نشانه ها و علائم ظهور امام مهدی منجی عالم و حاکم جهانیان
پیشگفتار
منطقه شوش دانیال تازه از چنگال کافران بعثى آزاد شده بود و مردم کم کم به شهر باز مىگشتند. من که در آن زمان افتخار حضور در جمع عزیزان رزمنده را داشتم، در آن فرصت در مسجد جامع آن شهر تاریخى، درسهایى را درباره امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف بر اساس کتاب بحار الانوار علّامه مجلسى بیانکردم.
در آن هنگام بدین نکته توجّه کردم که درباره امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف گرچه مباحث گوناگونى، مانند: راز طول عمر، فلسفه غیبت، عوامل ظهور و... مطرح شده است، ولى درباره چگونگى قیام، سیستم حکومتى و شیوه زمامدارى آن حضرت، آنچنانکه شایسته است، تحقیق و پژوهشى به عمل نیامدهاست. از این رو، بر آن شدم تحقیقى در این زمینه داشته باشم؛ شاید بتوانم براى سؤالاتى که کم و بیش براى همگان مطرح است، پاسخى بیابم.
یکى از پرسشهایى که ذهن بیشتر انسانها را به خود مشغول داشته، آن است که امام عجل الله تعالى فرجه الشریف چگونه نظامهاى سیاسى گوناگون را - که داراى افکار و توانایىهاى مختلفى هستند - از میان برمىدارد و نظام واحد جهانى تشکیل مىدهد؟
به علت ازیاد صفحات بقیه در ادامه مطالب
سیستم و برنامه حکومتى آن حضرت چگونه است که در آن ظلم و ستمى در جهان نخواهدبود؛ فسادى صورت نمىگیرد و گرسنهاى یافت نمىشود؟
این اندیشه چهار سال مرا به تحقیق و پژوهش در موضوع یاد شده واداشت، و نتیجه آن، کتابى شد که در پیش روى دارید.
در بخش نخست این کتاب، اوضاع جهان پیش از ظهور امام عجل الله تعالى فرجه الشریف - که آکنده از جنگ و کشتار، ویرانى وقحطى، مرگ و بیمارى، ظلم وستم و ناامنى و تجاوز است - مورد بررسى قرار گرفته، نتیجهگیرى مىشود که مردم در آن هنگام از مرامها، مکتبها و حکومتهاى گوناگون - که هرکدام ادّعاى رعایت حقوق بشر، سعادت انسان و نجات آنان را داشتهاند - مأیوس شده، از بهبود اوضاع نابسامان جهان ناامید گشتهاند و در انتظار ظهور مصلحى به سر مىبرند تا نجات بخش آنان باشد.
بخش دوم کتاب، به چگونگى قیام و انقلاب جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مىپردازد؛ نهضتى که از کنار کعبه با اعلام آن حضرت آغاز مىگردد. یاران و پیروان حقیقى از سراسر جهان به او مىپیوندند. ستاد فرماندهى شکل مىگیرد، سپاهیان منظم شده، فرماندهان منصوب مىشوند و عملیات در سطح وسیعى آغاز مىگردد.
امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند و به ریشه کن کردن ستم و ستمگر از جامعه مىپردازد. این جامعه، محدود به سرزمین حجاز، خاورمیانه و آسیا نیست؛ بلکه به وسعت کره زمین است.
اصلاح چنین جامعهاى که پر از ظلم و فساد است، کارى بس دشوار و مدّعى - آن در حقیقت - ادّعاى معجزهاى بزرگ دارد و این معجزه به دست او تحقّق مىیابد.
سومین بخش کتاب، به حکومت آخرین امام علیه السلام اشاره دارد. آن حضرت براى اداره جهانى رهیده از ستم و فساد و نیز تحقق حاکمیت اسلام، دولتى قوى و کارآمد، از یاران توانمند زمانخویش و بزرگانى چون حضرت عیسى علیه السلام، سلمان فارسى، مالک اشتر، صالح و... از سَلَف صالح تشکیلمىدهد. هر چند نقش آنان را در براندازى حکومتهاى جور نمىتواننادیده گرفت، ولى نقش اصلى آنان در سازندگى و اصلاح جهان در حکومت جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف است.
آن چه در این پیش گفتار به اختصار ذکر شد، با بهرهگیرى از دهها کتاب از - شیعه و سنّى- وبررسى صدها روایت، به صورت مبسوط و مستدل در کتابى که در پیش رو دارید، آمده است.
امید است این کتاب که دورنمایى - هر چند نارسا - از جامعه اسلامى پس از ظهور عدالتگستر آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم را ترسیم کرده است، مقبول امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف و مورد استفاده مسلمانان ایران و منتظران واقعى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف قرار گیرد و آنان را براى فراهم کردن زمینه ظهور آن حضرت آمادهسازد.
از خداوند بزرگ خواهانیم که مرجع بزرگوار امام خمینى(ره) را که جلوهاى از حکومت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را در ایران به ما نشان داد با انبیا و معصومین محشور فرماید و خادمان به اهل بیت ومملکت اهل بیت را موفق و در حراست از این امّ القراى اسلام مؤیّد بدارد. در اینجا تذکر چند نکته ضرورى است:
1. ما مدّعى آن نیستیم که در این کتاب مطلب تازهاى ارائه کردهایم؛ زیرا روایات آن را عالمان گذشته جمع آورى نموده، در برخى موارد، نتیجهگیرى نیز کردهاند؛ امّا ویژگى این کتاب، در این است که سعى شده به دور از اصطلاحات خاص و نزاعهاى دینى، مطالب را در قالبى نو، ساده و در خور فهم عموم ارائه کند.
2. برداشتهایى که از روایات صورت گرفته و به جایى استناد داده نشده است، نظر شخصى نویسنده مىباشد. از این رو، ممکن است که با دقت و تحقیق بیشتر و مقایسه روایات با یکدیگر، مطالب دیگرى برداشت شود.
3. هم چنین مدّعى نیستیم که تمامى روایات مورد استناد در این کتاب، صحیح و غیر قابل خدشه است؛ بلکه سعى بر این بوده است که آن چه محدّثان و مؤلفّان معتبر در کتابهاىشان آوردهاند، نقلشود. همچنین جز در پارهاى از موارد، از سند روایات بحثى به میان نیامده است؛ زیرا در مقام اثبات یا نفى آن نبودهایم. علاوه بر آن که در بسیارى از موارد، با تواتر اجمالى به صدور روایت قطع پیدا مىکنیم؛ به ویژه در روایاتى که از طریق اهل بیت علیهم السلام رسیده است.
4. روایات این کتاب پیش از تألیف و تدوین کتاب معجم احادیث(1) الامام المهدى علیه السلام جمعآورى شده است. از این رو، مشتاقان به تحقیق بیشتر در این زمینه را به آن کتاب که بحمداللّه پس از این کتاب موفق به جمع آورى و تألیف و نشر آنشدم ارجاعمىدهیم.
5. در بسیارى از روایات کلمه الساعه و القیامه به ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف تفسیر شده است. ازاینرو، روایاتى که به عنوان شرایط یا علائم الساعه والقیامه آمده، در این کتاب به عنوان علائم ظهور آورده شده است.
6. برخى از مطالب کتاب نیاز به تحقیق بیشترى دارد؛ هر چند سعى شده درباره آنها توضیح دادهشود. امید است با عنایات الهى کتاب را در چاپهاى بعدى با تحقیق بیشترى منتشر نماییم.
در خاتمه به مصداق من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، لازم است از برادران و دوستان بهویژه از دو برادر بزرگوارم، حجج اسلام محمد جواد و محمد جعفر طبسى براى رهنمودهاىشان و از حجج اسلام على رفیعى و سیدمحمد حسینى شاهرودى براى بازنویسى و تنظیم مطالب کتاب، تشکر و قدردانى کنم.
قم - نجم الدین طبسى
1373 ه.ش
بخش اوّل دورنمایى از جهان پیش از ظهور
آنگاه که در روشنایى قرار داریم، از ارزش آن کمتر آگاه مىگردیم و زمانى به ارزش واقعى آن پى مىبریم که در ظلمت و تاریکى قرار گرفته باشیم.
هنگامى که خورشید جهان افروز در پهنه آسمان مىدرخشد، کمتر بدان توجّه داریم، ولى آنگاه که در پس ابرها قرار گیرد و براى مدتى نور و گرما را از موجودات دریغ ورزد، به ارزش آن، آگاه مىگردیم.
ضرورت ظهور خورشید ولایت را آنگاه احساس خواهیم کرد که از شرایط و اوضاع نابسامان پیش از ظهور آگاه شویم و شرایط سخت روانى آن دوران را درک کنیم. ترسیمى کلّى از آن دوران - که برگرفته از روایات است - به شرح زیر مىباشد:
پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف فتنه و آشوب، هرج و مرج، نابسامانى، ناامنى و ظلم و بیداد، نابرابرى و اجحاف، قتل و کشتار و تجاوز، همهجا را فرا مىگیرد و زمین سرشار از ستم و بىعدالتى مىشود.
جنگهاى خونین میان ملّتها و کشورهاى جهان آغاز شده، زمین از کشتهها انباشته مىگردد. کشتار ناحق به حدّى زیاد است که هیچ خانه و خانوادهاى یافت نمىشود که یک یا چند عزیز خود را از دست ندهد. مردان و جوانان بر اثر جنگها از بین مىروند، تا آنجا که هر سه نفر، دو نفر کشته مىشوند.
امنیّت مالى و جانى از میان ملّتها رخت بر مىبندند، راهها و جادهها ناامن مىگردد، ترس، وحشت و هراس بشر را فرا مىگیرد، مرگهاى زودرس و ناگهانى فراوان مىشود. کودکان معصوم با بدترین شکنجهها، به دست فرمانروایان ستمگر کشته مىشوند، در خیابانها و معابر عمومى به زنان باردار تجاوز مىگردد، بیمارىهاى واگیر و مرگبار -شاید بر اثر تعفّن پیکر کشته شدگان یا به کارگیرى سلاحهاى میکربى و شیمایى- گسترش مىیابد. کمبود مواد غذایى، گرانى و قحطى، زندگى مردم را فلج مىکند و زمین از پذیرش بذر و رشد و شکوفایى سر باز مىزند. بارانها قطع شده، یا بىهنگام فرومىآید و زیان مىرساند. بر اثر قحطى، زندگى چنان سخت مىشود که برخى از مردم براى تأمین قوت لایموت خود، زنان و دختران خود را در برابر اندکى غذا واگذارمىکنند.
در آن شرایط دشوار، ناامیدى، بشر را فرا مىگیرد و مرگ بهترین هدیه الهى به انسانها تلقّى مىشود و تنها آرزوى مردم، پایان یافتن زندگى است. در آن هنگام چون شخصى از میان پیکر کشته شدگان و از کنار گورستانها بگذرد، آرزو مىکند: کاش یکى از آنان بود تا از زندگانى ذلتبار آسوده مىگشت.
در آن هنگام هیچ قدرت و سازمان و تشکیلاتى وجود ندارد که بتواند آن همه نابسامانى، تجاوز و کشتار را مهار کند و ستمکاران و قدرتمندان را به سزاى کردار ننگینشان برساند. هیچ فریادى براى رهایى مردم به گوش نمىرسد. همه مدّعیان نجات بشر، خائن و دروغ گو از کار در مىآیند و انسانها تنها ظهور مُصلحى الهى و معجزهاى خدایى را انتظار مىکشند.
در آن هنگام که ناامیدى همه را فرا گرفته است، لطف و رحمت الهى، مهدى موعود را، پس از سالها غیبت و انتظار، براى نجات انسانیت ظاهر مىکند و سروش آسمانى در همه جهان به گوش مىرسد که: «اى اهل عالم! دوران فرمانروایى ستمگران به سرآمد و حکومت عدل الهى فرا رسید و مهدى ظهور کرد». این نداى آسمانى، روح امید را در پیکره بىرمق انسانها مىدمد و به محرومان و ستمدیدگان مژده رهایى مىدهد.
آرى، با درک این زمینههاست که مىتوان، به ضرورت ظهور مصلحِ الهى پى برد، و اهمیّت و ارزش حکومت عدالت گستر مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را درک کرد.
در اینجا اوضاع نابسامان پیش از ظهور امام علیه السلام را در پنج فصل، از دیدگاه روایات بررسى مىکنیم.
فصل اوّل حکومت
قوانین ادیان و مکتبها، هنگامى در جامعه اجرا مىشود که حکومتى از آن پشتیبانى کند. از این رو، هر گروهى در پى به دست آوردن حکومت، براى اجراى اهداف خویش است. اسلام نیز - که برترین آیین آسمانى است - در پى تشکیل حکومت اسلامى بوده، پیدایش و حفظ حکومت حق را از بزرگترین فرایض مىداند.
پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم همه کوششهاى خویش را براى تشکیل حکومت اسلامى به کار گرفت و در شهر مدینه به پایه ریزى آن پرداخت. پس از رحلت آن حضرت - هر چند امامان معصوم علیهم السلام وعالمان، آرزوى تشکیل حکومت اسلامى را داشتهاند - جز در موارد انگشتشمارى، حکومتها الهى نبوده است و تا زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام نیز بیشتر حکومتها بر باطل خواهند بود.
