10). بشارة الاسلام، ص‏98.

(11). الترغیب و الترهیب، ج‏3، ص‏442.

(12). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏125.

(13). بقره (2) آیه 155.

(14). کمال الدین، ج‏2، ص‏650؛ نعمانى، غیبة، ص‏250؛ مفید، ارشاد، ص‏361؛ اعلام الورى‏، ص‏456؛ عیاشى، تفسیر، ج‏1، ص‏68.

(15). اعلام الورى، ص‏456.

(16). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏133.

(17). الفتاوى الحدیثیه، ص‏30، متقى هندى، برهان، ص‏142؛ عقد الدرر، ص‏132.

(18). ابن‏ماجه، سنن، ج‏2، ص‏1363.

(19). کنز العمّال، ج‏11، ص‏249.

(20). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏59.

فصل ششم روزنه‏هاى امید

روزنه‏هاى امید

در بحث‏هاى گذشته با بخشى از روایات درباره وضعیت جهانى پیش از ظهور امام‏عصر علیه السلام آشنا شدیم. هر چند در این روایات سخن از نابسامانى‏ها و مشکلات است -به‏حدى که شاید انسان‏هایى را به یأس بکشاند - امّا روایات دیگرى نیز وجود دارد که به نکات روشن و روزنه‏هاى امید براى شیعیان و انسان‏هاى مؤمن و متعهد اشاره دارد.

برخى از این روایات درباره مؤمنانى است که هیچ‏گاه زمین از آنان خالى نمى‏شود و آنان در شرایط سختِ پیش از ظهور نیز در سراسر جهان حضور دارند.

تعدادى از روایات به نقش دانشمندان اسلامى و عالمان در زمان غیبت اشاره مى‏کند که هر چندگاه باعث دگرگونى در جامعه مى‏شوند و آنان را به عنوان حافظان دین معرفى‏مى‏کند. در بعضى از سخنان معصومین علیهم السلام از نقش ویژه شهر قم پیش از ظهور امام‏زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف یاد شده است و روایاتى نیز از حضور فعال ایرانیان، پیش و پس از ظهور امام سخن مى‏گوید.

الف) مؤمنان حقیقى

گاهى با روایاتى رو به رو مى‏شویم که در پاسخ کسانى آمده است که گمان مى‏کرده‏اند، روزگارى پیش خواهد آمد که جامعه از وجود انسان‏هاى مؤمن تهى مى‏شود. امام علیه السلام این گمان را نفى کرده، از وجود مؤمنان در هر روزگارى خبر داده است.

زید زراء مى‏گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مى‏ترسم ما از مؤمنان نباشیم. امام‏فرمود: «چرا چنین فکر مى‏کنید؟» گفتم: زیرا مى‏بینم در میان ما کسى نیست که برادرش را بر درهم و دینار مقدم دارد؛ ولى این را مى‏بینم که درهم و دینار را بر برادر دینى- که ولایت امیرمؤمنان علیه السلام ما را دور یک دیگر گرد آورده - ترجیح مى‏دهیم. امام‏صادق علیه السلام فرمود: «این‏چنین نیست که مى‏گویى، شما اهل ایمان هستید؛ امّا ایمان شما کامل نمى‏شود مگر هنگامى که قائم آل محمد عجل الله تعالى فرجه الشریف قیام کند؛ در آن هنگام خداوند خِرَد شما را کامل مى‏کند و شما مؤمنان کامل مى‏شوید.

سوگند به آن خدایى که جانم در دست قدرت اوست، در سراسر جهان، انسان‏هایى هستند که همه دنیا در نظرشان با پر پشه‏اى برابرى نمى‏کند».(1)

ب) نقش عالمان و دانشمندان (شیعه)

در هر روزگارى که پرده‏هاى سیاهى و جهل، سایه خود را بر جوامع بشرى مى‏گستراند این دانشمندان و عالمان دینى بودند که مسؤولیت خود را در جهت زدودن جهل و نادانى از اندیشه‏ها و فساد و تباهى از دامن مردمان به خوبى انجام مى‏دادند و از روایات فهمیده مى‏شود که عالمان در آخر الزمان نیز این نقش را به خوبى ایفا مى‏کنند.

امام هادى علیه السلام مى‏فرماید: «اگر در دوران غیبت قائم آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم دانشمندانى نبودند که مردم را به سوى او هدایت و راهنمایى کنند و با حجت‏هاى الهى از دین دفاع نمایند و شیعیان ضعیف را از دام‏هاى شیطان و پیروانش رهایى و از شرّ ناصبى‏ها (و دشمنان اهل‏بیت) نجات بخشند، کسى در دین خدا پا برجا نمى‏ماند و همه مرتد مى‏شدند؛ ولى آنان رهبرى دل‏هاى شیعیان ضعیف را با قدرت در دست مى‏گیرند و حفظ مى‏کنند؛ چنان‏که ناخداى کشتى، سکان و فرمان کشتى را نگاه مى‏دارد. بنابراین، آنان نزد خدا، والاترین انسان‏ها هستند».(2)

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم درباره زنده کننده دین در هر قرن مى‏فرماید: «خداوند بزرگ براى امّت اسلام در آغاز هر قرن، شخصى را بر مى‏انگیزاند تا دین را زنده نماید».(3)

این دو روایت و روایاتى از این گونه، با صراحت به نقش عالمان در روزگار غیبت اشاره دارد و خنثا شدن، توطئه شیطان‏ها و تجدید حیات دین را به دست دانشمندان مى‏داند.

البته اثبات این مطلب در روزگار ما به دلیل و برهان نیازى ندارد؛ زیرا نقش حضرت امام‏خمینى(ره) براى از بین بردن نقشه‏هاى شوم دشمنان - که اساس دین را در جهان معاصر در معرض خطر قرار داده بودند - بر کسى پوشیده نیست.

بدون شک عزتى که اسلام در این عصر یافته است، به برکت انقلاب اسلامى ایران و بنیان‏گذار آن، حضرت امام خمینى(ره) است.

ج) نقش شهر قم در آخرالزمان

آن‏گاه که جامعه بشرى به سوى انحطاط و تباهى پیش مى‏رود، روزنه امیدى نمایان مى‏گردد و مردمى پرچمدار نور در دل آن تاریکى‏ها مى‏گردند؛ شهر قم در آخرالزمان این نقش را به عهده دارد.

روایات بسیارى وجود دارد که این شهر مقدس و انسان‏هاى وارسته آن را - که وجود خود را از چشمه زلال مکتب اهل بیت سیراب کرده و رسالت ابلاغ پیام را به عهده گرفته‏اند - مى‏ستاید.

امامان معصوم علیهم السلام سخنان گوناگونى درباره قم و نقش آن در نهضت فرهنگى زمان غیبت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف دارند که به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم.

قم حرم اهل بیت

از برخى روایات استفاده مى‏شود که قم و اهل آن رمز و الگوى تشیّع و ولایت مى‏باشند.

از این رو، هر کس را که مى‏خواستند، دوست دار اهل بیت و علاقه‏مند به آنان معرفى‏کنند، او را قمى خطاب مى‏کردند.

گروهى خدمت امام صادق علیه السلام مشرّف شدند و گفتند: ما از مردم رى هستیم. حضرت‏فرمود: «آفرین به برادرانمان از اهل قم». آنان چندبار تکرار کردند. ما از رى خدمت شما رسیده‏ایم و حضرت نیز سخن نخست خود را تکرار کرد. آن‏گاه فرمود: خداوند حرمى دارد که در مکه است و براى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم نیز حرمى است و آن در مدینه است. کوفه حرم امیرالمؤمنین علیه السلام است و حرم ما (اهل بیت) شهر قم است و به زودى دخترى از فرزندانم به نام فاطمه، در آن دفن مى‏شود. هر کس او را (با معرفت) زیارت کند، بهشت بر او واجب‏مى‏شود».

راوى گوید: امام صادق علیه السلام این سخن را هنگامى بیان کرد که هنوز امام کاظم علیه السلام متولد نشده‏بود.(4)

صفوان مى‏گوید: روزى نزد ابا الحسن - امام کاظم علیه السلام - بودم وسخن از مردم قم و علاقه و میل آنان به حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به میان آمد؛ امام هفتم علیه السلام فرمود:

«خداوند آنان را رحمت کند و از آنان خشنود باشد. آن‏گاه ادامه داد، بهشت هشت در دارد که یکى از آن‏ها براى مردم قم است. در میان شهرها و کشورها، آنان نیکان و نخبگان شیعیان ما هستند. خداوند ولایت و دوستى ما را، با طینت و سرشت آنان آمیخته است».(5)

از این روایت استفاده مى‏شود که ائمه معصومین علیهم السلام شهر قم را پایگاه عاشقان اهل‏بیت و حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مى‏دانسته‏اند و شاید درى از بهشت که به شهر قم اختصاص دارد، باب المجاهدین یا باب الاخیار (درب نیکان) باشد، چنان‏که در روایت نیز به اهل قم، نیکان شیعه گفته شده است.

شهر قم حجّت بر دیگران

خداوند در هر زمان، انسان‏هایى دارد که بر دیگران حجّت مى‏باشند و چون آنان در راه خدا قدم برداشته، براى اعتلاى کلمة اللَّه مبارزه مى‏کنند، خداوند یاور آنان خواهد بود و شرّ دشمنان را از آنان دور مى‏کند. در زمان غیبت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف قم و مردم آن بر دیگر انسان‏ها حجّت هستند.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «گرفتارى‏ها و مشکلات از قم و مردمش به دور است و روزگارى خواهد رسید که قم و مردم آن، حجّت بر همه مردمان باشند و آن هنگام در زمان غیبت قائم ما تا به هنگام ظهور حضرتش مى‏باشد و اگر چنین نبود، زمین اهلش را فرو مى‏برد.

به یقین فرشتگان، گرفتارى‏ها را از قم و مردمانش دور مى‏کنند و هیچ ستمگرى قصد قم را نمى‏کند، مگر آن که خداوند، کمرش را مى‏شکند و او را گرفتار درد، مصیبت یا دشمن مى‏گرداند. خداوند نام قم و مردم آن را از یاد ستمگران مى‏برد؛ چنان‏که آنان خدا را فراموش کرده‏اند».(6)

مرکز نشر فرهنگ اسلامى

یکى دیگر از موارد قابل توجه در روایات این است که شهر قم در روزگار غیبت به عنوان مرکزى براى رساندن پیام اسلام به گوش مستضعفان زمین در خواهد آمد و عالمان و دانشمندان دینى آن، حجّتى بر جهانیان خواهند شد.

امام صادق علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «به زودى شهر کوفه از مؤمنان تهى مى‏گردد و علم و دانش از آن‏جا رخت بر مى‏بندند و چون مارى که در گوشه‏اى چنبره زده است، محدود مى‏گردد و از شهرى که آن را قم مى‏نامند، ظهور مى‏کند و آن‏جا پایگاه علم و فضیلت و معدن دانش و کمال مى‏گردد؛ به گونه‏اى که روى زمین هیچ مستضعف (فکرى) نمى‏ماند که از دین آگاهى نداشته باشد؛ حتى زنان پرده‏نشین، و این زمان، نزدیک به زمان ظهور قائم ما خواهد بود.

خداوند، قم و مردمش را جانشین حضرت حجّت قرار مى‏دهد و اگر چنین نبود، زمین اهلش را فرو مى‏برد و حجّتى بر زمین نمى‏ماند. بنابراین، علم و دانش از شهر قم به شرق و غرب جهان سرازیر مى‏شود و حجّت بر جهانیان تمام مى‏گردد؛ به گونه‏اى که هیچ شخصى نمى‏ماند که دین و دانش به او نرسیده باشد و آن‏گاه حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند و عذاب الهى بر کافران به دست آن حضرت فرود مى‏آید؛ زیرا خداوند، از بندگان انتقام نمى‏گیرد، مگر هنگامى که حجّت بر آنان تمام شده باشد».(7)

در روایت دیگرى آمده است: «اگر مردم قم نبودند، دین از بین مى‏رفت».(8)

د) تأیید خط فکرى قم

از برخى روایات فهمیده مى‏شود که، ائمه معصومین علیهم السلام، شیوه عالمان قم را مورد تأیید قرارداده‏اند.

امام صادق علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «بر فراز قم فرشته‏اى است که دو بال خود را بر آن به حرکت درمى آورد و هیچ ستمگرى به آن قصد سوئى نمى‏کند؛ مگر آن که خداوند، او را همانند نمک در آب ذوب مى‏کند».

حضرت آن‏گاه به عیسى بن عبداللَّه قمى اشاره کرد و فرمود: «درود خداوند بر قم! پروردگار جهان، سرزمینشان را از باران سیراب و برکاتش را بر آنان نازل مى‏گرداند و گناهانشان را به حسنات مبدّل مى‏سازد. آنان اهل رکوع، سجود، قیام و قعودند؛ چنان‏که آنان فقیه، دانشمند و اهل درک و فهم هستند. آنان اهل درایت و روایت و بینش عبادت کنندگان نیکى هستند».(9)

هم‏چنین آن امام در پاسخ شخصى که گفت: مى‏خواهم از تو چیزى بپرسم که کسى پیش از من نپرسیده باشد و پس از من نخواهد پرسید، مى‏فرماید: «شاید مى‏خواهى از حشر و نشر سؤال کنى؟»

گفت: آرى، سوگند به آن که محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم را بشارتگر و هشدار دهنده، مبعوث کرد.

حضرت فرمود: «حشر همه مردمان به سوى بیت المقدس است؛ مرگ بقعه‏اى در سرزمین جبل که آن را قم مى‏نامند و آمرزش الهى شامل حالشان مى‏گردد».

آن مرد، در حالى‏که نیم‏خیز شد، گفت: اى فرزند رسول خدا! آیا این اختصاص به مردم قم دارد؟

امام پاسخ داد: «آرى؛ آنان و هر کس که هم عقیده ایشان باشد و سخن آنان را بگوید».(10)

یاوران مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف

نکته قابل توجه و دقت، این است که در روایات از مردم قم به یاوران مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف و کسانى که براى گرفتن حق اهل بیت قیام مى‏کنند، نام برده شده است.

عفان بصرى مى‏گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «آیا مى‏دانى، چرا قم را قم‏نامیده‏اند؟» گفتم: خداوند و رسولش و شما بهتر مى‏دانید. فرمود: «قم را بدین جهت به‏این اسم نامیدند که اهل آن گرد قائم آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم جمع مى‏گردند و با حضرتش قیام‏مى‏کنند و در این راه، پایدارى از خود نشان مى‏دهند و آن حضرت را یارى‏مى‏نمایند».(11)

صادق آل محمد علیه السلام در روایت دیگرى در این باره چنین مى‏فرماید: «خاک قم، مقدس است و اهل قم از ما و ما از آنان هستیم. ستمگرى قصد بد به آن نمى‏کند، مگر این که در کیفر او تعجیل مى‏گردد. البته این تا زمانى است که به برادران خود خیانت نکنند و اگر چنین کردند، خداوند، ستمکاران بدکردار را بر آنان مسلط مى‏کند؛ امّا مردم قم، یاران قائم ما و دعوت‏کنندگان به حق ما هستند».

آن‏گاه امام علیه السلام سر به آسمان بلند کرد و چنین دعا فرمود: «خداوندا! آنان را از هر فتنه‏اى حفظ فرما و از هر هلاکتى نجات بخش».(12)

ایران، کشور امام زمان

روایاتى که درباره شهر قم گفته شد، تا اندازه‏اى نقش ایرانیان را، پیش و هنگام ظهور مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف روشن‏مى‏سازد؛ ولى با کمى‏دقّت در سخنان معصومین علیهم السلام به این‏نتیجه مى‏رسیم که آنان، نسبت به ایران و مردم آن توجه خاصى داشتند و در موقعیت‏هاى مختلف از نقش آنان در یارى رساندن به دین و زمینه سازى براى ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف سخن گفته‏اند.

در این‏جا به ذکر چند روایت درباره تمجید از ایرانیان و زمینه سازان ظهور، بسنده‏مى‏کنیم:

تمجید از ایرانیان

ابن عباس مى‏گوید: خدمت پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم از فارسیان، سخن به میان آمد، آن حضرت فرمود: «اهل فارس - ایرانیان - جمعى از ما اهل بیت هستند».(13)

هنگامى که از موالى یا اعاجم‏(14)، نزد پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم یاد شد، حضرت رسول صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «سوگند به خدا که من به آنان بیش‏تر از شما اطمینان دارم».(15)

ابن عباس مى‏گوید: «زمانى که پرچم‏هاى سیاه به سوى شما روى آورند، فارسیان را گرامى بدارید؛ زیرا دولت شما با آنهاست».(16)

روزى اشعث به على علیه السلام با اعتراض گفت: اى امیرالمؤمنین! چرا این عجم‏ها پیرامون تو گرد آمده، بر ما پیشى گرفته‏اند؟ حضرت خشمگین شد و در پاسخ فرمود: «چه کسى مرا معذور مى‏دارد که در مقابل این آدم‏هاى بزرگ جثه بى‏خیر که هر کدام از آنان چون دراز گوش بر بستر خود مى‏غلطند و به خاطر آوازه و فخرفروشى از قومى روى گردان مى‏شوند؛ آیا به من فرمان مى‏دهید تا آنان را از خود دور سازم؟ هر گز، من آنان را کنار نمى‏زنم‏(17) تا از جاهلان گردم. سوگند به خدایى که دانه را شکافت و آفریدگان را آفرید، آنان براى بازگرداندن شما به دین اسلام، با شما به نبرد برمى خیزند؛ چنان‏که شما براى اسلام آوردن در میانشان شمشیر مى‏کشید».(18)

زمینه سازان ظهور

بخش عمده‏اى از روایاتى که درباره رویدادهاى پیش از ظهور و یاران حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف آمده است، درباره ایران و ایرانیان است که با تعبیرات گوناگونى مانند: اهل فارس، عجم، اهل خراسان، اهل قم، اهل طالقان، اهل رى و... بیان شده است.

با بررسى مجموع این روایات، به این نتیجه مى‏رسیم که در کشور ایران، پیش از ظهور امام‏زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف، نظامى الهى ومدافع ائمّه معصومین علیهم السلام بر پا مى‏گردد که مورد نظر امام‏زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف است و نیز مردم ایران، نقش عمده‏اى در قیام آن حضرت دارند که در بخش قیام به آن مى‏پردازیم. در این‏جا به ذکر چند روایت بسنده مى‏کنیم:

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «مردمى از مشرق زمین قیام مى‏کنند و زمینه را براى قیام حضرت مهدى علیه السلام فراهم مى‏سازند».(19)

نیز مى‏فرماید: «پرچم‏هاى سیاهى از سمت مشرق خواهد آمد که دل‏هاى آنان همانند پاره‏هاى آهن است؛ پس هر کس از حرکت آنان، آگاهى یافت، به سوى آنان برود و با آنان بیعت کند؛ هر چند لازم باشد که بر روى یخ حرکت کند».(20)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «گویا قومى را مى‏بینم که در مشرق قیام کرده‏اند و حق را مى‏طلبند؛ ولى حق را به آنان نمى‏دهند. بار دیگر طلب مى‏کنند؛ ولى باز به آنان واگذار نمى‏کنند. در این حالت، شمشیرها را از نیام کشیده، بر شانه مى‏گذارند که در این هنگام، دشمن خواسته آنان را مى‏پذیرد؛ ولى آنان نمى‏پذیرند و قیام مى‏کنند و حق را واگذار نمى‏کنند، مگر به صاحب أمر. کشتگان آنان شهید هستند و اگر من آنان را درک مى‏کردم، خودم را براى صاحب این امر آماده مى‏کردم».(21)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «یاران حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف سى صد و سیزده نفر و از فرزندان عجم هستند».(22)

هر چند عجم به غیر عرب گفته مى‏شود، ولى به‏طور حتم ایرانیان را در برمى گیرد و با توجه به روایات دیگر، در بین نیروهاى ویژه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف تعداد زیادى از ایرانیان حضور دارند.

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «به زودى پس از شما، اقوامى خواهند آمد که زمین زیر پاى‏شان جمع مى‏شود - طىّ الارض مى‏کنند - و درهاى دنیا بر روى آنان گشوده مى‏گردد و آنان را مردان و زنان فارس خدمت مى‏کنند. زمین زیر گام‏هاى‏شان پیچیده مى‏شود؛ به گونه‏اى که هر یک از آنان بخواهد، فاصله شرق تا غرب را در یک ساعت مى‏پیماید. نه آنان خود را به دنیا فروخته‏اند و نه اهل دنیایند و نه دنیا در آنان حظّ و نصیبى دارد».(23)

امیرمؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: «خوشا به حال طالقان؛ زیرا خداوند در آن‏جا گنج‏هایى دارد که نه از طلا و نه از نقره‏اند، بلکه مردان با ایمانى هستند که خدا را به حق شناخته‏اند و آنان یاوران مهدى آل محمد عجل الله تعالى فرجه الشریف در آخرالزمان خواهند بود».(24)

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم نیز درباره خراسان مى‏فرماید: «در خراسان گنج‏هایى است؛ امّا نه از طلاو نقره؛ بلکه آنان مردانى هستند که خدا و رسولش آنان را دوست مى‏دارند».(25)

(1). بحارالانوار، ج‏67، ص‏351.

(2). تفسیر امام عسکرى علیه السلام، ص‏344؛ احتجاج، ج‏2، ص‏260؛ منیة المرید، ص‏35؛ محجة البیضاء، ج‏1، ص‏32؛ حلیة الابرار، ج‏2، ص‏455؛ بحارالانوار، ج‏2، ص‏6؛ العوالم، ج‏3، ص‏295.

(3). عن النبىّ صلّى الله علیه وآله وسلّم: «إنَّ اللَّه تعالى یبعث لهذه الأُمّة على رأس کل مائة سنة من یجدد لها دینها» ابى‏داود، سنن، ج‏4، ص‏109، حاکم، مستدرک، ج‏4، ص‏522؛ تاریخ بغداد، ج‏2، ص‏61؛ جامع الاصول، ج‏12، ص‏63؛ کنز العمّال، ج‏12، ص‏193 و تا آن‏جا که تتبّع کردم مدرکى از کتاب‏هاى شیعه براى آن نیافتم.

(4). بحارالانوار، ج‏60، ص‏217.

(5). همان، ص‏216.

(6). همان، ص‏213.

(7). همان، ج‏60، ص‏213؛ سفینة البحار، ج‏2، ص‏445.

(8). بحارالانوار، ج‏60، ص‏217.

(9). بحارالانوار، ج‏60، ص‏217.

(10). همان، ص‏218.

(11). همان، ص‏216.

(12). همان، ص‏218.

(13). ذِکْر اصبهان، ص‏11.