در روایاتى که از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و ائمه علیهم السلام به ما رسیده است، چشمانداز عمومى حکومتها، پیش از قیام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ترسم شده است که به مواردى از آن اشاره مىکنیم:
الف) استبداد حکومتها
یکى از مسائلى که جامعه بشرى پیش از ظهور امام علیه السلام از آن رنج مىبرد، بیدادگرى و ستمى است که به وسیله حکومتها بر مردم مىرود. رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در این باره مىفرماید: «زمین از ستم و بیداد پُر مىشود؛ تا جایى که در هر خانهاى ترس و جنگ وارد مىگردد».(1)
حضرت على علیه السلام مىفرماید: «زمین پر از ستم و بیداد مىگردد؛ تا آن که ترس و اندوه در هر خانهاى وارد شود».(2)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «حضرت قائم علیه السلام قیام نمىکند، مگر در دورانى پر از بیموهراس».(3)
این بیم و ترس چیزى است که غالباً از حکومت زمامداران ستمگر و خودسر جهانسرچشمه مىگیرد؛ زیرا پیش از ظهور آن حضرت، ستمگران بر جهان فرمانروایىمىکنند.
امام باقر علیه السلام در این باره مىفرماید: «مهدى علیه السلام هنگامى قیام مىکند که زمام کارهاى جامعه در دست ستمکاران باشد».(4)
ابن عمر مىگوید: مرد شرافتمند و داراى مال وفرزند (در آخر الزمان) به سبب رنجها و گرفتارىهایى که از سوى فرمانروایان مىبیند، آرزوى مرگ مىکند.(5)
نکته قابل توجّه این است که پیروان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم تنها از تجاوز و هجوم قدرتهاى بیگانه رنج نمىبرند، بلکه از سوى حکومتهاى خودکامه و مستبد خودشان نیز در فشار و رنجند؛ آنچنانکه زمین با همه گستردگىاش بر آنان تنگ مىشود و به جاى احساس آزادى، خود را در زندانى بزرگ احساس مىکنند. هم اکنون در جهان اسلام جز ایران - که با عنایت خداوند و امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف در آن فقیه عادل حکومت مىکند - باقى رهبران کشورهاى اسلامى با اسلام و مسلمانان میانه خوبى ندارند و با آنان بیگانهاند.
در روایات، در این زمینه چنین آمده است:
رسول گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «در آخر الزمان بلاى شدیدى - که سختتر از آن شنیده نشده باشد - از سوى فرمانروایان اسلامى بر امّت من وارد خواهد شد؛ به گونهاى که فراخناى زمین بر آنان تنگ خواهد گشت و زمین از بیداد و ستم لبریز گردد؛ آنچنانکه مؤمن براى رهایى از ستم، پناهگاهى که بدان پناهنده شود، نمىیابد».(6)
در پارهاى از روایات به ابتلاى مسلمانان به رهبران خودکامه تصریح گشته، در پى حکمرانى آن فرمانروایان ستمگر، ظهور مصلح کلّ، نوید داده شده است. در این دسته از روایات، از سه گونه حکومت - که پس از رسول گرامى اسلام بر سر کار مىآیند - سخن به میان آمده است. این سه گونه حکومت عبارتند از: خلافت، امارت و ملوک و پس از آن، جباران حاکم مىشوند.
پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «پس از من خلفایى بر سر کار خواهند آمد؛ بعد از خلفا، امرایىو پس از امرا، پادشاهان و پس از آنان جباران و ستمگران؛ سپس مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند».(7)
ب) ترکیب دولتها
هنگامى مردم در آسایش و راحتى به سر مىبرند که کارگزاران حکومت، افرادى صالح و کاردان باشند؛ ولى وقتى که افراد ناشایست بر مردم فرمانروا شدند، طبیعى است که انسانها از رنج و عذاب به ستوه آیند؛ درست همان وضعیتى که پیش از ظهور حضرتمهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف پیش مىآید. در این هنگام، دولتها را افرادى خیانتکار، فاسق و ستمکار تشکیل مىدهند.
پیامبر گرامى اسلام مىفرماید: «زمانى خواهد آمد که فرمانروایان، ستم پیشه؛ فرماندهان، خیانتکار؛ قاضیان، فاسق و وزیران، ستمگر مىگردند».(8)
ج) نفوذ زنان بر حکومتها
یکى دیگر از مسائلى که در حکومتهاى آخرالزمان مطرح است، سلطه و نفوذ زنان مىباشد که یا به گونه مستقیم بر مردم فرمانروایى مىکنند و یا فرمانروایان را به زیر سلطه خود مىبرند. این مطلب، پیامدهاى ناگوارى را به دنبال دارد. حضرت على علیه السلام در این باره مىفرماید: «زمانى خواهد رسید که افراد فاسد و زناکار به ناز و نعمت مىرسند و فرومایگان مقام و موقعیتى پیدا مىکنند و انسانهاى با انصاف ضعیف مىشوند». سؤال شد: این دوره در چه وقت خواهد بود؟ فرمود: «هنگامى که زنان و کنیزان بر امور مردم مسلّط گردند و خردسالان به فرمانروایى برسند».(9)
د) فرمانروایى کودکان
حاکمان باید افرادى باتجربه و مدیر باشند تا مردم در راحتى و آسایش قرار گیرند. اگر به جاى آنان، کودکان یا کوته فکران، سرپرستى کارها را در دست گیرند، باید از شرّ فتنهاى که رخ مىدهد، به خدا پناه مىبرد.
در این باره به ذکر دو روایت بسنده مىکنیم:
پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «از اوّلِ سال هفتاد و حکومت کودکان، به خدا پناه ببرید».(10)
سعید بن مسیّب مىگوید: «فتنهاى رخ مىدهد و ابتداى آن بازى کودکان خواهد بود».(11)
ه) تزلزل حکومتها
حکومتى قادر است به مردم کشورش خدمت کند که داراى ثبات سیاسى باشد؛ زیرا در صورتى که در حال تغییر باشد، قادر به انجام کارهاى بزرگ در کشور نیست.
حکومتها در آخرالزمان در حال تزلزلند و گاهى حکومتى در آغازِ روز بر سر کار مىآید، ولى هنگام غروب از کار برکنار مىشود. امام صادق علیه السلام در این باره مىفرماید: «چگونه خواهید بود، هنگامى که بدون امام هدایتگر و بدون علم و دانش بمانید و از یک دیگر بیزارى جویید؟ و این1 زمانى باشد که آزمایش شوید و افراد خوب و بد شما از هم جدا گردند و غربال و زیر و رو شوید. آن وقت که شمشیرها در رفت و آمد باشد و جنگ شعله ور. حکومتى در آغاز روز، روى کار مىآید و با کشتار در آخر روز بر کنار و سرنگون مىشود».(12)
و) ناتوانى قدرتها از اداره کشورها
پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف حکومتهاى ستمگر به ضعف مىگرایند و این زمینهاى مىشود تا حکومت جهانى حضرت مهدى را بپذیرند. امام سجاد علیه السلام درباره آیه شریفه (حتى إذا رأوا ما یوعدون فسیعلمون من أضعف ناصراً و أقلّ عدداً؛(13) تا آنگاه که ببینند، آن چه وعده داده شده است و به زودى خواهند دانست چه کسى یاوران کمترى دارد و ناتوانتر است.)، فرمود: «وعدهاى که در این آیه داده شده است، مربوط به حضرت قائم علیه السلام و اصحاب و یاوران و دشمنانش است. آنگاه که امام زمان علیه السلام قیام کند، دشمنانش ناتوانترین دشمنان خواهند بود و کمترین نیروها و تجهیزات را خواهند داشت».(14)
فصل دوم وضعیت دینى مردم
در این فصل به بررسى وضعیت دینى مردم پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف مىپردازیم. از روایات فهمیده مىشود که در آن روزگار، از اسلامو قرآن جز نامى بر جاى نمىماند، مسلمانان تنها به نام، مسلمان هستند. مساجد، دیگر جاى ارشاد و موعظه مردم نیست. فقهاى آن زمان بدترین فقهاى روى زمینند و دین با کالاى کم ارزش و بهاى اندکى معاوضه مىشود.
الف) اسلام و مسلمانان
اسلام به معناى تسلیم بودن در برابر دستورات الهى است. اسلام برترین و بهترین ادیان است که خوش بختى بشر را در دنیا و آخرت تضمین مىکند؛ ولى آن چه ارزش دارد، عملکردن به دستورات اسلام و قرآن است. در آخر زمان همه چیز بر عکس مىشود؛ یعنى از اسلام جز نامى بر جاى نمىماند. قرآن در جامعه حضور دارد؛ ولى تنها خطوطى است که بر برگها نقش بسته است و مسلمانان تنها از نام مسلمانى برخوردارند و از اسلام نشانى ندارند. پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «دورانى بر امّت من مىآید که در آن، از اسلام جز نامى نماند و از قرآن اثرى جز نقش و تصویرى نباشد. مسلمانان به نام، مسلمان خوانده مىشوند؛ ولى نسبت به اسلام از هر کس بیگانهترند».(1)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «به زودى دورانى فرا رسد که مردم خدا را نشناسند و معناى توحید را ندانند تا این که دجّال خروج کند».(2)
ب) مساجد
مسجد جاى پرستش خداوند و تبلیغات دینى و ارشاد وهدایت مردم است. در صدر اسلام، حتى کارهاى مهم حکومتى در مساجد انجام مىشد. جهاد در مساجد برنامهریزى مىشد و انسان از مسجد به معراج مىرفت؛ ولى در آخرالزمان مساجد ماهیت خود را از دست مىدهند و به جاى آموزش و تبلیغات و ارشاد دینى، بر تعداد مساجد و تجملات آن افزوده مىشود. در صورتى که مساجد از مؤمنان تهى است. پیامبر خدا مىفرماید: «مسجدهاى آن زمان آباد و زیباست؛ ولى از هدایت و ارشاد در آن خبرى نیست».(3)
ج) فقیهان
عالمان و دانشمندان اسلامى، حافظان دین خدا در روى زمینند و راهنمایى و ارشاد مردم در دست آنان است. آنان با تحمّل زحمات، مسائل دینى را از منابع شرعى استخراج کرده، در دسترس مردم قرار مىدهند؛ ولى در آخرالزمان وضع دگرگون مىشود و عالمان آن روزگار بدترین عالمان خواهند بود. رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در این باره مىفرماید: «فقیهان آن روزگار، بدترین فقیهانىاند که در زیر آسمان به سر مىبرند. فتنه و آشوب، از آنان آغاز مىشود و به آنان نیز بازمىگردد».(4) شاید بتوان گفت: منظور، عالمان دربارى و وابستهاى هستند که جنایات پادشاهان ستمگر و فرمانروایان خودسر را توجیه مىکنند و به آن رنگ اسلامى مىدهند؛ آنانى که حاضرند با هر مجرم و جنایت پیشهاى، کنار آیند؛ مانند وعاظ السلاطین وابسته به وهابیت، که مبارزه با آمریکا و اسرائیل را خلاف شرع مىدانند. آنان که در برابر جنایات اسرائیل دم برنیاوردند و جنایات وهابیان را در کشتن زائران خانه خدا توجیه کردند و برایش آیه و روایت آوردند. آرى، باید گفت: آنان بدترین فقیهانند که فتنهها از آنان شروع شده، به آنان نیز بازمىگردد.
د) خروج از دین
یکى دیگر از علائم آخرالزمان این است که مردم از دین خارج مىشوند. روزى امامحسین علیه السلام به نزد امیرمؤمنان علیه السلام آمد. گروهى در گرداگرد حضرت علیه السلام نشسته بودند. ایشان به آنان فرمود: «حسین پیشواى شماست. رسول خدا او را سیّد و سرور نامیدهاست. از نسل او مردى ظهور خواهد کرد که در اخلاق و چهره، شبیه من است. او دنیا را پر از عدل و داد مىکند؛ چنانکه)پیش از آن) پر از ستم و جور شده است». سؤالشد: این قیام در چه زمانى خواهد بود؟ فرمود: «افسوس! هنگامى که از دین خارجشوید؛ همچنانکه زن براى شوهرش از لباسش خارج مىشود».(5)
ه) دین فروشى
انسان مکلّف است که اگر جانش به خطر افتاد، از مالش بگذرد تا جانش محفوظ بماند و اگر دینش را خطرى تهدید کرد، از جانش مایه بگذارد تا خطر متوجّه دینش نشود؛ ولى در آخرالزمان دین را به بهاى کمى مىفروشند و انسانهایى که صبح مؤمن بودهاند، بعد از ظهر کافر مىگردند.
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در این باره فرموده است: «واى بر عرب از شرّى که به آنان نزدیک شده است. فتنههایى چون پارههاى شب تاریک و ظلمانى. صبحگاهان مرد مؤمن است و به هنگام غروب کافر. گروهى دین خود را به بهاى ناچیز و متاع اندک مىفروشند. کسى که در آن روز به دین خود چنگ زده و پاى بند است، همانند کسى است که گلولهاى از آتش را در دست گرفته یا بوتهاى از خار را در دست مىفشرد».(6)
فصل سوماخلاق پیش از ظهور
سست شدن بنیان خانواده، خویشاوندى، دوستى، و سردى عواطف انسانى و بىمهرى از ویژگىهاى بارز آخرالزمان است.