(14. موالى و مولى، در لغت‏شناسى، واژه‏هاى گوناگونى دارد. علاّمه امینى در جلد اوّل الغدیر، بیست و دو واژه را نقل فرموده‏اند و در اصطلاح، در آیه و حدیث، پنج معنا دارد: ولاء عتق، ولاء اسلام، ولاء حلف، ولاء قبیله، ولاء، در برابر عرب و مراد غیر عرب است و این معنا غالباً مقصود عالمان علم رجال است؛ ر. ک: التقریب و التیسیر، ج‏2، ص‏333.

راز این که این کلمه را بر ایرانیان تطبیق مى‏دهند، شاید به حکم غلبه وجودى و یا استعمالى باشد. چنان‏که بعضى این معنا را مدّعى شده‏اند.

علاوه بر این در نوشته‏هاى عالمان قدیم و معاصر، این‏چنین تفسیر شده است و ما به پیروى از آنان چنین تفسیر کرده‏ایم، ولى بر آن پافشارى نداریم.

(«فارس» به سرزمین‏هایى مى‏گفتند که در برابر کشور روم بود و شامل ایران امروز و بخش دیگرى از سرزمین‏هایى بود که جزء قلمرو ایران آن زمان بود.

(15). ذکر اصبهان، ص‏12؛ ر. ک: الجامع الصحیح، ج‏5، ص‏382.

(16). راموز الاحادیث، ص‏33.

(17). با توجه به این که بازار کوفه اکثراً فارس و ایرانى بودند و با زبان فارسى سخن مى‏گفتند (چنان‏که از مستدرک الوسائل، ج‏13، ص‏250، حدیث 4، فهمیده مى‏شود.) به خوبى روشن مى‏شود، که موالى مورد اعتراض اشعث و مورد دفاع امیرمؤمنان، همان ایرانیان بودند.

(18). الغارات، ج‏24، ص‏498؛ سفینة البحار، ج‏2، ص‏693؛ ابن‏ابى‏الحدید، شرح نهج البلاغه، ج‏20، ص‏284.

(19). ابن‏ماجه، سنن، ج‏2، ص‏1368؛ المعجم الاوسط، ج‏1، ص‏200؛ مجمع الزوائد، ج‏7، ص‏318 - کشف الغمّه، ج‏3، ص‏268؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏599؛ بحارالانوار، ج‏51، ص‏87.

(20). عقد الدرر، ص‏129؛ شافعى، بیان، ص‏490؛ ینابیع المودّه، ص‏491؛ کشف الغمّه، ج‏3، ص‏263؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏596؛ بحارالانوار، ج‏51، ص‏84.

(21). نعمانى، غیبة، ص‏373؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏243؛ ابن‏ماجه، سنن، ج‏2، ص‏1366؛ حاکم، مستدرک، ج‏4، ص‏464.

(22). نعمانى، غیبة، ص‏315؛ اثبات الهداة، ج‏2، ص‏547؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏369.

(23). فردوس الاخبار، ج‏3، ص‏449.

(24). شافعى، بیان، ص‏106، متقى هندى، برهان، ص‏150؛ کنز العمّال، ج‏14، ص‏591؛ ینابیع المودّه، ص‏491؛ کشف‏الغمّه، ج‏3، ص‏286.

(25). کنز العمّال، ج‏14، ص‏591.

بخش دوم انقلاب جهانى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف

فصل اوّل‏ قیام امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف

روایات مختلفى درباره روز قیام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف وجود دارد. در برخى، از نوروز به عنوان روز آغاز قیام، یاد شده است. برخى احادیث دیگر روز عاشورا را روز آغاز قیام ذکر کرده است. در تعدادى از روایات روز شنبه و در تعدادى دیگر، جمعه، روز قیام تعیین شده است. در هم زمانى نوروز، با عاشورا اشکالى به نظر نمى‏رسد؛ زیرا نوروز طبق سال شمسى و عاشورا بر اساس سال قمرى محاسبه مىشود و یکى شدن این دو روز امکان‏پذیر است و هم زمانى این دو روز با جمعه یا شنبه نیز ممکن است. آن چه مشکل و متعارض به نظر مى‏رسد، ذکر دو روز از هفته به عنوان روز قیام است؛ ولى مى‏توان این دسته از روایات را نیز توجیه‏کرد؛ زیرا اگر سند این روایات صحیح باشد، در این صورت احادیثى که جمعه را روز ظهور حضرت، تعیین کرده است، بر روز قیام و ظهور حمل مى‏شود و روایاتى که شنبه را روز قیام مى‏داند، بر استقرار و تثبیت نظام الهى و نابودى مخالفان تفسیر شود.

باید توجه داشت که روایاتى که شنبه را روز قیام مى‏داند، از نظر سند مورد تأمّل است؛ ولى روایاتى که جمعه را ذکر کرده است، از این نظر ایرادى ندارد.

اینک به روایاتى در این باره توجه فرمایید:

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «قائم ما اهل بیت، در روز جمعه ظهور مى‏کند».(1)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «گویا حضرت قائم را مى‏بینم که در روز عاشورا، روز شنبه، میان‏رکن و مقام ایستاده و جبرئیل نیز جلوى حضرتش ایستاده است و مردم را به بیعت بااوفرامى‏خواند».(2)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «حضرت قائم علیه السلام روز شنبه که روز عاشوراست، قیام مى‏کند؛ روزى که امام حسین علیه السلام شهید شد».(3) نیز آن حضرت مى‏فرماید: «آیا مى‏دانید که این روز -عاشورا- چه روزى است؟ همان روزى است که خداوند توبه آدم و حوّا را پذیرفت؛ روزى است که خداوند دریا را براى بنى اسرائیل شکافت و فرعون و پیروانش را غرق‏کرد و موسى بر فرعون پیروز شده؛ روزى است که ابراهیم علیه السلام متولد شد؛ روزى‏است که خداوند توبه قوم یونس را پذیرفت؛ روز تولد حضرت عیسى است و روزى‏است که حضرت قائم در آن روز قیام مى‏کند».(4)

روایت دیگرى نیز به همین مضمون از امام باقر علیه السلام (5) نقل شده است؛ ولى در این روایت وثاقت ابن‏بطائنى که در سلسله سند آن است، مورد بحث است.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «در شب بیست و سوم، به نام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ندا داده مى‏شود و در روز عاشورا، روز شهادت حسین بن على علیه السلام، قیام مى‏کند».(6)

هم‏چنین آن حضرت مى‏فرماید: «روز نوروز همان روزى است که قائم ما اهل بیت در آن روز ظهور مى‏کند».(7)

الف) اعلان ظهور

ظهور حضرت مهدى علیه السلام، ابتدا به وسیله منادى آسمانى اعلام مى‏گردد، آن‏گاه حضرت در حالى که پشت به کعبه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مى‏کند.

امیرمؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: «هنگامى که منادى از آسمان ندا مى‏دهد: حق از آنِ آل محمد است، شما اگر طالب هدایت و سعادت هستید، به دامان آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم چنگ زنید، حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند».(8)

نیز امام باقر علیه السلام در این زمینه مى‏فرماید: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در مکه به هنگام نماز عشا ظهور مى‏کند؛ در حالى که پرچم و پیراهن و شمشیر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را همراه دارد و چون نماز عشا را خواند، فریاد بر مى‏آورد: اى مردم! شما را به ذکر خدا و به ایستادنتان در برابر خدا (در روز قیامت) متذکر مى‏شوم؛ در حالى که حجّتش را (در دنیا) بر شما تمام کرده است و پیامبران را مبعوث نموده و قرآن را فرو فرستاده است. خداوند به شما فرمان مى‏دهد که به او شرک نورزید و فرمانبر او و پیامبرانش باشید. آن چه را قرآن امر به احیاى آن کرده است، احیا و زنده کنید و آن چه را که امر به نابودى آن کرده است، نابود سازید و یاوران راه هدایت باشید و بر تقوا و پرهیزگارى همکارى نمایید؛ زیرا دنیا، فنا و زوالش فرا رسیده و نفخه وداع سر داده است.

من شما را به سوى خدا و رسولش و عمل به کتاب او و نابودى باطل و احیا و زنده‏ساختن سیره پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم دعوت مى‏کنم. آن‏گاه در میان سى‏صد و سیزده نفر از یارانش ظهور مى‏کند».(9)

ب) شعار پرچم قیام

هر حکومتى داراى پرچمى است که به وسیله آن شناخته مى‏شود و قیام‏ها و انقلاب‏ها نیز از پرچم مخصوصى برخوردارند که آرم آن تا حدودى نمایانگر اهداف رهبرانش مى‏باشد. انقلاب جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف نیز پرچم مخصوصى دارد و بر آن شعارى نقش بسته است. البته هر چند درباره شعار پرچم آن حضرت اختلاف است، ولى نکته‏اى در همه اقوال مشترک است و آن این که مردم را به فرمانبرى از حضرتش دعوت مى‏کند.(10)

اینک به ذکر چند نمونه در این باره بسنده مى‏کنیم:

در روایتى آمده است: «بر روى پرچم حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف نوشته شده است:

«گوش شنوا داشته باشید و از حضرتش اطاعت کنید».(11)

در جاى دیگرى مى‏خوانیم: «شعار پرچم مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف «البیعة للَّه؛ بیعت براى خدا مى‏باشد».(12)

ج) خرسندى جهانیان از قیام

از روایات فهمیده مى‏شود که قیام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف موجب خرسندى انسان‏ها مى‏شود. این شادى و رضایت به اشکال گوناگونى بیان شده است. در بعضى روایات، سخن از شادى اهل زمین و آسمان است و در برخى دیگر از شادى مردگان سخن به میان آمده است. درروایتى، از استقبال مردم از قیام بحث شده است و در روایت دیگر از آرزوى مردم براى زنده شدن مردگانشان پرده بر مى‏دارد.

در این‏جا با ذکر چند روایت، نمونه‏هایى از آن را بازگو مى‏کنیم:

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «همه اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات درنده وماهیان دریا، از ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف شاد و خرسند مى‏شوند».(13)

امیر مؤمنان على علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «هنگامى که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند، نام مبارکش بر سر زبان‏ها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به مهدى است؛ به گونه‏اى که جز نام او، هیچ نامى در یاد و زبان آنان نیست و با دوستى او، روح خود را سیراب مى‏کنند».(14)

در روایت تعبیر «یشربون حبّه؛ محبتش را مى‏نوشند»، آمده است که در آن، علاقه به جضرت را به آب یا مایع نوشیدنى گوارایى تشبیه کرده است که مردم با کمال میل آن را مى‏نوشند و عشق به مهدى در وجودشان نفوذ مى‏کند.

حضرت رضا علیه السلام ضمن بر شمردن حوادث تلخ وفتنه‏هاى پیش از ظهور، درباره گشایش و فَرَج پس از ظهور مى‏فرماید: «در آن هنگام فَرَج و گشایش بر مردم مى‏رسد؛ به طورى که مردگان آرزوى زندگى دوباره مى‏کنند».(15)

امام صادق علیه السلام نیز در این باره مى‏فرماید: «گویا قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف را مى‏بینم که بر فراز منبر کوفه نشسته است و زره رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم را بر تن دارد». آن‏گاه برخى از حالات حضرتش را بازگو کرد و در ادامه فرمود: «هیچ مؤمنى در قبر نمى‏ماند، مگر آن که آن شادى و سرور در قبرش وارد مى‏شود؛ به گونه‏اى که مردگان به دیدار یک‏دیگر مى‏روند و ظهور حضرتش را به هم دیگر تبریک مى‏گویند».