الف) سردى عواطف انسانى
رسول گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم وضعیت آن روزگار را از نظر عاطفى چنین بیان مىدارد: «در آن روزگار، بزرگ تران به زیردستان و کوچک تران رحم نمىکنند و قوى بر ضعیف ترحم نمىنماید. در آن هنگام، خداوند به او (مهدى) اذن قیام و ظهور مىدهد».(1) نیز آ ن حضرت مىفرماید: «قیامت برپا نمىشود تا آن که زمانى فرا رسد که مردى (از شدت فقر) به اقوام و بستگان خود مراجعه کند و آنان را به خویشاوندى سوگند دهد تا بلکه به او کمک کنند؛ ولى چیزى به او نمىدهند. همسایه از همسایه خود کمک مىطلبد و او را به حقّ همسایگى سوگند مىدهد؛ ولى همسایه کمکش نمىکند».(2)
نیز آن حضرت مىفرماید: «از نشانههاى قیامت، بدرفتارى با همسایه و گسستن پیوندهاى خویشاوندى است».(3)
از آنجا که در برخى از روایات «الساعه» به ظهور حضرت تأویل شده است(4)، روایات «اَشراط الساعه» را به نشانههاى ظهور تفسیر کردیم.
ب) فساد اخلاقى
هرگونه انحراف وفسادى ممکن است به گونهاى قابل تحمّل باشد، جز فساد جنسى که براى انسانهاى غیرتمند و شرافتمند، بسیار ناگوار و غیرقابل تحمّل است. از انحرافهاى بسیار زشت و خطرناکى که جامعه پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف به آن گرفتار مىشود، بىامنیتى خانوادگى و ناموسى است.
در آن روزگار، فساد و بىبند و بارى اخلاقى، بهطور گستردهاى گسترش مىیابد. قبح و زشتى کردارهاى حیوانى گروهى انسان نما، بر اثر گسترش فساد وتکرار آن از بین مىرود و حالت عادى و طبیعى به خود مىگیرد. فساد چنان فراگیر مىشود که کمتر کسى مىتواند و یا مىخواهد از آن جلوگیرى کند.
جشنهاى دو هزار و پانصد ساله سلطنتى در سال 1350 شمسى و در زمان سلطنت محمدرضا پهلوى، با عنوان جشن هنر شیراز که در آن صحنههاى بسیار زشتى از زندگى حیوانى نمایش داده شد، اعتراض و خشم جامعه اسلامى ایران را برانگیخت؛ ولى در روزگار پیش از ظهور، خبرى از این اعترضها نیست و تنها اعتراض، این است که چرا در وسط چهارراهها چنین اعمال زشتى صورت مىگیرد. این بالاترین نهى از منکرى است که انجام مىشود و چنین شخصى، عابدترین فرد زمان خود است.
اینک نظرى به روایات مىافکنیم تا عمق فاجعه از بین رفتن ارزشهاى اسلامى و گسترش فساد در آن روزگار را درک کنیم. رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «قیامت بر پا نمىشود تا آن که زنى را در روز روشن و بهطور آشکار (و در پیش روى همگان از چنگ صاحبش) گرفته، در وسط راه به او تعدّى کنند؛ ولى احدى این کار را نکوهش نکند و از آن جلوگیرى ننماید. بهترین آن مردم، کسى است که مىگوید: اى کاش کمى از وسط راه کنار مىرفتى و کارت را انجام مىدادى».(5)
همچنین حضرت مىفرماید: «سوگند به آن که جان محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم در دست اوست، این امّت از بین نمىروند تا آن که مرد بر سر راه زنان مىایستد (و چون شیر درنده) به آن تجاوز مىکند. بهترین آن مردم، کسى است که مىگوید: اى کاش او را پشت این دیوار پنهان مىکردى و در ملأ عام، این عمل را انجام نمىدادى».(6)
در بیانى دیگر مىفرماید: «آن مردمان چون حیوانات، در وسط راه بر هم مىشورند و با هم مىستیزند و آنگاه یکى از آنان به مادر، خواهر و دختر او در وسط راه و در حضور همگان تجاوز مىکند، سپس آنان را در معرض تعدّى دیگران قرار مىدهد و یکى پس از دیگرى عمل زشت را انجام مىدهند؛ ولى کسى این کردار زشت را نکوهش نمىکند و تغییر نمىدهد. بهترین آنان کسى است که مىگوید: اگر از جاده و از نظر مردم دور مىشدید، بهتر بود».(7)
ج) گسترش اعمال منافى عفّت
محمد بن مسلم مىگوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: «هنگامى که مردها خود را شبیه زنان کنند و زنان شبیه مردان شوند. آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند یعنى لواط کنند1 و زنان به زنان».(8)
روایت دیگرى به همین مضمون از امام صادق علیه السلام نقل شده است.(9) ابوهریره نیز از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم نقل مىکند: «قیامت برپا نمىگردد تا آن که مردان براى انجام عمل زشت بر یکدیگر سبقت بگیرند؛ چنانکه نسبت به زنان چنین مىکنند».(10)
روایات دیگرى نیز به همین مضمون آمده است.(11)
د) آرزوى کمى تعداد فرزند
پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «رستاخیز بر پا نمىشود، تا آن که کسى که پنج فرزند دارد، آرزوى چهار فرزند کند و آن که چهار فرزند دارد، مىگوید: کاش سه فرزند داشتم و صاحب سه فرزند آرزوى دو فرزند دارد و آن که دو فرزند دارد، آرزوى یک فرزند نماید و کسى که یک فرزند دارد، آرزو کند که: کاش فرزندى نداشت».(12)
در روایت دیگرى مىفرماید: «روزگارى خواهد آمد که غبطه مرد کم فرزند را بخورید، چنانکه امروز غبطه فرزند و ثروت زیادتر را مىخورید؛ تا آنجا که یکى از شما، از کنار قبر برادرش مىگذرد و خود را بر قبر او مىغلطاند؛ آن گونه که حیوانات خود را بر خاک چراگاه مىغلطانند و مىگوید: اى کاش من به جاى او بودم و این سخن نه به سبب شوق دیدار خداوند و یا به دلیل اعمال نیکى است که از پیش فرستاده است؛ بلکه به جهت بلاها و گرفتارىهایى است که بر او فرود مىآید».(13)
نیز آن حضرت مىفرماید: «قیامت بر پا نمىشود، مگر آن که فرزند کم گردد».(14) در این روایت «الولد غیضاً» آمده است که معناى آن سقط جنین و جلوگیرى از باردارى است؛ ولى کلمه «غیظاً» که در روایت دیگرى آمده است به معناى غم و مشقّت و محنت و غضب است.
یعنى مردم در آن دوران با سقط جنین و جلوگیرى از افزایش فرزند، مانع زیادشدن فرزندان مىشوند. یا فرزند داشتن موجب غم و اندوه و خشم خواهد بود و شاید این بهعلت مشکلات سخت اقتصادى، گسترش بیمارىها در کودکان و نبودن امکانات، تبلیغ و تشویق به کنترل جمعیت و یا عامل دیگر باشد.
ه) افزایش خانوادههاى بىسرپرست
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «از نشانههاى قیامت این است که مردان کم مىشوند و زنان بسیار. تا آنجا که هر پنجاه زن یک سرپرست خواهند داشت».(15)
شاید این وضعیت بر اثر افزایش تلفات جانى مردان باشد که در جنگهاى پى در پى و طولانى صورت مىگیرد.
نیز آن حضرت مىفرماید: «قیامت بر پا نمىشود، مگر آن که روزگارى فرا رسد که به دنبال یک مرد، حدود سى زن به راه افتد و هر کدام از او تقاضا کند که با او ازدواج نماید».(16)
حضرت در روایت دیگرى مىفرماید: «خداوند دوستان و برگزیدگان خود را از دیگران جدا مىکند تا این که زمین از منافقان و گمراهان و فرزندان آنان پاک شود. زمانى فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد روبه رو شده، یکى مىگوید: اى بنده خدا! مرا بخر و دیگرى مىگوید: به من پناه ده».(17)
اَنس مىگوید: پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «قیامت برپا نمىشود، مگر آن که زمانى فرا رسد که (براثر تلفات مردان و کثرت زنان) زنى کفشى را در راه بیابد و (از روى دریغ و افسوس) گوید: این کفش از آن مردى بوده است؛ در آن روزگار، براى هر پنجاه زن، یک سرپرست خواهد بود».(18)
اَنس مىگوید: آیا نمىخواهید حدیثى را که از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم شنیدم، نقل کنم؟ پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «مردان از بین خواهند رفت و زنان باقى مىمانند».(19)
فصل چهارم امنیّت پیش از ظهور
الف) هرج و مرج و ناامنى
بر اثر تجاوز قدرت هاى بزرگ، امنیّت از میان حکومتهاى کوچک و ملّتهاى ضعیف رخت بر خواهد بست و دیگر آزادى و امنیّت مفهومى نخواهد داشت. قدرتهاى حاکم بر جهان آنچنان عرصه را بر ملل ضعیف تنگ مىکنند و تجاوز به حقوق ملّتها را تا آن جا گسترش مىدهند که مردم اجازه نفس کشیدن هم نمىیابند.
پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم آن دوران را چنین ترسیم مىکند: «به زودى امّتها (پیروان دیگر آیینها و مکاتب) بر ضد شما وارد عمل خواهند شد؛ آنگونه که گرسنگان به ظروف غذا حملهور مىشوند». شخصى گفت: از آن جهت که در آن زمان در اقلیّت به سر مىبریم، اینگونه مورد هجوم قرار خواهیم گرفت؟ پیامبر فرمود: «تعداد شما در آن زمان بسیار خواهد بود، ولى چون خس و خاشاک روى سیل خواهید بود. خداوند، مهابت و عظمت شما را از دل دشمنانتان خارج ساخته، بر دلهاى تان سستى خواهد افکند». کسى پرسید: اى رسول خدا! این وهن و سستى به علت چیست؟ فرمود: «دنیا دوستى و ناخوش داشتن مرگ».(1)
این دو خصلت زشت که رسول مکرّم از آن یاد کرده است، کافى است که ملتى را از رسیدن به آزادى و دفاع از ارزشهاى خود باز دارد و آنان را به زندگى ذلتبار تحت هر شرایطى انس دهد؛ هر چند با از دست دادن دین و اصول مکتب باشد.
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف هنگامى خواهد بود که دنیا آشفته و پُراز هرج و مرج گردد و گروهى به گروه دیگر یورش برند(2)؛ نه بزرگ به کوچک رحم کند و نه نیرومند بر ضعیف ترحّم نماید. در چنین هنگامى خداوند به او اجازه قیام مىدهد».(3)
ب) ناامنى راهها
دامنه هرج و مرج و ناامنى به راهها نیز کشیده خواهد شد و بىرحمى گسترش مىیابد. در این زمان خداوند، مهدى را بر خواهد انگیخت و دژهاى گمراهى را به دست توانمند او فتح مىکند. مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف، تنها به گشودن قلعههاى استوار نمىپردازد؛ بلکه دلهاى بسته به روى حقایق و معنویت را نیز مىگشاید و براى قبول حقایق آماده مىسازد.
رسولخدا صلّى الله علیه وآله وسلّم خطاب به دختر گرانقدرش مىفرماید: «سوگند به آن خدایى که مرا به حق برانگیخت، به راستى مهدى این امّت از نسل حسنین علیه السلام است. هنگامى که جهان را هرج و مرج و نابسامانى فرا گیرد و فتنهها (یکى پس از دیگرى) آشکار گردد. جادهها و راهها ناامن شود و برخى بر عدهاى هجوم برند؛ نه بزرگ بر کوچک ترحّم کند و نه کوچک بر بزرگ احترام گذارد؛ در چنین هنگامهاى خداوند، شخصى از نسل این دو (امامحسن و امام حسین علیهما السلام ) را برمى انگیزد تا دژهاى گمراهى را (درهم شکند و) فتحکند و دلهایى را که پرده جهل و ناآگاهى آنها را فرو پوشانده (و از درک حقایق محجوب ساخته است) بگشاید. او در آخرالزمان به پا مىخیزد - همان گونه که من در اوّل زمان به پا خاستم- و دنیا را پر از عدل و داد مىکند؛ همان گونه که از ظلم و جور پر شده است».(4)
ج) جنایات هولناک
جنایات ستمگران و جلّادان در طول تاریخ بسیار سهمگین و وحشتناک بوده است. صفحات تاریخ پر از ستمها و ظلمها و جنایاتى است که فرمانروایان ستمگر و خون آشام بر ملّتهاى محروم روا داشتهاند که چنگیز، هیتلر و آتیلا نمونههایى از آنان هستند.
امّا جنایاتى که پیش از ظهور امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در جهان رخ مىدهد، از هولناکترین جنایاتى است که مىتوان تصور کرد. اعدام کودکان خردسال به وسیله چوبههاى دار، سوزاندن کودکان و فروبردن آنان در مایعات گداخته، قطعه قطعه کردن آدمها با اره و میلههاى آهنى و آسیابها، حوادث تلخى است که پیش از برپایى حکومت عدل جهانى، به وسیله حکومتهایى که خود را مدافع حقوق بشر مىدانند، رخ مىدهد. با بروز چنین وحشىگرىهایى است که اهمیّت حکومت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف - که به تعبیر روایات، پناه محرومان است - آشکار مىگردد.
على علیه السلام حوادث تلخ آن روزگار را چنین ترسیم مىکند: «همانا سفیانى، گروهى را مأمور مىکند تا کودکان را در محلّى جمع کنند؛ آنگاه روغن را براى سوزاندن آنان داغ مىکند؛ کودکان مىگویند: اگر پدران ما با تو مخالفت کردند، گناه ما چیست، که باید سوزانده شویم؟ او دو تن به نامهاى حسن و حسین را از میان کودکان بیرون مىکشد و به دار مىآویزد. پس از آن به سوى کوفه مىرود و همان رفتار (وحشتناک پیشین) را با کودکان آنجا انجام مىدهد و دو کودک به همان نامها را بر در مسجد کوفه به دار مىزند و از آنجا بیرون مىرود و باز جنایت مىکند و در حالى که در دستش نیزهاى قرار دارد، زنى باردار را دستگیر مىکند و آن را به یکى از یارانش مىسپارد و فرمان مىدهد که در وسط خیابان به او تجاوز کند. او پس از تجاوز، شکم زن را مىدرد و جنینش را بیرون مىآورد و هیچ کس نمىتواند چنین وضعیت هولناکى را تغییر دهد».(5)
امام صادق علیه السلام در خبر لوح مىفرماید: «... خداوند رحمت خویش را به وسیله فرزند دختر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم کامل مىگرداند؛ همان کسى که کمال موسى، ابهت عیسى و صبر و استقامت ایوب پیامبر را داراست. دوستان من، در دوران (پیش از ظهور) او خوار و ذلیل باشند و سرهاىشان، همانند سرهاى اهالى ترک و دیلم (براى حکام و ظالمان) هدیه برده مىشود. آنان کشته شوند و سوزانده گردند و ترسان، وحشت زده و هراسناک باشند. زمین از خونشان رنگین شود و ناله و فریاد در میان زنانشان زیاد گردد. آنان دوستان واقعى من هستند. او به وسیله آنان هر فتنه کور و تاریکى را دفع مىکند و زلزلهها (وناآرامىها) را بر طرف مىسازد و زنجیرها و بندهاى اسارت را از ایشان بر مىدارد. درود خداوند بر آنان باد که ایشان همان هدایت شدگانند».(6)
ابن عباس مىگوید: «سفیانى و فلانى خروج مىکنند و با هم مىجنگند؛ به گونهاى که (سفیانى) شکم زنان را مىدرد و کودکان را در دیگهاى بزرگ مىگدازد و مىسوزاند».(7)
ارطات مىگوید: سفیانى هر کس را که با او مخالفت کند، مىکشد. با ارهها مخالفانش را به دو نیم مىکند و با دیگها آنان را نابود مىسازد. این ستمها، شش ماه به طول مىانجامد.(8)
د) آرزوى مرگ زندگان
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، دنیا به پایان نمىرسد تا آن که زمانى فرا رسد که مرد به هنگام عبور از گورستان، خود را روى قبر انداخته، مىگوید: اى کاش من به جاى صاحب این قبر بودم. در حالى که مشکل او بدهکارى نیست؛ بلکه گرفتارىها و فشار روزگار و ظلم و جور است».(9)
از ذکر کلمه رجل در روایت، دو مطلب استفاده مىشود: یکى این که گرفتارىها و مشکلات آن دوران و به دنبال آن آرزوى مرگ، به طایفه، ملّت و گروه خاصى اختصاص ندارد و همه از حوادث ناگوار در رنج و عذاب خواهند بود. دوم این که تعبیر مرد نشان دهنده شدت فشار و سختى آن روزگار است؛ زیرا غالباً مرد در برابر مشکلات و نابرابرىها بیشتر از زن مقاومت مىکند و از این که مردان تاب و تحمّل مشکلات و رنجهاى آن روزگار را ندارند، استفاده مىشود که مشکل بسیار بزرگ و کمرشکن است.
ابوحمزه ثمالى مىگوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «اى ابا حمزه! حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف قیام نمىکند، مگر در دورانى که خوف و ترس شدید و مصیبتها و فتنهها (بر جامعه) حاکم باشد و گرفتارى و بلا دامنگیر مردم شود و پیش از آن، بیمارى طاعون شیوع یابد، درگیرى شدیدومهلکى میان عرب اتفاق افتد، اختلاف شدیدى بین مردم حاکم شود، از هم گسیختگى در دین و آیین آنان رخ دهد و وضعیت مردم تغییر کند تا جایى که هر آرزومندى هر شب و روز - از آن چه که از درنده خویى مردم و تجاوز آنان به حقوق یک دیگر مىبیند - آرزوى مرگ مىکند».(10)
حذیفه صحابى، از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم نقل مىکند: «به یقین زمانى بر شما فرا مىرسد که انسان در آن روزگار، آرزوى مرگ مىکند؛ بدون آن که از جهت فقر و تنگ دستى در فشار باشد».(11)
ابن عمر مىگوید: به یقین زمانى بر مردم بیاید که مؤمن در اثر شدّت گرفتارىها و بلاهاى روى زمین، آرزو کند که اى کاش که خود و خانوادهاش بر کشتى سوار مىشدند و در دریا به سر مىبردند.(12)
ه) به اسارت رفتن مسلمانان
حذیفة بن الیمان مىگوید: پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم ضمن بر شمردن مشکلاتى که مسلمانان با آن رو به رو خواهند شد، فرمود: «در اثر فشارهایى که بر آنان وارد مىشود، آزادهها را مىفروشند و زنان و مردان به بردگى اقرار مىکنند. مشرکان، مسلمانان را به استخدام و مزدورى خود درمىآورند و آنان را در شهرها مىفروشند و کسى بر این امر دل گیر نمىشود؛ نه نیکان و نه بدان و فاجران.
اى حذیفه! گرفتارى بر اهل آن دوران ادامه مىیابد؛ به گونهاى که مأیوس مىشوند و به فَرَج و گشایش گمان بد مىبرند. در این موقع خداوند، مردى از پاکان عترت من و نیکان فرزندانم را که عادل، مبارک و پاک مىباشد، مىفرستد و از ذرّهاى چشم پوشى و اغماض نمىکند. خداوند دین، قرآن، اسلام و اهل آن را به کمک او، عزیز و شرک را ذلیل مىکند. او همواره از خداوند بیمناک است و هرگز به خویشاوندى خود با من1 مغرور نمىشود؛ سنگى را روى سنگ نمىگذارد و احدى را شلّاق نمىزند، مگر به حق و براى اجراى حد. خداوند به سبب او، بدعتها را محو و فتنهها را نابود مىکند و درِ حق را باز و درهاى باطل را مىبندد و اسیران مسلمان را - در هر نقطهاى که هستند - به وطن خودشان بازمىگرداند».(13)
و) فرورفتن در زمین
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «به یقین، بر این امّت، روزگارى فرا رسد که روز را به شب رسانند، در حالى که از یک دیگر بپرسند، زمین امشب چه کسانى را فرو برد، همچنانکه از یک دیگر مىپرسند از فلان قبیله چه کسانى زنده ماندهاند و آیا از فلان خاندان کسى زنده مانده است؟».(14)
شاید این سخنان کنایه از جنگ و کشتار در آخرزمان باشد که با استفاده از سلاحهاى پیشرفته و کشتار جمعى، هر روز تعداد زیادى کشته مىشوند و شاید بر اثر کثرت گناه، زمین اهلش را فرو مىبرد.
ز) افزایش مرگهاى ناگهانى
پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «از نشانههاى رستاخیز، بیمارى فلج و مرگ ناگهانى است».(15) نیز مىفرماید: «قیامت بر پا نمىگردد، تا این که مرگ سفید ظاهر شود». گفتند: یارسولاللَّه! مرگ سفید چیست؟ فرمود: «مرگ ناگهانى».(16)
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید: «پیش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف مرگ سرخ و سفید وجود دارد... مرگ سفید طاعون است».(17)
امام محمد باقر علیه السلام مىفرماید: «قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف قیام نمىکند، مگر در روزگارى که ترس شدید حاکم باشد و پیش از آن نیز طاعون شیوع یابد».(18)
ح) ناامیدى جهانیان از نجات
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرمود: «اى على! ظهور مهدى در هنگامى است که شهرها دگرگون شده، بندگان خدا ضعیف مىشوند و از فَرَج و ظهور مهدى مأیوس مىگردند. در این هنگام مهدى قائم از فرزندان من ظاهر مىگردد».(19)
ابوحمزه ثمالى مىگوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «قیام و ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به هنگام ناامیدى و یأس مردم از گشایش در کارها و فرج حضرتش مىباشد».(20)
على علیه السلام در این باره مىفرماید: «به یقین از اهل بیت من، کسى به جانشینى من خواهد نشست و جانشینى او پس از دورانى سخت و مصیبتبار خواهد بود؛ دورانى که بلا و گرفتارى در آن شدّت مىیابد و امیدها از بین مىرود».(21)
ط) نداشتن دادرس و پناه
پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «بلا و گرفتارى چنان بر این امّت فرود مىآید که انسان هیچ پناهگاهى که از ظلم به آن پناه برد، نمىیابد».(22)
نیز مىفرماید: «در آخرالزمان بلاى شدیدى بر امّت من از سوى حکومتهاىشان نازل مىشود؛ به گونهاى که مؤمن پناهى نمىیابد که از ستم به آن پناه آورد».(23)
در روایت دیگرى مىفرماید: «بر شما بشارت باد به مهدى از فرزندان فاطمه. وى ازجانب مغرب ظاهر مىشود و زمین را از عدل پر مىکند». گفته شد: اى رسول خدا! (اینظهور) در چه زمانى خواهد بود؟ حضرت فرمود: «هنگامى که قاضیان رشوه گیر و مردم فاجر شوند». عرض شد: مهدى چگونه خواهد بود؟ فرمود: «از اهل و خاندان خود (جدا شده) تنهایى اختیار مىکند و از وطن خود دور مىباشد و در غربت زندگى مىکند».(24)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «آن چه که به انتظارش هستید، نخواهید دید، مگر زمانى که چون (ماده) بُز مردهاى شوید که در زیر چنگالهاى درندهاى قرار گرفته است که برایش فرق نمىکند بر کجا دست گذارد. در آن هنگام نه محلّى دوردست از تجاوز دارید که بهسوى آن بالا روید و نه پناهى دارید که به آن تکیه دهید».(25)
ى) جنگ، کشتار و فتنهها
از روایات استفاده مىشود که پیش از قیام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف جنگ و کشتار همهجا را فرا مىگیرد. برخى از روایات سخن از فتنهها دارد، تعدادى از روایات، از جنگهاى پیاپى خبر مىدهد و روایاتى درباره کشتار انسانها به وسیله جنگ و بیمارىهاى ناشى از آن چون طاعون، سخن به میان مىآورد.
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «پس از من چهار فتنه به شما خواهد رسید: در فتنه اوّل، خونها مباح شمرده مىشود و کشتار زیاد مىگردد. در فتنه دوم، خونها و اموال حلال مىشود و قتل و غارت اموال بسیار مىگردد. در فتنه سوم، خونها و مالها و نوامیس مردم مباح شمرده مىشود و علاوه بر قتل و غارت، ناموس انسانها نیز در امان نمىماند. در فتنه چهارم، - که فتنهاى است کر و کور و بسیار سخت و چون کشتى متلاطم و مضطرب در دریا - هیچ کس از آن فتنه پناهى نمىیابد. فتنه از شام به پرواز درمىآید و عراق را فرا مىگیرد و دست و پاى جزیره - حجاز - به آن آغشته مىشود. گرفتارىها مردم را از پاى درمى آورد و چنان مىشود که کسى توانایى چون و چرا ندارد و از هر سویى که فروکش مىکند از سوى دیگر شعله ور مىگردد».(26)
در حدیث دیگرى مىفرماید: «پس از من فتنههایى پدید مىآید که راه نجاتى از آن نخواهد بود. در آنها جنگ، فرار و آوارگى است. پس از آن فتنههایى خواهد بود که از فتنههاى پیشین شدیدتر است. هنوز فتنهاى فروکش نکرده که فتنه دیگرى شعلهور مىشود تا جایى که هیچ خانهاى از خانه عربها باقى نمىماند که این آتش در آن نرفتهباشد و هیچ مسلمانى نمىماند که آن فتنه به او نرسیده باشد. آنگاه مردى از خاندان من ظهور مىکند».(27)
نیز مىفرماید: «به زودى پس از من فتنهاى رخ خواهد داد که اگر از هر سو آرام گیرد، از دو سوى دیگر گسترش مىیابد تا این که منادى از آسمان فریاد مىزند: امیر و فرمانده شما حضرت مهدى است».(28)
در این روایات سخن از فتنهاى است که پیش از ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف فراگیر خواهد شد، ولى در روایات دیگر با صراحت از جنگهاى خانمان سوز سخن به میان آمده است که به ذکر آن مىپردازیم.