در برخى از روایات عبارت «تلک الفرجة آمده است؛ یعنى گشایشى در امور» برزخیان نیز به برکت ظهور حضرت پدید مى‏آید و طبق این نقل، عظمت نهضت و رهبرى قیام به اندازه‏اى است که بر ارواح نیز تأثیر مى‏گذارد.(16)

د) نجات محرومان

شکى نیست که قیام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف موجب برقرارى عدالت و ریشه کن شدن همه محرومیت‏ها از جامعه بشرى مى‏گردد؛ در این قسمت به اقداماتى که حضرت به هنگام قیام براى ستمدیدگان و محرومان انجام مى‏دهد، به گونه‏اى که باعث پناه آوردن محرومان به او مى‏شود خواهیم پرداخت.

پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف از امّت من، ظهور مى‏کند؛ خداوند او را به عنوان فریاد رس انسان‏ها مى‏فرستد. آن زمان مردم در نعمت به سر خواهند برد».(17)

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم فریادرسى را محدود به طایفه یا ملیّت خاصى نکرده است؛ بلکه باتعبیر کلمه ناس (مردم)، آن حضرت را رهایى‏بخش همه انسان‏ها مى‏داند. از این رو، پیش از ظهورش، شرایط به گونه‏اى مى‏شود که همه انسان‏هاى جهان آرزوى ظهورش را دارند.

جابر مى‏گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «حضرت مهدى در مکه ظهور مى‏کند... خداوند سرزمین حجاز را (به دست او) مى‏گشاید و حضرت زندانیان بنى‏هاشم را از زندان آزادمى‏سازد».(18)

ابو ارطات مى‏گوید: حضرت مهدى (از مکه) عازم مدینه مى‏شود و زندانیان بنى‏هاشم را رهایى مى‏بخشد. آن‏گاه به کوفه مى‏رود و زندانیان بنى‏هاشم را آزاد مى‏سازد.(19)

شعرانى مى‏گوید: هنگامى که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به مغرب زمین مى‏رسد، مردم اندلس به سوى او رفته، مى‏گویند: اى ولى اللَّه (و حجّت خدا)! جزیره اندلس را یارى کن که خود و مردمش هلاک شده‏اند.(20)

هـ) نقش زنان در قیام امام علیه السلام

با بررسى روایات درباره نقش زنان پیش و پس از ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به نکات قابل توجهى دست مى‏یابیم. هر چند طبق بعضى از روایات، اکثر پیروان دجّال را یهود و زنان تشکیل مى‏دهند،(21) ولى در کنار آنان، زنانى مؤمن و عفیف نیز هستند که در حفظ عقیده خود سخت کوش بوده، از اوضاع پیش از ظهور بسیار متأثرند.

برخى از زنان از ثبات قدم و روحیه جهاد گرانه‏اى برخوردارند و هرجا که مى‏روند با جنگ تبلیغاتى علیه دجّال، ماهیت ضد انسانى او را آشکار مى‏سازند.

بر پایه برخى از روایات چهارصد زن هنگام قیام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، آن حضرت را همراهى مى‏کنند و اکثر آنها در بخش بهداشت و درمان مشغول فعالیت مى‏باشند. البته در روایات درباره تعداد زنانى که به هنگام قیام حضرت با او خواهند بود، اختلاف وجود دارد. برخى از روایات از سیزده زن نام مى‏برند که هنگام ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف با حضرتش مى‏باشند و شاید آنان از کسانى هستند که از نیروهاى ابتدایى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مى‏باشند. برخى از روایات نیز عدد زنانى را که به حضرت یارى مى‏رسانند، هفت هزار و هشت صد نفر ذکر کرده است و آنان زنانى هستند که پس از قیام، حضرت را همراهى مى‏کنند و در کارها به آن حضرت کمک‏مى‏کنند.

در کتاب فتن از ابن‏حمّاد آمده است: تعداد مؤمنان به هنگام خروج دجال، دوازده هزار مرد و هفت هزار و هفت صد یا هشت صد زن هستند.(22)

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «عیسى بن مریم در بین هشت صد مرد و چهار صد زن فرود مى‏آید که آنان از بهترین ساکنان روى زمین و از صالح‏ترین مردمان گذشته هستند».(23)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «به خدا سوگند سى صد و اندى نفر خواهند آمد و پنجاه زن نیز در میان آنان است».(24)

مفضل بن عمر مى‏گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «همراه حضرت قائم، سیزده زن هستند». عرض کردم: آنان چه مى‏کنند و چه نقشى خواهند داشت؟ فرمود: «زخمى‏ها را مداوا مى‏کنند و از بیماران پرستارى مى‏نمایند؛ هم‏چنان‏که همراه رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بودند». گفتم: آن سیزده نفر را نام ببرید؟ فرمود: «قنوا دختر رشید، اُمّ اَیْمَن، حبابه والبیه، سمیّه مادر عمار یاسر، زُبَیْدَه، اُمّ‏خالد أحمسیه، اُمّ سعید حنفیّه، صیانه ماشطه و امّ خالد جهنیه».(25)

در کتاب منتخب البصائر از دو زن به نام وتیره و احبشیه نام برده شده است که از اصحاب و یاوران حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف شمرده شده‏اند.(26) برخى از روایات نیز تنها به همراه بودن زنان با حضرت اکتفا کرده، و تعدادشان را ذکر نکرده‏اند.

بررسى سابقه زنان عصر ظهور در کتاب‏هاى تاریخى

در روایات مفضل بن عمر به روشنى تعداد زنانى که با حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف خواهند بود، سیزده نفر ذکر شده است؛ ولى از این تعداد تنها نُه نفر به اسم و مشخصات معرّفى‏شده‏اند. تأکید امام صادق علیه السلام بر این نام‏ها ما را بر آن داشت تا درباره زندگى‏نامه و ویژگى‏هاى آنان بررسى کنیم و پس از تحقیق، به نکاتى دست یافتیم که پاسخ قانع‏کننده‏اى بر راز تأکید امام صادق علیه السلام است.

این افراد هر کدام شایستگى‏هایى دارند، امّا اکثر آنان در جهاد با دشمنان خدا، از خود لیاقت نشان داده‏اند. برخى از آنان هم چون صیانه، مادر چند شهید بوده، خود نیز با وضعى جان سوز به شهادت رسید. برخى دیگر چون سمیّه، در راه دفاع از عقیده اسلامى خود، سخت‏ترین شکنجه‏ها را تحمل کرده، تا پاى جان از عقیده خود دفاع کرده‏اند و گروهى دیگر هم چون ام خالد نعمت تن درستى پیکر را براى حفظ اسلام، بر خود حرام کردند و جانباز شدند. گروهى دیگر همانند زُبَیْدَه، زرق و برق دنیا و توانگرى مادى، هرگز آنان را از اسلام بازنداشت؛ بلکه بر عکس، از آن امکانات در راه عقیده استفاده کرده، به برپایى حج که یکى از مظاهر مهم اسلامى و از ارکان دین مى‏باشد، کمک نمودند. بعضى دیگر، افتخار دایگى رهبر امت اسلامى و تربیت فرزندانى لایق را داشتند و خود نیز از معنویتى برخوردار بودند که زبانزد خاص و عام گردیدند. جمعى دیگر از خانواده شهیدانى هستند که خود پیکر نیمه جان آنان را حمل کرده، و با آنان سخن‏ها گفته‏اند.

آرى، آنان دل سوختگانى هستند که با انجام آن رشادت‏ها ثابت کرده‏اند که مى‏توانند گوشه‏اى از بار سنگین حکومت جهانى اسلام را بر دوش کشند.

اکنون به معرفى تعدادى از آنان مى‏پردازیم:

1. صیانه

در کتاب خصائص فاطمیه آمده است: در دولت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف سیزده زن براى معالجه زخمیان، زنده گشته، به دنیا بازمى‏گردند که یکى از آنان صیانه است که همسر حزقیل و آرایشگر دختر فرعون بوده است و شوهرش حزقیل پسر عموى فرعون و گنجینه‏دار وى بوده است و به گفته او، حزقیل، مؤمن خاندان فرعون است و به پیامبر زمانش، موسى علیه السلام، ایمان‏آورد.(27)

پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «در شب معراج، در سیر بین مکه معظمه و مسجد اقصى، ناگهان بوى خوشى به مشامم رسید که هرگز مانند آن را نبوییده‏ام. از جبرئیل پرسیدم که این بوى خوش چیست؟ گفت: اى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم ! همسر حزقیل به حضرت موسى بن عمران ایمان آورده بود وایمان خود را پنهان مى‏کرد. عمل او آرایشگرى در حرمسراى فرعون بود. روزى مشغول آرایش دختر فرعون بود که ناگهان شانه از دست او افتاد و بى‏اختیار گفت: «بسم اللَّه». دختر فرعون گفت: آیا پدر مرا ستایش مى‏کنى؟ گفت: نه؛ بلکه آن کسى را ستایش مى‏کنم که پدر تو را آفریده است و او را از بین خواهد برد. دختر فرعون شتابان نزد پدرش رفت و گفت: زنى که در خانه ما آرایشگر است، به موسى ایمان دارد. فرعون او را احضار کرد و به او گفت: مگر به خدایى من اعتراف ندارى؟ صیانه گفت: هرگز، من از خداى حقیقى دست نمى‏کشم و تو را پرستش نمى‏کنم. فرعون دستور داد، تنور مسى را برافروختند و چون آن تنور سرخ شد، دستور داد همه بچه‏هاى آن زن را در حضور او در آتش انداختند.

زمانى که خواستند بچه شیرخوارش را که در بغل داشت، بگیرند و در آتش افکنند، صیانه منقلب شد و خواست که با زبان از دین اظهار برائت و بیزارى کند که ناگاه به امر خدا، آن کودک به سخن آمد و گفت: اصبرى‏ یا أُماه إِنَّک على الحق؛ اى مادر صبر کن که تو راه حق را مى‏پیمایى. فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را نیز در آتش افکندند و سوزاندند و خاکسترشان را در این زمین ریختند و تا روز قیامت این بوى خوش، از این زمین استشمام مى‏شود... ».(28)

او از زنانى است که زنده مى‏شود و به دنیا باز مى‏گردد و در رکاب حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف انجام وظیفه مى‏کند.

2. اُمّ ایمن

نام او برکه است. وى کنیز پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بود که از پدر بزرگوارش، عبداللَّه، به آن حضرت به ارث رسیده بود و پرستارى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم را بر عهده داشت.(29)

حضرت او را مادر خطاب مى‏کرد و مى‏فرمود: هذه بقیة أهل بیتی؛ او باقى مانده از خاندان من است. وى فرزندى از همسر اوّلش، عبید خزرجى، به نام ایمن داشت. ایمن از مهاجران و مجاهدان بود و در جنگ حنین به شهادت رسید.

امّ ایمن شخصیتى است که وقتى در راه مکه و مدینه تشنگى بر او غلبه کرد و نزدیک‏بود از پاى درآید، دلو آبى از آسمان بر او فرود آمد و از آن نوشید و هرگز پس از آن تشنه نشد.(30)

او به هنگام رحلت پیامبر بسیار مى‏گریست؛ چون از او علت گریه‏اش را پرسیدند، در پاسخ‏گفت: به خدا سوگند مى‏دانستم که ایشان رحلت خواهد کرد، ولى گریه من براى آن است که وحى قطع شد.(31)

فاطمه زهرا(س) در مسأله فدک او را به عنوان شاهد و گواه معرفى کرد و سرانجام او در روزگار خلافت عثمان رحلت کرد.