عمار یاسر مىگوید: پیام و دعوت اهل بیت پیامبرتان در آخرالزمان این است که از هرگونه درگیرى پرهیز کنید تا زمانى که رهبران از اهل بیت را ببینید؛ آنگاه که تُرکها با رومیان مخالفت کنند و جنگها در زمین بسیار شود».(29)
تعدادى از روایات، از قتل و کشتارى سخن مىگوید که پیش از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف بهوقوع مىپیوندد. برخى از این روایات، تنها کشتار را یادآور مىشود و برخى وسعت کشتار را نیز مشخص مىکند.
امام رضا علیه السلام در این باره مىفرماید: «پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف کشتارهاى پیاپى و بىوقفه رخ خواهد داد».(30)
ابوهریره مىگوید: در شهر مدینه کشتارى خواهد شد که در آن، منطقه «احجارالزیت»(31) از هم مىپاشد و فاجعه «حَرّه»(32) در برابر آن، مانند ضربه تازیانهاى بیشنیست؛ آنگاه که - پس از کشتار - به اندازه دو فرسنگ از مدینه دور شوند، باحضرتمهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف بیعت مىشود.(33)
ابوقبیل مىگوید: شخصى از بنىهاشم زمام حکومت را به دست مىگیرد و تنها بنىامیّه را قتل عام مىکند؛ بهطورى که جز عده اندکى، کسى از آنان بر جاى نمىماند. پس از آن، فردى از بنى امیّه خروج مىکند و در مقابل هر نفر، دو تن را مىکشد؛ چنانکه جز زنان کسى باقى نمىماند.(34)
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم چنین مىفرماید: «سوگند به خدایى که جانم در دست (قدرت) اوست، دنیا پایان نمىیابد تا این که زمانى فرا رسد که نه قاتل بداند براى چه دست به قتل زده است و نه علّت کشته شدن مقتول مشخص باشد و هرج و مرج همه جا را فرا مىگیرد؛ در چنان زمانى، قاتل و مقتول به جهنم مىروند».(35)
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید: «پیش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف جهان دچار دو نوع مرگ مىشود: مرگ سفید و سرخ. مرگ سرخ با شمشیر (اسلحه) است و مرگ سفید با طاعون است».(36)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «براى قائم آل محمد، دو غیبت است که یکى طولانىتر از دیگرى است. در آن دوران، مردم را مرگ و کشتار فرا مىگیرد».(37) جابر مىگوید: از امامباقر علیه السلام پرسیدم: در چه زمانى این امر (قیام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ) روى خواهد داد؟ امام در پاسخ فرمود: «اىجابر! چگونه این امر تحقق یابد در حالى که هنوز بین حیره(38) و کوفه تعداد کشتهها زیاد نشده است».(39)
امام صادق علیه السلام فرمود: «پیش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف دو نوع مرگ پدیدار مىگردد: مرگ سرخ و مرگ سفید. به اندازهاى از انسانها کشته مىشوند که از هر هفت نفر، پنج تن نابود مىگردند».(40)
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور نمىکند، مگر این که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقى بمانند».(41)
از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: «آیا براى ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف علامت و نشانهاى است؟ فرمود: «نعم، قتل فظیع و موت سریع و طاعون شنیع».(42)
و به نقل ارشاد القلوب(43): «قتل ذریع» یعنى با سرعت و عالمگیر.
و به نقل مدینة المعاجز(44): «قتل رضیع» یعنى لئیم و پست.
و به نقل حلیة الابرار(45): قتل «فضیع» یعنى ناگوار.
معناى روایت چنین است:
«آرى، براى ظهور حضرت علیه السلام نشانههایى است، از جمله کشتارهاى عالمگیر و ناگوار و پست و مرگهایى سریع و پى در پى و شیوع طاعون».
محمد بن مسلم مىگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «امام زمان ظهور نمىکند، مگر این که دو سوم مردم جهان از بین بروند». عرض شد: اگر دو سوم مردم کشته شوند، پس چهتعداد خواهند ماند؟ فرمود: «آیا راضى نیستید (و دوست ندارید) از یک سوم باقىمانده باشید؟».(46)
امام صادق علیه السلام فرموده است: «امر (ظهور) تحقق نمىیابد تا این که نه دهم (910) مردم نابود شوند».(47)
على علیه السلام مىفرماید: «... در آن روزگار از مردم جز یک سوم (13)آنان، کسى بر جاى نمىماند».(48)
پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «از هر ده هزار نفر، نه هزار و نه صد تن به قتل مىرسند و جز تعداد اندکى، جان سالم به در نمىبرند».(49)
ابن سیرین مىگوید: حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور نمىکند تا این که از هر نه نفر، هفت تن کشته شوند.(50)
از مجموع روایات نکات زیر استفاده مىشود:
1. پیش از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، کشتارهایى رخ مىدهد و تعداد زیادى از انسانها کشته مىشوند و افرادى که باقى مىمانند کمتر از کشته شدگان هستند.
2. تعدادى از کشته شدگان در جنگ کشته مىشوند و تعدادى دیگر به واسطه بیمارىهاى مسرى که به احتمال قوى از کشتههاى بهجا مانده جنگ، تولید شده است، جان مىسپارند. همچنین احتمال دارد که این گروه به وسیله سلاحهاى شیمیایى و میکربى که بیمارى تولید مىکنند، جان دهند.
3. در میان اقلیّتى که باقى مىمانند، شیعیان و دوست داران امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف هستند؛ زیرا آنان هستند که با مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف بیعت مىکنند. نیز در سخن امام صادق علیه السلام آمده بود که آیا راضى نیستید از یک سوم باقى مانده باشید؟
فصل پنجم وضعیت اقتصادى جهان در عصر ظهور
از روایات این فصل استفاده مىشود، که بر اثر گسترش فساد و تباهىها و از بین رفتن رحم و عاطفه و ایجاد جنگ، جهان از نظر اقتصادى در وضعیت بدى به سر خواهد برد؛ بهطورى که آسمان نیز بر آنان رحم نمىکند و نزول باران که رحمت الهى است نیز براى آنان به غضب تبدیل شده، ویرانگر مىشود.
آرى، در آخر الزمان باران کم مىشود و یا در غیر موسم فرود مىآید و باعث نابودى کشاورزى مىگردد. دریاچهها و رودخانهها خشک مىگردد و زراعتها بهبار نمىنشیند و تجارت از رونق مىافتد.فقر و گرسنگى گسترش مىیابد تا آنجا که افراد براى سیرکردن شکم خود، دختران و زنانشان را به بازار مىآورند و آنان را با کمى غذا عوضمىکنند.
الف) کمبود باران و باریدن بارانهاى بىموقع
پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «زمانى بر مردم فرا رسد که خداوند باران را درفصلو موسمش حرام مىگرداند و باران نازل نمىشود و آن را در غیر موسمش فرومىفرستد».(1)
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید: «... باران در فصل گرما و تابستان مىبارد».(2)
امام صادق علیه السلام در این باره مىفرماید: «پیش از ظهور حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف سالى خواهدبود که بارانهاى بسیارى مىبارد و میوهها را از بین مىبرد و خرماها را بر نخلها فاسد مىکند؛ پس در آن دوران دچار شک و شبهه نشوید».(3)
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید: «... بارانها کم مىشود تا جایى که نه زمین بذرى را مىرویاند و نه آسمان بارانى مىبارد؛ در این هنگام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند».(4)
عطاء بن یسار مىگوید: «از نشانههاى قیامت این است که باران مىبارد، ولى زراعتى نخواهد رویید».(5)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «... زمانى که حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف و اصحابش قیام کنند، آب بر روى زمین نایاب است و مؤمنان با ناله و زارى از درگاه الهى، آب طلب مىکنند تا آن که خداوند بر آنان آب نازل مىکند و آنان مىنوشند».(6)
ب) خشک شدن دریاچهها و رودها
پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «شهرهاى مصر در اثر خشکى رود نیل، ویران مىشوند».(7)
ارطات مىگوید: «در آن هنگام، فرات، رودخانهها و چشمهها خشک مىشوند».(8)
نیز آمده است: «آب دریاچه طبرستان خشک مىشود و نخلهاى خرما ثمر نمىدهد و آب چشمه «زعر» - که در شام است - به زمین فرو مىرود».(9)
همچنین آمده است: «... رودخانهها خشک مىشوند و گرانى و قحطى سه سال، به درازا مىکشد».(10)
ج) شیوع گرانى، گرسنگى، فقر و کساد تجارت
مردى از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم پرسید: اى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم ! قیامت چه وقت بر پا خواهد شد؟ فرمود: «کسى که مورد سؤال قرار گرفته (خود پیامبر) از سؤال کننده (آن مرد) در این زمینه آگاهتر نیست، ولى قیامت داراى نشانههایى است: یکى از آنها تقارب بازارهاست». پرسید: تقارب بازارها چیست؟ فرمود: «کساد بازارها و تجارت و بارش باران بدون آن که گیاهان و محصولاتى بروید».(11)
امیرمؤمنان علیه السلام به ابنعباس فرمود: «تجارت و معاملات زیاد مىشود، ولى بهرهاى اندک نصیب مردم مىگردد و پس از آن قحطى سختى رخ مىدهد».(12)
محمد بن مسلم مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «پیش از ظهور حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف از سوى خداوند براى مؤمنان نشانههایى است». گفتم: خدا مرا فداى تو گرداند؛ آن نشانهها کدام است؟ فرمود: «آنها همان گفته خداوند است که فرمود: «(ولنبلونّکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشّر الصابرین؛ (13) و شما (مؤمنان) را (پیش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف ) به چیزى از ترس و گرسنگى و کمى دارایىها و جانها و میوهها مىآزماییم؛ پس صابران را مژده ده)» آنگاه فرمود: «خداوند مؤمنان را بهسبب ترس از پادشاهان بنى فلان در دوران پایانى حکومتشان مىآزماید و مراد از گرسنگى، گرانى قیمتهاست و منظور از کمى دارایىها، کساد تجارت و کمبود درآمد است و مقصود از نقصان جانها، مرگهاى فراوان و سریع و پى در پى است و مراد از کمبود میوهها، کمبود عایدات و محصولات کشاورزى است. پس صابران را بشارت باد به تعجیل ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف در آن هنگام».(14)
و به نقل از اعلام الورى، قلّة المعاملات به معناى کساد بازار و کمى داد و ستد است.(15)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «... در آن هنگام که سفیانى خروج مىکند، مواد غذایى کمشده، قطحى به مردم مىآورد و باران کم مىبارد».(16)
ابن مسعود مىگوید: هنگامى که تجارتها از بین برود و راهها ویران گردد، مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند.(17)
شاید وضعیت بد بازار در آن زمان، معلول ویرانى مراکز تولید و صنعت، کم شدن نیروى انسانى، کاهش قدرت خرید، قحطى، ناامنى راهها و... است.
در مسند احمد آمده است: پیش از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف سه سال مردم دچار گرسنگى شدید مىشوند.(18)
ابوهریره مىگوید: واى بر اعراب از شرّى که به آنان نزدیک مىشود؛ گرسنگى شدیدى رخ مىدهد و مادران از گرسنگى فرزندان خود، به گریه مىافتند.(19)
د) مبادله زنان در مقابل مواد غذایى
عمق فاجعه قحطى و گرسنگى پیش از ظهور به اندازهاى است که گروهى مجبور مىشوند دختران خود را براى خوراک اندکى معامله کنند.
ابومحمد از مردى از اهل مغرب روایت مىکند: مهدى ظهور نمىکند تا آن که شخص (از شدت فقر و تنگ دستى) دختر یا کنیز زیباى خود را به بازار مىآورد و مىگوید: کیست که این دختر را از من بخرد و در برابر آن خوراک بدهد؟ در این شرایط است که مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند.(20)
فصل ششم روزنههاى امید
روزنههاى امید
در بحثهاى گذشته با بخشى از روایات درباره وضعیت جهانى پیش از ظهور امامعصر علیه السلام آشنا شدیم. هر چند در این روایات سخن از نابسامانىها و مشکلات است -بهحدى که شاید انسانهایى را به یأس بکشاند - امّا روایات دیگرى نیز وجود دارد که به نکات روشن و روزنههاى امید براى شیعیان و انسانهاى مؤمن و متعهد اشاره دارد.
برخى از این روایات درباره مؤمنانى است که هیچگاه زمین از آنان خالى نمىشود و آنان در شرایط سختِ پیش از ظهور نیز در سراسر جهان حضور دارند.
تعدادى از روایات به نقش دانشمندان اسلامى و عالمان در زمان غیبت اشاره مىکند که هر چندگاه باعث دگرگونى در جامعه مىشوند و آنان را به عنوان حافظان دین معرفىمىکند. در بعضى از سخنان معصومین علیهم السلام از نقش ویژه شهر قم پیش از ظهور امامزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف یاد شده است و روایاتى نیز از حضور فعال ایرانیان، پیش و پس از ظهور امام سخن مىگوید.
الف) مؤمنان حقیقى
گاهى با روایاتى رو به رو مىشویم که در پاسخ کسانى آمده است که گمان مىکردهاند، روزگارى پیش خواهد آمد که جامعه از وجود انسانهاى مؤمن تهى مىشود. امام علیه السلام این گمان را نفى کرده، از وجود مؤمنان در هر روزگارى خبر داده است.
زید زراء مىگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مىترسم ما از مؤمنان نباشیم. امامفرمود: «چرا چنین فکر مىکنید؟» گفتم: زیرا مىبینم در میان ما کسى نیست که برادرش را بر درهم و دینار مقدم دارد؛ ولى این را مىبینم که درهم و دینار را بر برادر دینى- که ولایت امیرمؤمنان علیه السلام ما را دور یک دیگر گرد آورده - ترجیح مىدهیم. امامصادق علیه السلام فرمود: «اینچنین نیست که مىگویى، شما اهل ایمان هستید؛ امّا ایمان شما کامل نمىشود مگر هنگامى که قائم آل محمد عجل الله تعالى فرجه الشریف قیام کند؛ در آن هنگام خداوند خِرَد شما را کامل مىکند و شما مؤمنان کامل مىشوید.
سوگند به آن خدایى که جانم در دست قدرت اوست، در سراسر جهان، انسانهایى هستند که همه دنیا در نظرشان با پر پشهاى برابرى نمىکند».(1)
ب) نقش عالمان و دانشمندان (شیعه)
در هر روزگارى که پردههاى سیاهى و جهل، سایه خود را بر جوامع بشرى مىگستراند این دانشمندان و عالمان دینى بودند که مسؤولیت خود را در جهت زدودن جهل و نادانى از اندیشهها و فساد و تباهى از دامن مردمان به خوبى انجام مىدادند و از روایات فهمیده مىشود که عالمان در آخر الزمان نیز این نقش را به خوبى ایفا مىکنند.
امام هادى علیه السلام مىفرماید: «اگر در دوران غیبت قائم آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم دانشمندانى نبودند که مردم را به سوى او هدایت و راهنمایى کنند و با حجتهاى الهى از دین دفاع نمایند و شیعیان ضعیف را از دامهاى شیطان و پیروانش رهایى و از شرّ ناصبىها (و دشمنان اهلبیت) نجات بخشند، کسى در دین خدا پا برجا نمىماند و همه مرتد مىشدند؛ ولى آنان رهبرى دلهاى شیعیان ضعیف را با قدرت در دست مىگیرند و حفظ مىکنند؛ چنانکه ناخداى کشتى، سکان و فرمان کشتى را نگاه مىدارد. بنابراین، آنان نزد خدا، والاترین انسانها هستند».(2)
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم درباره زنده کننده دین در هر قرن مىفرماید: «خداوند بزرگ براى امّت اسلام در آغاز هر قرن، شخصى را بر مىانگیزاند تا دین را زنده نماید».(3)
این دو روایت و روایاتى از این گونه، با صراحت به نقش عالمان در روزگار غیبت اشاره دارد و خنثا شدن، توطئه شیطانها و تجدید حیات دین را به دست دانشمندان مىداند.
البته اثبات این مطلب در روزگار ما به دلیل و برهان نیازى ندارد؛ زیرا نقش حضرت امامخمینى(ره) براى از بین بردن نقشههاى شوم دشمنان - که اساس دین را در جهان معاصر در معرض خطر قرار داده بودند - بر کسى پوشیده نیست.
بدون شک عزتى که اسلام در این عصر یافته است، به برکت انقلاب اسلامى ایران و بنیانگذار آن، حضرت امام خمینى(ره) است.
ج) نقش شهر قم در آخرالزمان
آنگاه که جامعه بشرى به سوى انحطاط و تباهى پیش مىرود، روزنه امیدى نمایان مىگردد و مردمى پرچمدار نور در دل آن تاریکىها مىگردند؛ شهر قم در آخرالزمان این نقش را به عهده دارد.
روایات بسیارى وجود دارد که این شهر مقدس و انسانهاى وارسته آن را - که وجود خود را از چشمه زلال مکتب اهل بیت سیراب کرده و رسالت ابلاغ پیام را به عهده گرفتهاند - مىستاید.
امامان معصوم علیهم السلام سخنان گوناگونى درباره قم و نقش آن در نهضت فرهنگى زمان غیبت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف دارند که به برخى از آنها اشاره مىکنیم.
قم حرم اهل بیت
از برخى روایات استفاده مىشود که قم و اهل آن رمز و الگوى تشیّع و ولایت مىباشند.
از این رو، هر کس را که مىخواستند، دوست دار اهل بیت و علاقهمند به آنان معرفىکنند، او را قمى خطاب مىکردند.
گروهى خدمت امام صادق علیه السلام مشرّف شدند و گفتند: ما از مردم رى هستیم. حضرتفرمود: «آفرین به برادرانمان از اهل قم». آنان چندبار تکرار کردند. ما از رى خدمت شما رسیدهایم و حضرت نیز سخن نخست خود را تکرار کرد. آنگاه فرمود: خداوند حرمى دارد که در مکه است و براى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم نیز حرمى است و آن در مدینه است. کوفه حرم امیرالمؤمنین علیه السلام است و حرم ما (اهل بیت) شهر قم است و به زودى دخترى از فرزندانم به نام فاطمه، در آن دفن مىشود. هر کس او را (با معرفت) زیارت کند، بهشت بر او واجبمىشود».
راوى گوید: امام صادق علیه السلام این سخن را هنگامى بیان کرد که هنوز امام کاظم علیه السلام متولد نشدهبود.(4)
صفوان مىگوید: روزى نزد ابا الحسن - امام کاظم علیه السلام - بودم وسخن از مردم قم و علاقه و میل آنان به حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به میان آمد؛ امام هفتم علیه السلام فرمود:
«خداوند آنان را رحمت کند و از آنان خشنود باشد. آنگاه ادامه داد، بهشت هشت در دارد که یکى از آنها براى مردم قم است. در میان شهرها و کشورها، آنان نیکان و نخبگان شیعیان ما هستند. خداوند ولایت و دوستى ما را، با طینت و سرشت آنان آمیخته است».(5)
از این روایت استفاده مىشود که ائمه معصومین علیهم السلام شهر قم را پایگاه عاشقان اهلبیت و حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مىدانستهاند و شاید درى از بهشت که به شهر قم اختصاص دارد، باب المجاهدین یا باب الاخیار (درب نیکان) باشد، چنانکه در روایت نیز به اهل قم، نیکان شیعه گفته شده است.
شهر قم حجّت بر دیگران
خداوند در هر زمان، انسانهایى دارد که بر دیگران حجّت مىباشند و چون آنان در راه خدا قدم برداشته، براى اعتلاى کلمة اللَّه مبارزه مىکنند، خداوند یاور آنان خواهد بود و شرّ دشمنان را از آنان دور مىکند. در زمان غیبت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف قم و مردم آن بر دیگر انسانها حجّت هستند.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «گرفتارىها و مشکلات از قم و مردمش به دور است و روزگارى خواهد رسید که قم و مردم آن، حجّت بر همه مردمان باشند و آن هنگام در زمان غیبت قائم ما تا به هنگام ظهور حضرتش مىباشد و اگر چنین نبود، زمین اهلش را فرو مىبرد.
به یقین فرشتگان، گرفتارىها را از قم و مردمانش دور مىکنند و هیچ ستمگرى قصد قم را نمىکند، مگر آن که خداوند، کمرش را مىشکند و او را گرفتار درد، مصیبت یا دشمن مىگرداند. خداوند نام قم و مردم آن را از یاد ستمگران مىبرد؛ چنانکه آنان خدا را فراموش کردهاند».(6)
مرکز نشر فرهنگ اسلامى
یکى دیگر از موارد قابل توجه در روایات این است که شهر قم در روزگار غیبت به عنوان مرکزى براى رساندن پیام اسلام به گوش مستضعفان زمین در خواهد آمد و عالمان و دانشمندان دینى آن، حجّتى بر جهانیان خواهند شد.
امام صادق علیه السلام در این باره مىفرماید: «به زودى شهر کوفه از مؤمنان تهى مىگردد و علم و دانش از آنجا رخت بر مىبندند و چون مارى که در گوشهاى چنبره زده است، محدود مىگردد و از شهرى که آن را قم مىنامند، ظهور مىکند و آنجا پایگاه علم و فضیلت و معدن دانش و کمال مىگردد؛ به گونهاى که روى زمین هیچ مستضعف (فکرى) نمىماند که از دین آگاهى نداشته باشد؛ حتى زنان پردهنشین، و این زمان، نزدیک به زمان ظهور قائم ما خواهد بود.
خداوند، قم و مردمش را جانشین حضرت حجّت قرار مىدهد و اگر چنین نبود، زمین اهلش را فرو مىبرد و حجّتى بر زمین نمىماند. بنابراین، علم و دانش از شهر قم به شرق و غرب جهان سرازیر مىشود و حجّت بر جهانیان تمام مىگردد؛ به گونهاى که هیچ شخصى نمىماند که دین و دانش به او نرسیده باشد و آنگاه حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند و عذاب الهى بر کافران به دست آن حضرت فرود مىآید؛ زیرا خداوند، از بندگان انتقام نمىگیرد، مگر هنگامى که حجّت بر آنان تمام شده باشد».(7)
در روایت دیگرى آمده است: «اگر مردم قم نبودند، دین از بین مىرفت».(8)
د) تأیید خط فکرى قم
از برخى روایات فهمیده مىشود که، ائمه معصومین علیهم السلام، شیوه عالمان قم را مورد تأیید قراردادهاند.
امام صادق علیه السلام در این باره مىفرماید: «بر فراز قم فرشتهاى است که دو بال خود را بر آن به حرکت درمى آورد و هیچ ستمگرى به آن قصد سوئى نمىکند؛ مگر آن که خداوند، او را همانند نمک در آب ذوب مىکند».
حضرت آنگاه به عیسى بن عبداللَّه قمى اشاره کرد و فرمود: «درود خداوند بر قم! پروردگار جهان، سرزمینشان را از باران سیراب و برکاتش را بر آنان نازل مىگرداند و گناهانشان را به حسنات مبدّل مىسازد. آنان اهل رکوع، سجود، قیام و قعودند؛ چنانکه آنان فقیه، دانشمند و اهل درک و فهم هستند. آنان اهل درایت و روایت و بینش عبادت کنندگان نیکى هستند».(9)
همچنین آن امام در پاسخ شخصى که گفت: مىخواهم از تو چیزى بپرسم که کسى پیش از من نپرسیده باشد و پس از من نخواهد پرسید، مىفرماید: «شاید مىخواهى از حشر و نشر سؤال کنى؟»
گفت: آرى، سوگند به آن که محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم را بشارتگر و هشدار دهنده، مبعوث کرد.
حضرت فرمود: «حشر همه مردمان به سوى بیت المقدس است؛ مرگ بقعهاى در سرزمین جبل که آن را قم مىنامند و آمرزش الهى شامل حالشان مىگردد».
آن مرد، در حالىکه نیمخیز شد، گفت: اى فرزند رسول خدا! آیا این اختصاص به مردم قم دارد؟
امام پاسخ داد: «آرى؛ آنان و هر کس که هم عقیده ایشان باشد و سخن آنان را بگوید».(10)
یاوران مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف
نکته قابل توجه و دقت، این است که در روایات از مردم قم به یاوران مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف و کسانى که براى گرفتن حق اهل بیت قیام مىکنند، نام برده شده است.
عفان بصرى مىگوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «آیا مىدانى، چرا قم را قمنامیدهاند؟» گفتم: خداوند و رسولش و شما بهتر مىدانید. فرمود: «قم را بدین جهت بهاین اسم نامیدند که اهل آن گرد قائم آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم جمع مىگردند و با حضرتش قیاممىکنند و در این راه، پایدارى از خود نشان مىدهند و آن حضرت را یارىمىنمایند».(11)
صادق آل محمد علیه السلام در روایت دیگرى در این باره چنین مىفرماید: «خاک قم، مقدس است و اهل قم از ما و ما از آنان هستیم. ستمگرى قصد بد به آن نمىکند، مگر این که در کیفر او تعجیل مىگردد. البته این تا زمانى است که به برادران خود خیانت نکنند و اگر چنین کردند، خداوند، ستمکاران بدکردار را بر آنان مسلط مىکند؛ امّا مردم قم، یاران قائم ما و دعوتکنندگان به حق ما هستند».
آنگاه امام علیه السلام سر به آسمان بلند کرد و چنین دعا فرمود: «خداوندا! آنان را از هر فتنهاى حفظ فرما و از هر هلاکتى نجات بخش».(12)
ایران، کشور امام زمان
روایاتى که درباره شهر قم گفته شد، تا اندازهاى نقش ایرانیان را، پیش و هنگام ظهور مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف روشنمىسازد؛ ولى با کمىدقّت در سخنان معصومین علیهم السلام به ایننتیجه مىرسیم که آنان، نسبت به ایران و مردم آن توجه خاصى داشتند و در موقعیتهاى مختلف از نقش آنان در یارى رساندن به دین و زمینه سازى براى ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف سخن گفتهاند.