3. زبیده

وى همسر هارون الرشید و از شیعیان بوده است. هنگامى که هارون از عقیده او آگاه‏گشت، سوگند یاد کرد که او را طلاق دهد. او به انجام کارهاى نیک معروف بود. درزمانى که یک مشک آب در شهر مکه یک دینار طلا ارزش داشت، او، حُجاج و شاید هم مردم مکه را سیراب کرد. او با کندن کوه‏ها و احداث تونل‏ها، آب را از خارج حرم -ازفاصله ده میلى - به حرم آورد. زبیده صد کنیز داشت که همگى حافظ قرآن بودند و هرکدام موظف بودند که یک دهم قرآن را بخوانند؛ به گونه‏اى که از منزل مسکونى او صداى قرائت قرآن، همانند زمزمه زنبورهاى عسل بلند بود.(32)

4. سُمیّه مادر عمار یاسر

او هفتمین نفرى بود که به اسلام گروید و به همین سبب بدترین شکنجه‏ها را بر او رواداشتند. گاهى که گذر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به عمار و پدر و مادرش مى‏افتاد و مى‏دید که آنان در گرماى سوزان مکه روى زمین‏هاى داغ در حال شکنجه هستند، مى‏فرمود: اى خاندان یاسر! صبر کنید؛ بدانید که وعده‏گاه شما بهشت است.

سرانجام سمیه با نیزه دژخیمى خونخوار چون ابوجهل به شهادت رسید و او نخستین زن شهید در اسلام است.(33)

5. اُمّ خالد

هنگامى که استاندار عراق، یوسف بن عمر، زید بن على را در شهر کوفه به شهادت رسانید، دست امّ‏خالد را نیز به جرم تشیّع و تمایل به قیام زید قطع کرد.

ابوبصیر مى‏گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودیم که امّ خالد با دست بریده شده آمد، حضرت فرمود: «اى ابابصیر! آیا میل دارى سخن امّ خالد را بشنوى؟» عرض کردم: آرى و به آن شادمان مى‏گردم. امّ خالد به نزد حضرت مشرّف شد و سخنانى عرضه داشت. من او را در کمال فصاحت و بلاغت یافتم. حضرت علیه السلام نیز در مسأله ولایت و برائت از دشمنان با او سخن گفت....(34)

6. حبابه والبیه

شیخ طوسى وى را از اصحاب امام حسن علیه السلام شمرده است و ابن‏داود او را از اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر علیه السلام مى‏داند. برخى دیگر ایشان را از اصحاب هشت امام معصوم - تا امام رضا علیه السلام - شمرده‏اند، هم‏چنین گفته شده است که امام رضا علیه السلام، ایشان را در پیراهن شخصى خود کفن کرد. سن او به هنگام مرگ بیش از 240 سال بود. اودوبار به دوران جوانى بازگشت که یک‏بار با معجزه امام سجاد و بار دوم با معجزه امام‏هشتم بود و اوست که هشت امام معصوم بر سنگى که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند.(35)

 

حبابه والبیه مى‏گوید:... به امیرمؤمنان عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد، دلیل امامت چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن سنگ ریزه را نزد من بیاور». آن را به حضور حضرت آوردم، على علیه السلام با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونه‏اى که آن مُهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: «اى حبابه! هر کس که مدّعى امامت شد و توانست مانند من این سنگ را مُهر کند، او امامى است که پیروى از او واجب است. امام کسى است که هر چیز را بخواهد، مى‏داند».

من پى کار خود رفتم، تا امیرالمؤمنین علیه السلام از دنیا رفت. آن‏گاه خدمت امام حسن علیه السلام آمدم که بر جاى على علیه السلام نشسته بود و مردم از او سؤال مى‏کردند؛ چون مرا دید، فرمود: «اى‏حبابه والبیه!» عرض کردم: بلى اى سرور من! فرمود: «آن چه همراه دارى بیاور». من‏آن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. آن بزرگوار، مانند على علیه السلام با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونه‏اى که جاى مُهر بر آن نقش بست.

سپس به حضور امام حسین علیه السلام که در مسجد رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بود، آمدم مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود: «دلیل آن چه تو مى‏خواهى موجود است. آیا نشانه امامت را مى‏خواهى؟» گفتم: آرى، اى آقاى من! فرمود: «آن چه با خود دارى بیاور»؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم؛ انگشترش را بر آن زد و مُهرش بر آن نقش بست.

پس از امام حسین علیه السلام، خدمت امام سجاد علیه السلام رسیدم و به قدرى پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولى شده بود و صد و سیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع و سجود بود و به من توجّهى نداشت. از دریافت نشانه امامت ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد و به اشاره او جوانى‏ام برگشت. گفتم: اى آقاى من! از دنیا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود: «نسبت به آن چه گذشته است، آرى و آن چه مانده است نه» یعنى ما به گذشته علم داریم؛ امّا آینده از غیب است که غیر خدا آن را نمى‏داند و یا مصلحت نیست بگویم. آن‏گاه به من فرمود: «آن چه با خود دارى بیاور». من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مُهر بر آن زد. پس از گذشت زمانى، به حضور امام باقر علیه السلام آمدم، آن حضرت نیز بر آن سنگ مهر زد. بعد از او نزد امام صادق علیه السلام آمدم و آن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طى شدن سال‏ها به حضور امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم؛ آن بزرگوار نیز بر آن مُهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا علیه السلام رسیدم، مُهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زنده‏بود.(36)

7. قنواء دختر رشید هجرى

هر چند در خصوص شخصیت این زن در کتاب‏هاى شیعه و سنّى، سخنى به میان نیامده است و به اصطلاح مهمل است؛(37) ولى از جریانى که در خصوص شیوه اسارت و شهادت پدر بزرگوارش، به دست ابن‏زیاد به وقوع پیوست او ایشان آن را نقل کرد، میزان صلابت و پایدارى در عقیده و پاى بندى او به اسلام و تشیّع و علاقه او به امیرالمؤمنین علیه السلام آشکار مى‏شود.

ابوحیّان بجلى مى‏گوید: از قنواء دختر رشید هجرى پرسیدم: از پدرت چه حدیث و روایتى شنیده‏اى؟ گفت: پدرم از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که آن حضرت فرمود: «اى رشید! صبر تو چگونه است، هنگامى که پسرخوانده بنى امیّه (ابن زیاد) تو را به نزد خود بخواند و دو دست و دو پا و زبانت را قطع کند؟» عرض کردم: آیا پایان کارم بهشت است...؟ فرمود: «اى رشید! در دنیا و آخرت به همراه من هستى».

قنواء مى‏گوید: به خدا سوگند، پس از مدتى ابن‏زیاد پدرم را احضار کرد و از او خواست تا از على علیه السلام بیزارى بجوید؛ ولى او هرگز این کار را نکرد. ابن‏زیاد گفت: على علیه السلام کیفیت قتل تو را چگونه توصیف کرده است؟ پدرم پاسخ داد: دوست من على علیه السلام مرا چنین آگاه ساخت که تو مرا به بیزارى از على علیه السلام مى‏خوانى، ولى من اجابت نمى‏کنم؛ سپس دو دست و دو پا و زبانم را قطع مى‏کنى. ابن‏زیاد گفت: به خدا سوگند، خلاف‏پیشگویى على را در حق تو اجرا مى‏کنم. آن‏گاه دستور داد دو دست و دو پایش را قطع کنند و زبانش را سالم باقى گذارند. قنواء مى‏گوید: من پدرم را به دوش کشیدم ودرراه به او گفتم: اى پدر! آیا احساس درد و زجر مى‏کنى؟ فرمود: خیر، فقط به‏مقدارفشارى که جمعیت بر من وارد کند، احساس ناراحتى مى‏کنم. چون پدرم را برداشتم و از کاخ ابن‏زیاد بیرون بردم، مردم به گرد او جمع شدند. پدرم از فرصت استفاده‏کرد و گفت: قلم و دوات و کاغذ بیاورید تا براى شما حوادثى را بازگوکنم؛ ولى‏چون این خبر به ابن‏زیاد رسید، دستور داد زبانش را نیز قطع کنند و پدرم در همان‏شب به شهادت رسید.(38)

نقش زنان در دوران پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم

با توجه به این که زنان در حکومت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف همان نقشى را دارند که در دوران صدر اسلام داشته‏اند، به اختصار، نقش زنان را در آن روزگار بررسى مى‏کنیم. هرچند در روایت اشاره شده است که: «یداوین الجرحى‏ و یقمن على المرضى؛ زخمیان را مداوا کرده، و از بیماران پرستارى مى‏کنند». ولى شاید این نمونه‏اى از مهم‏ترین خدمات‏زنان در روزگار پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم باشد؛ زیرا آنان فعّالیت‏هاى دیگرى هم داشته‏اند و همین نقش را در زمان حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف خواهند داشت. امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «زنان همان کارهایى را که در زمان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم انجام مى‏دادند، در زمان حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف نیز انجام خواهند داد».

زنان در جنگ‏هاى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم، وظایف دیگرى هم چون رساندن آب و غذا به رزمندگان، آشپزى، نگه دارى وسایل رزمندگان، تهیه دارو، رساندن مهمات، تعمیر تجیهزات، انتقال شهدا، شرکت در جنگ‏هاى دفاعى، تشویق رزمندگان براى عزیمت به جبهه، تشویق آنان در صحنه نبرد و... را عهده دار بودند.

تشبیه زنان دوران مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به زنان دوران پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به وسیله امام صادق علیه السلام ما را بر آن داشت که برخى از فعّالیت‏هاى آنان را در صدر اسلام یادآور شویم.

بعضى از زنانى که در این فعّالیت‏ها نقش مهمّى داشتند، عبارتند از:

1. اُمّ عطیه؛

او در هفت غزوه شرکت کرد. مداواى زخمیان از جمله خدمات وى بود.(39)

امّ عطیه مى‏گوید: یکى از وظایف من نگهبانى از وسایل سربازان بود.(40)

2. امّ عماره (نسیبه)؛

رشادت‏هاى او در جنگ اُحُد به قدرى بود که مورد ستایش و تقدیر فراوان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم قرار گرفت.(41)

3. امّ ابیه؛

او جزو شش زنى بود که راهى قلعه خیبر شد. پیامبر به آنان فرمود: «به دستور چه کسى به این‏جا آمده‏اید؟» امّ ابیه مى‏گوید: چون آثار خشم را بر چهره آن حضرت مشاهده کردیم، گفتیم: ما با مقدارى دارو به منظور مداواى زخمیان آمده‏ایم. آن‏گاه حضرت، با ماندن ما در آن‏جا موافقت کرد. شغل ما در این جنگ مداواى زخمیان و پختن غذا بود.

4. امّ ایمن؛

در جنگ‏ها، زخمیان را مداوا مى‏کرد.(42)

5. حمنّه؛

به زخمیان آب مى‏رساند و آنان را مداوا مى‏کرد. او شوهر، برادر و دایى خود را در جبهه نبرد از دست داد.(43)

6. ربیعه دختر معوذ؛

زخمیان را مداوا مى‏کرد.(44) او مى‏گوید: با رسول خدا عازم نبرد شدیم و شهدا را به مدینه انتقال دادیم.

7. امّ زیاد؛

او از جمله شش زنى بود که به منطقه جنگ خیبر براى مداواى زخمیان رفت.(45)

8. امیّه دختر قیس؛

پس از هجرت مسلمان شد. او مى‏گوید: با گروهى از زنان بنى غفار به حضور پیامبر رسیده، عرض کردیم: مایل هستیم در خدمت شما براى معالجه زخمیان و کمک به رزمندگان، به سوى خیبر حرکت کنیم.

پیامبر به نشانه خشنودى فرمود: «با عنایات الهى حرکت کن».(46)

9. لیلاى غفاریه؛

مى‏گوید من زنى بودم که با پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم براى مداواى زخمیان به جنگ مى‏رفتم.(47)

10. امّ سلیم؛

در جنگ احد به رزمندگان آب مى‏رساند و با این که حامله بود؛ در جنگ حنین شرکت کرد.(48)

11. معاذه غفاریه؛

بیماران را پرستارى و زخمیان را معالجه مى‏کرد.(49)

12. امّ سنان اسلمیه؛

هنگام عزیمت به جنگ خیبر به پیامبر عرض کرد: دوست دارم با شما حرکت کنم و در میدان جنگ به معالجه زخمیان و مداواى بیماران و یارى مجاهدان بپردازم و از وسایل ایشان نگه دارى و تشنگان را سیراب کنم. حضرت صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «رواست؛ با همسر من امّ سلمه حرکت کن».(50)

13. فاطمه زهرا(س)؛

محمد بن مسلمه مى‏گوید: در جنگ احد زنان به جست و جوى آب پرداختند و ایشان چهارده نفر بودند که فاطمه(س) نیز با ایشان بود.(51)

زنان، آب و غذا را بر پشت خویش حمل مى‏کردند و به درمان زخمیان مى‏پرداختند و به آنان آب مى‏دادند.(52)

14. امّ سلیط؛

عمر بن خطّاب مى‏گوید: امّ سلیط در جنگ اُحد، مشک‏هاى آب را براى ما حمل مى‏کرد و به تعمیر وسایل و تجهیزات مى‏پرداخت.(53)

15. نسیبه؛

او همراه شوهر و دو پسرش در جنگ احد شرکت کرد و مشک آبى برداشت و زخمیان را سیراب مى‏کرد. آن‏گاه که جنگ شدّت گرفت، او نیز به نبرد پرداخت و دوازده زخم شمشیر و نیزه را متحمّل شد.(54)

16. انیسه؛

او در جنگ احد، به حضور پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم رسید و گفت: اى رسول خدا! فرزندم عبداللَّه بن سلمه، از رزم آوران بدر، اینک در جنگ احد شهید شده است؛ دوست دارم او را به مدینه انتقال دهم و در آن‏جا به خاک بسپارم تا مزارش نزدیک (خانه‏ام) باشد و با وى انس گیرم.

پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به او اجازه داد. انیسه، پیکر پاک فرزند شهید خود را به همراه یکى دیگر ازشهداى اسلام به نام مجدر بن زیاد در عبایى پیچیده، آنان را به وسیله شتر به‏مدینه‏حمل کرد.(55)

این گوشه‏اى از فعّالیت و نقش زنان در جبهه اسلام به فرماندهى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بود. شاید همیارى زنان در امور نظامى و پشتیبانى براى آن بود که از نیروهاى رزمنده در نبرد و جنگ رودررو با دشمن، حداکثر استفاده بشود. زنان دوران حکومت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف نیز با همین هدف، نقش زنان دوران پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را ایفا مى‏کنند.

در آن دوران یا پیش از آن، زنان نقش‏هاى گوناگونى دارند؛ تبلیغات علیه دجّال و برحذر داشتن مردم از وى، از جمله نقش‏ها و وظایف آنان است.

ابوسعید خدرى مى‏گوید: هرجا دجّال قصد مى‏کند به آن‏جا برود زنى به نام لئیبه (طیبه) پیش از او خود را به آن‏جا مى‏رساند و مى‏گوید: دجّال به سوى شما مى‏آید؛ از او دورى جویید و از عاقبت کارش بر حذر باشید!(56)

(1). اثبات الهداة، ص‏496؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏279.

(2). طوسى، غیبة، ص‏274؛ کشف الغمّه، ج‏3، ص‏252؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏290.

(3). کمال الدین، ج‏2، ص‏653؛ طوسى، غیبة، ص‏274، التهذیب، ج‏4، ص‏333؛ ملاذ الاخیار، ج‏7، ص‏174؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏285.

(4). بحارالانوار، ج‏52، ص‏285.

(5). التهذیب، ج‏4، ص‏300؛ ابن‏طاووس، اقبال، ص‏558؛ خرائج، ج‏3، ص‏1159؛ وسائل الشیعه، ج‏7، ص‏338؛ بحارالانوار، ج‏98، ص‏34؛ ملاذ الاخیار، ج‏7، ص‏116.

(6). طوسى، غیبة، ص‏274؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏290.

(7). المهذب البارع، ج‏1، ص‏194؛ خاتون آبادى، اربعین، ص‏187؛ وسائل الشیعه، ج‏5، ص‏228؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏571؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏208.

(8). الحاوى للفتاوى، ج‏2، ص‏68؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏324.

(9). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏95؛ عقد الدرر، ص‏145؛ سفارینى، لوائح، ج‏2، ص‏11؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏64؛ صراطالمستقیم، ج‏2، ص‏262.

(10). امام باقر علیه السلام به ابوحمزه فرمود: «گویا قائم اهل بیتم را مى‏بینم که وارد نجف مى‏شود و هنگامى که به بالاترین نقطه نجف رسید، پرچم رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم را مى‏گشاید. زمانى که پرچم باز شد، فرشتگانى که در جنگ بدر حضور داشتند، بر او فرودمى‏آیند». عیاشى، تفسیر، ج‏1، ص‏103؛ نعمانى، غیبة، ص‏308؛ کمال الدین، ج‏2، ص‏672؛ تفسیر برهان، ج‏1، ص‏209؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏326.

(11). اثبات الهداة، ج‏3، ص‏582؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏305.

(12). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏98؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏68، القول المختصر، ص‏24؛ ینابیع المودّه، ص‏435؛ الشیعة و الرجعه، ج‏1، ص‏210.

(13). عقدالدرر، ص‏84، 149؛ البیان، ص‏118؛ حاکم، مستدرک، ج‏4، ص‏431؛ الدر المنثور، ج‏6، ص‏50؛ نور الابصار، ص‏170؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏142؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏150.

(14). الحاوى للفتاوى، ج‏2، ص‏68؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏324.

(15). خرائج، ج‏3، ص‏1169؛ طوسى، غیبة، ص‏268.

(16). اثبات الهداة، ج‏3، ص‏530.

(17). عقد الدرر، ص‏167.

(18). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏95؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏64؛ الفتاوى الحدیثیه، ص‏31؛ القول المختصر، ص‏23.

(19). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏83؛ الحاوى للفتاوى، ج‏2، ص‏67؛ متقى هندى، برهان، ص‏118؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏64.

(20). قرطبى، مختصر تذکره، ص‏128؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏260.

(21). احمد، مسند، ج‏2، ص‏76؛ فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏424؛ مجمع الزوائد، ج‏7، ص‏15.

(22). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏151.

(23). فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏515؛ کنز العمّال، ج‏14، ص‏338؛ التصریح، ص‏254.

(24). عیاشى، تفسیر، ج‏1، ص‏65؛ نعمانى، غیبة، ص‏279.

(25). دلائل الامامه، ص‏259؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏75.

(26). بیان الأئمه، ج‏3، ص‏338.

(27). ریاحین الشریعه، ج‏5، ص‏153؛ خصائص فاطمیه، ص‏343.

(28). منهاج الدموع، ص‏93.

(29). تاریخ طبرى، ج‏2، ص‏7؛ حلبى، سیره، ج‏1، ص‏59.

(30). عبدالرزاق، مصنّف، ج‏4، ص‏309؛ الاصابه، ج‏4، ص‏432.

(31). تنقیح المقال، ج‏3، ص‏70.

(32). همان، ص‏78.

(33). اسد الغابه، ج‏5، ص‏481.

(34). معجم رجال الحدیث، ج‏14، ص‏23، 108، 176؛ ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏381.

(35). تنقیح المقال، ج‏23، ص‏75.

(36). کافى، ج‏1، ص‏346؛ تنقیح المقال، ج‏3، ص‏75.

(37). اعیان الشیعه، 32، ص‏6.

(38). اختیار معرفة الرجال، ص‏75، شرح حال رشید؛ تنقیح المقال، ج‏1، ص‏431 و ج‏3، ص‏82؛ معجم رجال الحدیث، ج‏7، ص‏190؛ اعیان الشیعه، ج‏32، ص‏6؛ سفینة البحار، ج‏2، ص‏522؛ ریاحین الشریعه، ج‏5، ص‏40.

(39). ابو عوانه، مسند، ج‏4، ص‏331.

(40). واقدى، مغازى، ج‏1، ص‏270.

(41). کنز العمّال، ج‏4، ص‏345.

(42). الاصابه، ج‏4، ص‏433.

(43). ابن‏سعد، طبقات، ج‏8، ص‏241.

(44). اسد الغابه، ج‏5، ص‏451؛ بخارى، صحیح، ص‏14، ص‏168.

(45). الاصابه، ج‏4، ص‏444.

(46). اسد الغابه، ج‏5، ص‏405.

(47). نقش زنان در جنگ، ص‏22.

(48). ابن‏سعد، طبقات، ج‏8، ص‏425.

(49). اعلام النساء، ج‏5، ص‏61.

(50). ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏410.

(51 52). واقدى، مغازى، ج‏1، ص‏249.

(53). بخارى، صحیح، ج‏12، ص‏153.

(54). واقدى، مغازى، ج‏1، ص‏268.

(55). اسد الغابه، ج‏5، ص‏406؛ ر. ک: حجة الاسلام محمد جواد طبسى، نقش زنان.

(56). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏151؛ کنز العمّال، ج‏14، ص‏602.

فصل دوم ‏رهبر قیام

پیرامون انقلاب و قیام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف تاکنون مطالبى را بازگو کرده‏ایم. در این فصل، خصوصیات جسمى، اخلاقى و کرامات آن حضرت را با استفاده از روایات، مورد بحث قرار مى‏دهیم.

الف) خصوصیات جسمى

1. ترس از خدا

کعب مى‏گوید: خشوع و ترس حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در برابر خداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است.(14) شاید مقصود کعب این باشد که هر چند عقاب پرنده‏اى قدرتمند است، امّا این نیرو بستگى تمام به میزان یارى بال‏هایش دارد؛ اگر بال‏ها لحظه‏اى او را یارى نکنند، از آسمان به زمین سقوط مى‏کند. حضرت مهدى نیز هر چند قدرتمندترین رهبران الهى است، ولى این قدرت از ذات حق تعالى است. اگر خداوند، لحظه‏اى حضرتش را یارى نکند، توان ادامه فعّالیت را ندارد. از این رو، حضرتش در برابر ذات الهى، کمال خشوع و خضوع و ترس را دارد.

طبق نقل ابن‏طاووس‏(15) خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهاى نیزه تشبیه شده است. سرعت عمل و دقت نشانه‏گیرى در کار نیزه بستگى به دو سر آن که همانند دو بال هستند، دارد و اگر یک سرش کج باشد، نیزه به خطا مى‏رود.

شاید منظور این است که قدرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف از خداوند است و بستگى تمام به یارى حق دارد.