در اینجا به ذکر چند روایت درباره تمجید از ایرانیان و زمینه سازان ظهور، بسندهمىکنیم:
تمجید از ایرانیان
ابن عباس مىگوید: خدمت پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم از فارسیان، سخن به میان آمد، آن حضرت فرمود: «اهل فارس - ایرانیان - جمعى از ما اهل بیت هستند».(13)
هنگامى که از موالى یا اعاجم(14)، نزد پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم یاد شد، حضرت رسول صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «سوگند به خدا که من به آنان بیشتر از شما اطمینان دارم».(15)
ابن عباس مىگوید: «زمانى که پرچمهاى سیاه به سوى شما روى آورند، فارسیان را گرامى بدارید؛ زیرا دولت شما با آنهاست».(16)
روزى اشعث به على علیه السلام با اعتراض گفت: اى امیرالمؤمنین! چرا این عجمها پیرامون تو گرد آمده، بر ما پیشى گرفتهاند؟ حضرت خشمگین شد و در پاسخ فرمود: «چه کسى مرا معذور مىدارد که در مقابل این آدمهاى بزرگ جثه بىخیر که هر کدام از آنان چون دراز گوش بر بستر خود مىغلطند و به خاطر آوازه و فخرفروشى از قومى روى گردان مىشوند؛ آیا به من فرمان مىدهید تا آنان را از خود دور سازم؟ هر گز، من آنان را کنار نمىزنم(17) تا از جاهلان گردم. سوگند به خدایى که دانه را شکافت و آفریدگان را آفرید، آنان براى بازگرداندن شما به دین اسلام، با شما به نبرد برمى خیزند؛ چنانکه شما براى اسلام آوردن در میانشان شمشیر مىکشید».(18)
زمینه سازان ظهور
بخش عمدهاى از روایاتى که درباره رویدادهاى پیش از ظهور و یاران حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف آمده است، درباره ایران و ایرانیان است که با تعبیرات گوناگونى مانند: اهل فارس، عجم، اهل خراسان، اهل قم، اهل طالقان، اهل رى و... بیان شده است.
با بررسى مجموع این روایات، به این نتیجه مىرسیم که در کشور ایران، پیش از ظهور امامزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف، نظامى الهى ومدافع ائمّه معصومین علیهم السلام بر پا مىگردد که مورد نظر امامزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف است و نیز مردم ایران، نقش عمدهاى در قیام آن حضرت دارند که در بخش قیام به آن مىپردازیم. در اینجا به ذکر چند روایت بسنده مىکنیم:
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «مردمى از مشرق زمین قیام مىکنند و زمینه را براى قیام حضرت مهدى علیه السلام فراهم مىسازند».(19)
نیز مىفرماید: «پرچمهاى سیاهى از سمت مشرق خواهد آمد که دلهاى آنان همانند پارههاى آهن است؛ پس هر کس از حرکت آنان، آگاهى یافت، به سوى آنان برود و با آنان بیعت کند؛ هر چند لازم باشد که بر روى یخ حرکت کند».(20)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «گویا قومى را مىبینم که در مشرق قیام کردهاند و حق را مىطلبند؛ ولى حق را به آنان نمىدهند. بار دیگر طلب مىکنند؛ ولى باز به آنان واگذار نمىکنند. در این حالت، شمشیرها را از نیام کشیده، بر شانه مىگذارند که در این هنگام، دشمن خواسته آنان را مىپذیرد؛ ولى آنان نمىپذیرند و قیام مىکنند و حق را واگذار نمىکنند، مگر به صاحب أمر. کشتگان آنان شهید هستند و اگر من آنان را درک مىکردم، خودم را براى صاحب این امر آماده مىکردم».(21)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «یاران حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف سى صد و سیزده نفر و از فرزندان عجم هستند».(22)
هر چند عجم به غیر عرب گفته مىشود، ولى بهطور حتم ایرانیان را در برمى گیرد و با توجه به روایات دیگر، در بین نیروهاى ویژه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف تعداد زیادى از ایرانیان حضور دارند.
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «به زودى پس از شما، اقوامى خواهند آمد که زمین زیر پاىشان جمع مىشود - طىّ الارض مىکنند - و درهاى دنیا بر روى آنان گشوده مىگردد و آنان را مردان و زنان فارس خدمت مىکنند. زمین زیر گامهاىشان پیچیده مىشود؛ به گونهاى که هر یک از آنان بخواهد، فاصله شرق تا غرب را در یک ساعت مىپیماید. نه آنان خود را به دنیا فروختهاند و نه اهل دنیایند و نه دنیا در آنان حظّ و نصیبى دارد».(23)
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید: «خوشا به حال طالقان؛ زیرا خداوند در آنجا گنجهایى دارد که نه از طلا و نه از نقرهاند، بلکه مردان با ایمانى هستند که خدا را به حق شناختهاند و آنان یاوران مهدى آل محمد عجل الله تعالى فرجه الشریف در آخرالزمان خواهند بود».(24)
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم نیز درباره خراسان مىفرماید: «در خراسان گنجهایى است؛ امّا نه از طلاو نقره؛ بلکه آنان مردانى هستند که خدا و رسولش آنان را دوست مىدارند».(25)
بخش دوم انقلاب جهانى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف
فصل اوّل قیام امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف
روایات مختلفى درباره روز قیام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف وجود دارد. در برخى، از نوروز به عنوان روز آغاز قیام، یاد شده است. برخى احادیث دیگر روز عاشورا را روز آغاز قیام ذکر کرده است. در تعدادى از روایات روز شنبه و در تعدادى دیگر، جمعه، روز قیام تعیین شده است. در هم زمانى نوروز، با عاشورا اشکالى به نظر نمىرسد؛ زیرا نوروز طبق سال شمسى و عاشورا بر اساس سال قمرى محاسبه مىشود و یکى شدن این دو روز امکانپذیر است و هم زمانى این دو روز با جمعه یا شنبه نیز ممکن است. آن چه مشکل و متعارض به نظر مىرسد، ذکر دو روز از هفته به عنوان روز قیام است؛ ولى مىتوان این دسته از روایات را نیز توجیهکرد؛ زیرا اگر سند این روایات صحیح باشد، در این صورت احادیثى که جمعه را روز ظهور حضرت، تعیین کرده است، بر روز قیام و ظهور حمل مىشود و روایاتى که شنبه را روز قیام مىداند، بر استقرار و تثبیت نظام الهى و نابودى مخالفان تفسیر شود.
باید توجه داشت که روایاتى که شنبه را روز قیام مىداند، از نظر سند مورد تأمّل است؛ ولى روایاتى که جمعه را ذکر کرده است، از این نظر ایرادى ندارد.
اینک به روایاتى در این باره توجه فرمایید:
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «قائم ما اهل بیت، در روز جمعه ظهور مىکند».(1)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «گویا حضرت قائم را مىبینم که در روز عاشورا، روز شنبه، میانرکن و مقام ایستاده و جبرئیل نیز جلوى حضرتش ایستاده است و مردم را به بیعت بااوفرامىخواند».(2)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «حضرت قائم علیه السلام روز شنبه که روز عاشوراست، قیام مىکند؛ روزى که امام حسین علیه السلام شهید شد».(3) نیز آن حضرت مىفرماید: «آیا مىدانید که این روز -عاشورا- چه روزى است؟ همان روزى است که خداوند توبه آدم و حوّا را پذیرفت؛ روزى است که خداوند دریا را براى بنى اسرائیل شکافت و فرعون و پیروانش را غرقکرد و موسى بر فرعون پیروز شده؛ روزى است که ابراهیم علیه السلام متولد شد؛ روزىاست که خداوند توبه قوم یونس را پذیرفت؛ روز تولد حضرت عیسى است و روزىاست که حضرت قائم در آن روز قیام مىکند».(4)
روایت دیگرى نیز به همین مضمون از امام باقر علیه السلام (5) نقل شده است؛ ولى در این روایت وثاقت ابنبطائنى که در سلسله سند آن است، مورد بحث است.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «در شب بیست و سوم، به نام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ندا داده مىشود و در روز عاشورا، روز شهادت حسین بن على علیه السلام، قیام مىکند».(6)
همچنین آن حضرت مىفرماید: «روز نوروز همان روزى است که قائم ما اهل بیت در آن روز ظهور مىکند».(7)
الف) اعلان ظهور
ظهور حضرت مهدى علیه السلام، ابتدا به وسیله منادى آسمانى اعلام مىگردد، آنگاه حضرت در حالى که پشت به کعبه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مىکند.
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید: «هنگامى که منادى از آسمان ندا مىدهد: حق از آنِ آل محمد است، شما اگر طالب هدایت و سعادت هستید، به دامان آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم چنگ زنید، حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند».(8)
نیز امام باقر علیه السلام در این زمینه مىفرماید: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در مکه به هنگام نماز عشا ظهور مىکند؛ در حالى که پرچم و پیراهن و شمشیر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را همراه دارد و چون نماز عشا را خواند، فریاد بر مىآورد: اى مردم! شما را به ذکر خدا و به ایستادنتان در برابر خدا (در روز قیامت) متذکر مىشوم؛ در حالى که حجّتش را (در دنیا) بر شما تمام کرده است و پیامبران را مبعوث نموده و قرآن را فرو فرستاده است. خداوند به شما فرمان مىدهد که به او شرک نورزید و فرمانبر او و پیامبرانش باشید. آن چه را قرآن امر به احیاى آن کرده است، احیا و زنده کنید و آن چه را که امر به نابودى آن کرده است، نابود سازید و یاوران راه هدایت باشید و بر تقوا و پرهیزگارى همکارى نمایید؛ زیرا دنیا، فنا و زوالش فرا رسیده و نفخه وداع سر داده است.
من شما را به سوى خدا و رسولش و عمل به کتاب او و نابودى باطل و احیا و زندهساختن سیره پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم دعوت مىکنم. آنگاه در میان سىصد و سیزده نفر از یارانش ظهور مىکند».(9)
ب) شعار پرچم قیام
هر حکومتى داراى پرچمى است که به وسیله آن شناخته مىشود و قیامها و انقلابها نیز از پرچم مخصوصى برخوردارند که آرم آن تا حدودى نمایانگر اهداف رهبرانش مىباشد. انقلاب جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف نیز پرچم مخصوصى دارد و بر آن شعارى نقش بسته است. البته هر چند درباره شعار پرچم آن حضرت اختلاف است، ولى نکتهاى در همه اقوال مشترک است و آن این که مردم را به فرمانبرى از حضرتش دعوت مىکند.(10)
اینک به ذکر چند نمونه در این باره بسنده مىکنیم:
در روایتى آمده است: «بر روى پرچم حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف نوشته شده است:
«گوش شنوا داشته باشید و از حضرتش اطاعت کنید».(11)
در جاى دیگرى مىخوانیم: «شعار پرچم مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف «البیعة للَّه؛ بیعت براى خدا مىباشد».(12)
ج) خرسندى جهانیان از قیام
از روایات فهمیده مىشود که قیام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف موجب خرسندى انسانها مىشود. این شادى و رضایت به اشکال گوناگونى بیان شده است. در بعضى روایات، سخن از شادى اهل زمین و آسمان است و در برخى دیگر از شادى مردگان سخن به میان آمده است. درروایتى، از استقبال مردم از قیام بحث شده است و در روایت دیگر از آرزوى مردم براى زنده شدن مردگانشان پرده بر مىدارد.
در اینجا با ذکر چند روایت، نمونههایى از آن را بازگو مىکنیم:
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «همه اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات درنده وماهیان دریا، از ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف شاد و خرسند مىشوند».(13)
امیر مؤمنان على علیه السلام در این باره مىفرماید: «هنگامى که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند، نام مبارکش بر سر زبانها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به مهدى است؛ به گونهاى که جز نام او، هیچ نامى در یاد و زبان آنان نیست و با دوستى او، روح خود را سیراب مىکنند».(14)
در روایت تعبیر «یشربون حبّه؛ محبتش را مىنوشند»، آمده است که در آن، علاقه به جضرت را به آب یا مایع نوشیدنى گوارایى تشبیه کرده است که مردم با کمال میل آن را مىنوشند و عشق به مهدى در وجودشان نفوذ مىکند.
حضرت رضا علیه السلام ضمن بر شمردن حوادث تلخ وفتنههاى پیش از ظهور، درباره گشایش و فَرَج پس از ظهور مىفرماید: «در آن هنگام فَرَج و گشایش بر مردم مىرسد؛ به طورى که مردگان آرزوى زندگى دوباره مىکنند».(15)
امام صادق علیه السلام نیز در این باره مىفرماید: «گویا قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف را مىبینم که بر فراز منبر کوفه نشسته است و زره رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم را بر تن دارد». آنگاه برخى از حالات حضرتش را بازگو کرد و در ادامه فرمود: «هیچ مؤمنى در قبر نمىماند، مگر آن که آن شادى و سرور در قبرش وارد مىشود؛ به گونهاى که مردگان به دیدار یکدیگر مىروند و ظهور حضرتش را به هم دیگر تبریک مىگویند».