2. زهد

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «چرا در ظهور حضرت مهدى تعجیل مى‏کنید؟ خدا مى‏داند که پوشاک او سخت و خشن، خوراکش نان جو و حکومتش، حکومت شمشیر است و مرگ در سایه شمشیر».(16)

عثمان بن حمّاد مى‏گوید: در مجلس امام صادق علیه السلام حاضر بودم که شخصى به حضرتش عرض کرد: على بن ابى‏طالب لباسى سخت مى‏پوشید که ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندى بر تن دارید! حضرت در پاسخ فرمود: «على علیه السلام در زمانى آن لباس را مى‏پوشید که مورد انکار و اعتراض قرار نمى‏گرفت. بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامى که قائم ما قیام کند، نظیر لباس على علیه السلام را مى‏پوشد و از سیاست و خط مشى آن حضرت پیروى مى‏کند».(17)

ج) لباس

در روایات از لباس مخصوصى براى حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف به هنگام ظهور یاد شده است؛ گاهى از پیراهن رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم سخن گفته شده و گاه از پیراهن یوسف علیه السلام به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.

یعقوب پسر شعیب مى‏گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «آیا نمى‏خواهى پیراهنى را که حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض کردم: البته مایلم آن را ببینم. حضرت، صندوقچه‏اى را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسى بیرون آورد و آن را باز کرد و در گوشه آستین چپ آن لکه خونى بود.

امام علیه السلام فرمود: «این پیراهن پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم است و در روزى که چهار دندان پیشین حضرت را (در جنگ احد) شکستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف در حالى که این پیراهن را بر تن دارد، قیام مى‏کند. من آن خون را بوسیدم و بر دیده خود نهادم. آن‏گاه حضرت لباس را پیچیده و برداشت».(18)

مفضل بن عمر مى‏گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مى‏دانى پیراهن یوسف چه بود؟» گفتم: خیر، فرمود: «چون براى ابراهیم علیه السلام آتش افروختند، جبرئیل براى او پیراهنى آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسیب نرساند و چون وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایى نهاد و به بازوى فرزندش اسحاق آویخت. او نیز آن را به یعقوب داد. آن‏گاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوى یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثى گذشت تا این که عزیز مصر شد. چون یوسف آن را در آن‏جا از جلد بیرون آورد، یعقوب علیه السلام بوى آن را شنید و این سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب مى‏فرماید: «و من بوى یوسف را استشمام مى‏کنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید»(19) و آن همان پیراهنى است که از بهشت فرود آمده است».

عرض کردم: قربانت گردم؛ آن پیراهن به دست چه کسى رسیده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پیراهن همراه قائم ماست؛ آن‏گاه که ظهور کند». سپس فرمود: «هر پیامبرى که دانش یا چیز دیگرى را به ارث برده است، همه آنها به محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم رسیده است».(20)

د) اسلحه

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم به على علیه السلام فرمود: «هنگامى که قائم ما قیام مى‏کند و زمانى که مأموریت ظهورش فرا مى‏رسد، شمشیرى همراه دارد که به وى ندا مى‏دهد: اى ولىّ خدا! قیام کن و دشمنان خود را بکش».(21)

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به هنگام ظهور، پیراهن پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را که در جنگ احد پوشیده بود و عمامه و زره آن حضرت را که بر قامت او آراسته است، مى‏پوشد و ذوالفقار (شمشیر) پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را در دست مى‏گیرد و شمشیر مى‏کشد و در مدّت هشت ماه از کشته بى‏دینان، پشته‏ها مى‏سازد».(22)

جابر جعفى مى‏گوید، امام باقر علیه السلام فرمود: «امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف از مکه بین رکن و مقام به همراه وزیر و سى صد و اندى (سیزده) نفر از یارانش ظهور مى‏کند؛ در حالى که عهد و دستور العمل پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و پرچم و اسلحه آن حضرت با اوست. آن‏گاه ندا کننده‏اى از آسمان مکه به نام و ولایت حضرتش ندا مى‏دهد؛ به‏طورى که تمامى اهل زمین آن نام را مى‏شنوند و اسم حضرت، اسم پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم است».(23)

ه) چهره‏شناسى امام

یکى از ویژگى‏هاى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف این است که شخصیت درونى انسان‏ها را از چهره‏شان مى‏شناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخیص مى‏دهد و مفسدان را با همان شناخت به سزاى اعمالشان مى‏رساند.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «هنگامى که حضرت قائم، قیام مى‏کند، احدى نمى‏ماند، مگر آن که حضرت او را مى‏شناسد: که فردى صالح و نیک است یا منحرف و فاسد».(24)

نیز مى‏فرماید: «هنگامى که قائم ما قیام کند، دشمنان ما را از چهره‏هاى‏شان مى‏شناسد. آن‏گاه آنان را از پیشانى (سر) و پاهاى‏شان مى‏گیرد (و دستگیر مى‏کند) و خود با یارانش، آنان را با شمشیر به قتل مى‏رسانند».(25)

هم‏چنین مى‏فرماید: «هنگامى که قائم آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم قیام کند، دوستانش را به کمک قدرت تشخیصى که دارد، از دشمنانش مى‏شناسد».

معاویه دهنى مى‏گوید: امام صادق علیه السلام در رابطه با آیه مجرمین از چهره‏هاى‏شان شناخته مى‏شوند، آن‏گاه از سر و قدم‏هاى‏شان گرفته مى‏شوند،(26) فرمود: «اى معاویه! دیگران درباره آن چه مى‏گویند؟» عرض کردم: مى‏پندارند که خداوند، روز قیامت، گناهکاران را از قیافه‏شان مى‏شناسند و از موهاى جلوى سر و پاهاى‏شان مى‏گیرند و آنان را در آتش مى‏اندازد. امام فرمود: «خداوند چه نیازى دارد که مجرمان را از چهره‏شان بشناسد و حال آن که آنان را آفریده است». عرض کردم: پس معناى آیه چیست؟ فرمود: «هنگامى که حضرت قائم قیام کند، خداوند به او علم سیماشناسى عطا مى‏کند و حضرت دستور مى‏دهد، کافران را از سرو پا گرفته و با شمشیر ضربات سختى بر آنان بزنند».(27)

و) کرامات

در آخرالزمان هر چند مردم براى روى کارآمدن دولتى قدرتمند و در عین حال پشتیبان ستمدیدگان، لحظه شمارى مى‏کنند، ولى به بسیارى از دولت‏هایى که روى کار مى‏آیند، خوش‏بین نیستند و سخن هر حزب و گروهى را نمى‏پذیرند و اصولاً کسى را قادر نمى‏دانند که بتواند نظم را به جامعه جهانى بازگرداند و دنیاى پرآشوب را سامان‏بخشد.

از این رو، مدّعى بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنیّت در جهان، باید داراى توانى فوق توان دیگر انسان‏ها باشد و اثبات این مطلب نیاز به نشان دادن کرامات و کارهاى خارق العاده دارد و شاید براى این است که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در آغاز ظهور، دست به یک سلسله کرامات و معجزات مى‏زند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره مى‏کند و او فوراً فرودمى‏آید و در دست حضرت قرار مى‏گیرد. چوب خشک را در زمین بایر فرومى‏برد و آن چوب بى‏درنگ سبز مى‏شود و شاخ و برگ مى‏دهد.

با این کارها به مردم ثابت مى‏شود که سرو کار آنان با شخصیتى است که آسمان و زمین به امر خداوند در اختیار و تحت فرمان اوست. این کرامات نویدى براى مردمى است که سال‏ها و بلکه قرن‏ها خود را زیر فشار و قهر آسمان و زمین مى‏دیدند. مردمى که از بالاى سر، مورد تهاجم هواپیماها و موشک‏ها قرار گرفته، میلیون‏ها قربانى داده‏اند و قدرتى را نمى‏یافتند که مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولى اینک خود را در برابر شخصیتى مى‏بینند که آسمان و زمین و آن چه در آنهاست در اختیار اویند.

مردمى که تا دیروز، چنان در قحطى به سر مى‏بردند که حتى براى تهیه نیازهاى اوّلیه زندگى، رنج‏ها و مشکلاتى را متحمّل مى‏شدند و در اثر خشکسالى و کمبود زراعت، در محاصره اقتصادى شدیدى قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصیتى قرار گرفته‏اند که با اشاره‏اى زمین را سبز و خرّم مى‏کند و آب و باران را جارى مى‏سازد.

مردمى که دچار بیمارى‏هاى بى‏درمان شده‏اند، با کسى رو به رو مى‏شوند که حتى بیمارى‏هاى غیر قابل درمان را نیز علاج مى‏کند و مردگان را زندگى مى‏بخشد. این‏ها معجزات و کراماتى هستند که حکایت از توانایى، صداقت و حق بودن گفته‏هاى این رهبر آسمانى دارد. کوتاه سخن آن که جهانیان باور مى‏کنند که این نوید دهنده با هیچ یک از مدّعیان پیشین شباهتى ندارد و او همان رهایى بخش واقعى و ذخیره الهى و مهدى موعود است.

کرامات مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف گاهى براى رزمندگانش روى مى‏دهد که بر ایمانشان مى‏افزاید و اعتقادشان را استوارتر مى‏گرداند و گاه براى دشمنان و یا تردید کنندگان است که سبب ایمان و اعتقاد آنان به حضرت مى‏شود.

اینک به بخشى از آن معجزات و کرامات اشاره مى‏کنیم:

1. سخن گفتن پرنده

امیرمؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در مسیر حرکت خود به یکى از سادات حسنى که دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد مى‏کند؛ حسنى در مقام احتجاج برمى‏آید و خود را سزاوارتر به رهبرى مى‏داند. حضرت در پاسخ او مى‏گوید: «من مهدى هستم». حسنى مى‏پرسد: آیا دلیل و نشانه‏اى دارى تا با تو بیعت کنم؟ حضرت به پرنده‏اى که در آسمان در حال پرواز است، اشاره مى‏کند و آن پرنده فرود مى‏آید و در دستان حضرت قرار مى‏گیرد. آن‏گاه به قدرت خداوند لب به سخن مى‏گشاید و بر امامت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف گواهى مى‏دهد.

براى اطمینان بیشتر سیّد حسنى، امام علیه السلام چوب خشکى را به زمین فرو مى‏برد؛ آن چوب سبز مى‏شود و شاخ و برگ مى‏دهد. بار دیگر، پاره سنگى را از زمین بر مى‏دارد و با یک فشار آن را خرد کرده، همانند خمیر نرم مى‏کند.

سیّد حسنى با دیدن آن کرامات به حضرت ایمان مى‏آورد. خود و همه نیروهایش تسلیم امام علیه السلام مى‏شوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نیروى خط مقدّم مى‏گمارد».(28)

2. جوشش آب و آذوقه از زمین

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «هنگامى که امام علیه السلام در شهر مکه ظهور مى‏کند و قصد حرکت به کوفه را دارد، به نیروهایش اعلام مى‏کند که کسى آب و غذا و توشه راه با خود برندارد. حضرت علیه السلام سنگ موسى علیه السلام را که به وسیله آن دوازده چشمه آب زلال از زمین جوشاند، همراه دارد. در مسیر راه هر جا توقف مى‏کنند، آن سنگ را نصب مى‏کند و از زمین چشمه‏هاى آب مى‏جوشد. هر کس گرسنه باشد با نوشیدن آن سیر مى‏گردد و هر کس تشنه باشد، سیراب مى‏شود.

تهیه آذوقه و آب بین راه سپاهیان به همین ترتیب است تا هنگامى که به شهر نجف برسند؛ در آن‏جا با نصب آن سنگ، براى همیشه از زمین آب و شیر مى‏جوشد که گرسنه و تشنه‏اى را سیر مى‏کند».(29)

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «هنگامى که حضرت قائم علیه السلام ظهور مى‏کند، پرچم پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و انگشتر سلیمان و سنگ و عصاى موسى همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بین سپاهیان اعلام مى‏شود که کسى زاد و توشه براى خود و علوفه براى چهارپایان بر ندارد. برخى از همراهان مى‏گویند: او مى‏خواهد ما را به هلاکت بیندازد و مرکب‏هاى مان را از گرسنگى و تشنگى نابود کند. اصحاب با حضرت حرکت مى‏کنند. به اوّلین جایى که مى‏رسند، حضرت سنگ را بر زمین مى‏کوبد و آب و غذا براى نیروها و علوفه براى حیوانات بیرون مى‏آید و از آن استفاده مى‏کنند تا به شهر نجف مى‏رسند».(30)

3. طىّ الارض و نداشتن سایه

امام رضا علیه السلام مى‏فرماید: «هنگامى که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند، زمین از نور خداوند روشن مى‏شود و زمین زیرپاى مهدى به سرعت حرکت مى‏کند (و او با سرعت، مسیرها را مى‏پیماید) و اوست که سایه نخواهد داشت».(31)

4. وسیله انتقال

امام باقر علیه السلام به‏شخصى به‏نام سوره فرمود: «ذوالقرنین مخیّر گردید که یکى از دوابرسخت و رام را برگزیند. او ابر رام برگزید و ابر سخت براى حضرت صاحب علیه السلام ذخیره شد».

سوره پرسید: ابر سخت چیست؟ حضرت فرمود: «ابرهایى که در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هرگاه ابرى چنین بود، صاحب شما بر آن سوار است. بى‏شک او سوار بر ابر مى‏شود و با آن به سوى آسمان بالا مى‏رود و آسمان‏ها و زمین‏هاى هفت گانه را مى‏پیماید؛ همان زمین‏هایى که پنج عدد آن مسکونى و دو تاى دیگر ویران است».(32)

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «خداوند، ذوالقرنین را در انتخاب بین دو ابر سخت و رام مخیّر کرد. او ابر رام را برگزید و آن ابرى است که در آن رعد و برق وجود نداشت و اگر ابر سخت را برمى گزید، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زیرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف ذخیره کرده است».(33)

5. کُندى حرکت زمان

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «چون امام زمان علیه السلام ظهور کند، به سوى کوفه حرکت مى‏نماید. در آن‏جا هفت سال حکومت مى‏کند که هر سال آن برابر ده سال از سالیان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده کند، انجام مى‏دهد». گفته شد چگونه سال‏ها طولانى مى‏شود؟ امام فرمود: «خداوند به منظومه (و فرشته اداره کننده آن) دستور مى‏دهد که از سرعت خود بکاهد. از این رو، روزها و سال‏ها طولانى مى‏شود».

گفته شد: مى‏گویند اگر کم‏ترین تغییرى در حرکت آنها پدید آید، آنها به هم مى‏ریزند و فاسد مى‏شوند. امام فرمود: «این سخن افراد مادّى گرا و کافر به خداست؛ ولى مسلمانان (که عقیده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنین سخنى را نمى‏توانند بگویند».(34)

6. قدرت تکبیر

کعب درباره گشودن شهر قسطنطنیه به دست مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مى‏گوید: حضرت، پرچم را به زمین فرو مى‏برد و به سوى آب مى‏رود تا براى نماز صبح وضو بگیرد؛ آب از حضرت دور مى‏شود. امام علیه السلام پرچم را بر مى‏دارد و به دنبال آب حرکت مى‏کند تا آن که از آن ناحیه مى‏گذرد. آن‏گاه پرچم را در زمین فرو مى‏برد و سپاهیان را فرا مى‏خواند و مى‏فرماید: «اى‏مردم! خداوند دریا را براى شما شکافت؛ هم‏چنان‏که آن را براى بنى اسرائیل شکافت». پس سپاهیان از دریا مى‏گذرند و رو به روى شهر قسطنطنیه قرار مى‏گیرند. سپاهیان نداى تکبیر سر مى‏دهند و دیوارهاى شهر به لرزه درمى‏آید.

بار دیگر تکبیر مى‏گویند و دوباره دیوارها مى‏لرزد. بار سوم که صدا به تکبیر بلند مى‏کنند، دیوارهایى که میان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو مى‏ریزند.(35)

رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مى‏فرماید: «... حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف جلوى قسطنطنیه فرود مى‏آید. در آن روزگار، آن دژ، هفت دیوار دارد. حضرت هفت تکبیر مى‏گوید و دیوارها فرو مى‏ریزد و با کشتن تعداد بسیارى از رومیان، آن‏جا به تصرف حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در مى‏آید و گروهى نیز به اسلام رو مى‏آورند».(36)

امیرمؤمنان علیه السلام در این زمینه مى‏فرماید: «... سپس حضرت مهدى و یارانش به حرکت خود ادامه مى‏دهند و بر هیچ دژى از دژهاى رومیان نمى‏گذرند، مگر آن که با گفتن «لا إله إلّا اللَّه» دیوارهاى آن فرو مى‏ریزد تا آن که در نزدیکى شهر قسطنطنیه فرود مى‏آیند. در آن جا چند تکبیر مى‏گویند و ناگهان خلیجى که در مجاورت آن شهر است، خشک مى‏شود و آب‏هایش در زمین فرو مى‏رود و دیوارهاى شهر نیز فرو مى‏ریزد. از آن‏جا به سوى شهر رومیه حرکت مى‏کنند و چون به آن‏جا مى‏رسند، مسلمانان سه تکبیر مى‏گویند و شهر چون رمل و شن نرم - که در برابر تند بادها قرار گرفته باشد - از هم مى‏پاشد».(37)

نیز آن حضرت مى‏فرماید: «... مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به پیش روى خود ادامه مى‏دهد تا این که به یکى از شهرهاى مشرف به دریا مى‏رسد. لشکریان حضرت تکبیر سر مى‏دهند و در پى آن دیوارهاى شهر از هم گسیخته شده، فرو مى‏ریزند».(38)

7. عبور از آب

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «پدرم فرمود: هنگامى که حضرت قائم قیام کند... سپاهیانى را به شهر قسطنطنیه مى‏فرستد. آن‏گاه که به خلیج برسند، جمله‏اى بر روى پاهاى خود مى‏نویسند و از روى آب مى‏گذرند. رومیان چون این معجزه و عظمت را مى‏بینند، به‏یک‏دیگر مى‏گویند: وقتى سپاهیان امام زمان این‏چنین باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود! از این رو، درها را بر روى آنان مى‏گشایند و سپاهیان حضرت وارد شهر شده، در آن‏جا فرمانروایى مى‏کنند».(39)

--------------------------82-------------------------

ادامه دارد که بزودی توسط من نوشته خواهد شد.

اللهم صلی علی محمد وآل محمد 

1. سن و چهره

عمران پسر حصین مى‏گوید: به رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم گفتم: این مرد (مهدى) را برایم توصیف کن و شمّه‏اى از حالات او را بیان فرما. پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنى اسرائیل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختى و گرفتارى امّت من قیام مى‏کند؛ رنگ چهره‏اش به عرب‏ها شباهت دارد؛ قیافه‏اش چون مرد چهل ساله مى‏نماید؛ صورتش چون پاره ماه مى‏درخشد؛ زمین را پر از عدل و داد مى‏کند؛ آن‏گاه که آکنده از ظلم و ستم شود. بیست سال زمام امور را در دست دارد و همه شهرهاى کفر، چون قسطنطنیه، روم و... را مى‏گشاید..».(1)

امام حسن مجتبى علیه السلام مى‏فرماید: «... خداوند عمر حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را در روزگار غیبت طولانى مى‏گرداند. پس از آن با قدرت بى‏پایانش او را از چهره جوانى کم‏تر از چهل‏سال ظاهرمى‏کند».(2)

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «زمانى که حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مى‏کند، مردم او را انکارمى‏کنند و کسى بر او درنگ نمى‏کند؛ جز آنان که خداوند در عالم ذر(3) از آنان پیمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانى کامل و موفّق - معتدل - ظاهر مى‏شود».(4)

امیرمؤمنان مى‏فرماید: «هنگامى که مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف قیام مى‏کند، سن او بین سى تا چهل سال خواهد بود».(5)

مروى مى‏گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قیام و ظهور چیست؟ امام فرمود: «نشانه‏اش این که سن حضرت زیاد است؛ ولى از نظر چهره‏جوان مى‏نماید؛ به گونه‏اى که اگر کسى به او نظر کند، مى‏پندارد او در سن چهل‏سالگى یا کم‏تر است. نشانه دیگرش این که گذشت روزگار او را پیر نمى‏کند تازمانى که اجلش فرارسد».(6)

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «به‏طور حتم، ولىّ خدا صد و بیست سال همانند ابراهیم خلیل عمر خواهد کرد و به چهره و رخسار جوانى کامل و سى ساله ظاهر خواهد شد».(7)

مرحوم مجلسى مى‏گوید: شاید مراد مدت حکومت و سلطنت حضرت باشد یا این که عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولانى کرده است.

مراد از کلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و کنایه از این که در سنین متوسط و یا آخر سنین جوانى است.(8)

درباره سن حضرت به‏هنگام ظهور، اقوال دیگرى نیز هست. ارطات مى‏گوید: حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف شصت ساله است.(9) ابن‏حمّاد مى‏گوید: حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف هیجده ساله است.(10)

2. مشخصات بدنى

ابوبصیر مى‏گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: از پدر شما شنیده‏ام که امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف سینه‏اى گشاده و کتف‏هایى باز و عریض دارد. حضرت فرمود: «اى ابا محمد! پدرم زره پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را پوشید؛ ولى برایش بلند بود؛ به‏طورى که بر زمین مى‏رسید. من نیز آن را پوشیدم؛ ولى بر قامتم بلند بود؛ ولى آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است که بر بدن رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم اندازه بود و قسمت پایین آن زره کوتاه است؛ به‏طورى که هر بیننده گمان مى‏کند اطراف آن را گره زده‏اند».(11)

ریان پسر صلت مى‏گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟

فرمود: «من امام و صاحب امر هستم؛ ولى نه آن صاحب امرى که زمین را از عدل و داد پرمى‏کند؛ آن‏گاه که از ستم و بیداد پر شده باشد. چگونه مى‏توانم صاحب آن امر باشم، درحالى که ناتوانى جسمى مرا مى‏بینى؟ حضرت قائم کسى است که وقتى ظهور مى‏کند، در سن پیران است؛ ولى به نظر جوان مى‏آید. اندامى قوى و تنومند دارد؛ به‏طورى که اگر دست را به سوى بزرگ‏ترین درخت دراز کند، آن را از ریشه بیرون مى‏آورد و اگر میان کوه‏ها فریاد برآورد، صخره‏ها مى‏شکند و از جا کنده مى‏شود. عصاى موسى و انگشتر سلیمان همراه اوست».(12)

ب) کمالات اخلاقى

حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مانند پیشوایان معصوم دیگر داراى کمالات اخلاقى ویژه‏اى است. از آن‏جا که معصومین علیهم السلام انسان‏هاى کاملى هستند و از هر جهت اسوه و الگوى بشریت هستند، اخلاق نیکو را نیز در بالاترین حد دارا مى‏باشند.

حضرت رضا علیه السلام مى‏فرماید: «مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف داناترین، بردبارترین و پرهیزگارترین مردمان است. او از همه انسان‏ها بخشنده‏تر، شجاع‏تر و عابدتر است».(13)