در برخى از روایات عبارت «تلک الفرجة آمده است؛ یعنى گشایشى در امور» برزخیان نیز به برکت ظهور حضرت پدید مىآید و طبق این نقل، عظمت نهضت و رهبرى قیام به اندازهاى است که بر ارواح نیز تأثیر مىگذارد.(16)
د) نجات محرومان
شکى نیست که قیام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف موجب برقرارى عدالت و ریشه کن شدن همه محرومیتها از جامعه بشرى مىگردد؛ در این قسمت به اقداماتى که حضرت به هنگام قیام براى ستمدیدگان و محرومان انجام مىدهد، به گونهاى که باعث پناه آوردن محرومان به او مىشود خواهیم پرداخت.
پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف از امّت من، ظهور مىکند؛ خداوند او را به عنوان فریاد رس انسانها مىفرستد. آن زمان مردم در نعمت به سر خواهند برد».(17)
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم فریادرسى را محدود به طایفه یا ملیّت خاصى نکرده است؛ بلکه باتعبیر کلمه ناس (مردم)، آن حضرت را رهایىبخش همه انسانها مىداند. از این رو، پیش از ظهورش، شرایط به گونهاى مىشود که همه انسانهاى جهان آرزوى ظهورش را دارند.
جابر مىگوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «حضرت مهدى در مکه ظهور مىکند... خداوند سرزمین حجاز را (به دست او) مىگشاید و حضرت زندانیان بنىهاشم را از زندان آزادمىسازد».(18)
ابو ارطات مىگوید: حضرت مهدى (از مکه) عازم مدینه مىشود و زندانیان بنىهاشم را رهایى مىبخشد. آنگاه به کوفه مىرود و زندانیان بنىهاشم را آزاد مىسازد.(19)
شعرانى مىگوید: هنگامى که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به مغرب زمین مىرسد، مردم اندلس به سوى او رفته، مىگویند: اى ولى اللَّه (و حجّت خدا)! جزیره اندلس را یارى کن که خود و مردمش هلاک شدهاند.(20)
هـ) نقش زنان در قیام امام علیه السلام
با بررسى روایات درباره نقش زنان پیش و پس از ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به نکات قابل توجهى دست مىیابیم. هر چند طبق بعضى از روایات، اکثر پیروان دجّال را یهود و زنان تشکیل مىدهند،(21) ولى در کنار آنان، زنانى مؤمن و عفیف نیز هستند که در حفظ عقیده خود سخت کوش بوده، از اوضاع پیش از ظهور بسیار متأثرند.
برخى از زنان از ثبات قدم و روحیه جهاد گرانهاى برخوردارند و هرجا که مىروند با جنگ تبلیغاتى علیه دجّال، ماهیت ضد انسانى او را آشکار مىسازند.
بر پایه برخى از روایات چهارصد زن هنگام قیام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، آن حضرت را همراهى مىکنند و اکثر آنها در بخش بهداشت و درمان مشغول فعالیت مىباشند. البته در روایات درباره تعداد زنانى که به هنگام قیام حضرت با او خواهند بود، اختلاف وجود دارد. برخى از روایات از سیزده زن نام مىبرند که هنگام ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف با حضرتش مىباشند و شاید آنان از کسانى هستند که از نیروهاى ابتدایى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مىباشند. برخى از روایات نیز عدد زنانى را که به حضرت یارى مىرسانند، هفت هزار و هشت صد نفر ذکر کرده است و آنان زنانى هستند که پس از قیام، حضرت را همراهى مىکنند و در کارها به آن حضرت کمکمىکنند.
در کتاب فتن از ابنحمّاد آمده است: تعداد مؤمنان به هنگام خروج دجال، دوازده هزار مرد و هفت هزار و هفت صد یا هشت صد زن هستند.(22)
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «عیسى بن مریم در بین هشت صد مرد و چهار صد زن فرود مىآید که آنان از بهترین ساکنان روى زمین و از صالحترین مردمان گذشته هستند».(23)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «به خدا سوگند سى صد و اندى نفر خواهند آمد و پنجاه زن نیز در میان آنان است».(24)
مفضل بن عمر مىگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «همراه حضرت قائم، سیزده زن هستند». عرض کردم: آنان چه مىکنند و چه نقشى خواهند داشت؟ فرمود: «زخمىها را مداوا مىکنند و از بیماران پرستارى مىنمایند؛ همچنانکه همراه رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بودند». گفتم: آن سیزده نفر را نام ببرید؟ فرمود: «قنوا دختر رشید، اُمّ اَیْمَن، حبابه والبیه، سمیّه مادر عمار یاسر، زُبَیْدَه، اُمّخالد أحمسیه، اُمّ سعید حنفیّه، صیانه ماشطه و امّ خالد جهنیه».(25)
در کتاب منتخب البصائر از دو زن به نام وتیره و احبشیه نام برده شده است که از اصحاب و یاوران حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف شمرده شدهاند.(26) برخى از روایات نیز تنها به همراه بودن زنان با حضرت اکتفا کرده، و تعدادشان را ذکر نکردهاند.
بررسى سابقه زنان عصر ظهور در کتابهاى تاریخى
در روایات مفضل بن عمر به روشنى تعداد زنانى که با حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف خواهند بود، سیزده نفر ذکر شده است؛ ولى از این تعداد تنها نُه نفر به اسم و مشخصات معرّفىشدهاند. تأکید امام صادق علیه السلام بر این نامها ما را بر آن داشت تا درباره زندگىنامه و ویژگىهاى آنان بررسى کنیم و پس از تحقیق، به نکاتى دست یافتیم که پاسخ قانعکنندهاى بر راز تأکید امام صادق علیه السلام است.
این افراد هر کدام شایستگىهایى دارند، امّا اکثر آنان در جهاد با دشمنان خدا، از خود لیاقت نشان دادهاند. برخى از آنان هم چون صیانه، مادر چند شهید بوده، خود نیز با وضعى جان سوز به شهادت رسید. برخى دیگر چون سمیّه، در راه دفاع از عقیده اسلامى خود، سختترین شکنجهها را تحمل کرده، تا پاى جان از عقیده خود دفاع کردهاند و گروهى دیگر هم چون ام خالد نعمت تن درستى پیکر را براى حفظ اسلام، بر خود حرام کردند و جانباز شدند. گروهى دیگر همانند زُبَیْدَه، زرق و برق دنیا و توانگرى مادى، هرگز آنان را از اسلام بازنداشت؛ بلکه بر عکس، از آن امکانات در راه عقیده استفاده کرده، به برپایى حج که یکى از مظاهر مهم اسلامى و از ارکان دین مىباشد، کمک نمودند. بعضى دیگر، افتخار دایگى رهبر امت اسلامى و تربیت فرزندانى لایق را داشتند و خود نیز از معنویتى برخوردار بودند که زبانزد خاص و عام گردیدند. جمعى دیگر از خانواده شهیدانى هستند که خود پیکر نیمه جان آنان را حمل کرده، و با آنان سخنها گفتهاند.
آرى، آنان دل سوختگانى هستند که با انجام آن رشادتها ثابت کردهاند که مىتوانند گوشهاى از بار سنگین حکومت جهانى اسلام را بر دوش کشند.
اکنون به معرفى تعدادى از آنان مىپردازیم:
1. صیانه
در کتاب خصائص فاطمیه آمده است: در دولت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف سیزده زن براى معالجه زخمیان، زنده گشته، به دنیا بازمىگردند که یکى از آنان صیانه است که همسر حزقیل و آرایشگر دختر فرعون بوده است و شوهرش حزقیل پسر عموى فرعون و گنجینهدار وى بوده است و به گفته او، حزقیل، مؤمن خاندان فرعون است و به پیامبر زمانش، موسى علیه السلام، ایمانآورد.(27)
پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «در شب معراج، در سیر بین مکه معظمه و مسجد اقصى، ناگهان بوى خوشى به مشامم رسید که هرگز مانند آن را نبوییدهام. از جبرئیل پرسیدم که این بوى خوش چیست؟ گفت: اى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم ! همسر حزقیل به حضرت موسى بن عمران ایمان آورده بود وایمان خود را پنهان مىکرد. عمل او آرایشگرى در حرمسراى فرعون بود. روزى مشغول آرایش دختر فرعون بود که ناگهان شانه از دست او افتاد و بىاختیار گفت: «بسم اللَّه». دختر فرعون گفت: آیا پدر مرا ستایش مىکنى؟ گفت: نه؛ بلکه آن کسى را ستایش مىکنم که پدر تو را آفریده است و او را از بین خواهد برد. دختر فرعون شتابان نزد پدرش رفت و گفت: زنى که در خانه ما آرایشگر است، به موسى ایمان دارد. فرعون او را احضار کرد و به او گفت: مگر به خدایى من اعتراف ندارى؟ صیانه گفت: هرگز، من از خداى حقیقى دست نمىکشم و تو را پرستش نمىکنم. فرعون دستور داد، تنور مسى را برافروختند و چون آن تنور سرخ شد، دستور داد همه بچههاى آن زن را در حضور او در آتش انداختند.
زمانى که خواستند بچه شیرخوارش را که در بغل داشت، بگیرند و در آتش افکنند، صیانه منقلب شد و خواست که با زبان از دین اظهار برائت و بیزارى کند که ناگاه به امر خدا، آن کودک به سخن آمد و گفت: اصبرى یا أُماه إِنَّک على الحق؛ اى مادر صبر کن که تو راه حق را مىپیمایى. فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را نیز در آتش افکندند و سوزاندند و خاکسترشان را در این زمین ریختند و تا روز قیامت این بوى خوش، از این زمین استشمام مىشود... ».(28)
او از زنانى است که زنده مىشود و به دنیا باز مىگردد و در رکاب حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف انجام وظیفه مىکند.
2. اُمّ ایمن
نام او برکه است. وى کنیز پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بود که از پدر بزرگوارش، عبداللَّه، به آن حضرت به ارث رسیده بود و پرستارى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم را بر عهده داشت.(29)
حضرت او را مادر خطاب مىکرد و مىفرمود: هذه بقیة أهل بیتی؛ او باقى مانده از خاندان من است. وى فرزندى از همسر اوّلش، عبید خزرجى، به نام ایمن داشت. ایمن از مهاجران و مجاهدان بود و در جنگ حنین به شهادت رسید.
امّ ایمن شخصیتى است که وقتى در راه مکه و مدینه تشنگى بر او غلبه کرد و نزدیکبود از پاى درآید، دلو آبى از آسمان بر او فرود آمد و از آن نوشید و هرگز پس از آن تشنه نشد.(30)
او به هنگام رحلت پیامبر بسیار مىگریست؛ چون از او علت گریهاش را پرسیدند، در پاسخگفت: به خدا سوگند مىدانستم که ایشان رحلت خواهد کرد، ولى گریه من براى آن است که وحى قطع شد.(31)
فاطمه زهرا(س) در مسأله فدک او را به عنوان شاهد و گواه معرفى کرد و سرانجام او در روزگار خلافت عثمان رحلت کرد.
3. زبیده
وى همسر هارون الرشید و از شیعیان بوده است. هنگامى که هارون از عقیده او آگاهگشت، سوگند یاد کرد که او را طلاق دهد. او به انجام کارهاى نیک معروف بود. درزمانى که یک مشک آب در شهر مکه یک دینار طلا ارزش داشت، او، حُجاج و شاید هم مردم مکه را سیراب کرد. او با کندن کوهها و احداث تونلها، آب را از خارج حرم -ازفاصله ده میلى - به حرم آورد. زبیده صد کنیز داشت که همگى حافظ قرآن بودند و هرکدام موظف بودند که یک دهم قرآن را بخوانند؛ به گونهاى که از منزل مسکونى او صداى قرائت قرآن، همانند زمزمه زنبورهاى عسل بلند بود.(32)
4. سُمیّه مادر عمار یاسر
او هفتمین نفرى بود که به اسلام گروید و به همین سبب بدترین شکنجهها را بر او رواداشتند. گاهى که گذر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به عمار و پدر و مادرش مىافتاد و مىدید که آنان در گرماى سوزان مکه روى زمینهاى داغ در حال شکنجه هستند، مىفرمود: اى خاندان یاسر! صبر کنید؛ بدانید که وعدهگاه شما بهشت است.
سرانجام سمیه با نیزه دژخیمى خونخوار چون ابوجهل به شهادت رسید و او نخستین زن شهید در اسلام است.(33)
5. اُمّ خالد
هنگامى که استاندار عراق، یوسف بن عمر، زید بن على را در شهر کوفه به شهادت رسانید، دست امّخالد را نیز به جرم تشیّع و تمایل به قیام زید قطع کرد.
ابوبصیر مىگوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودیم که امّ خالد با دست بریده شده آمد، حضرت فرمود: «اى ابابصیر! آیا میل دارى سخن امّ خالد را بشنوى؟» عرض کردم: آرى و به آن شادمان مىگردم. امّ خالد به نزد حضرت مشرّف شد و سخنانى عرضه داشت. من او را در کمال فصاحت و بلاغت یافتم. حضرت علیه السلام نیز در مسأله ولایت و برائت از دشمنان با او سخن گفت....(34)
6. حبابه والبیه
شیخ طوسى وى را از اصحاب امام حسن علیه السلام شمرده است و ابنداود او را از اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر علیه السلام مىداند. برخى دیگر ایشان را از اصحاب هشت امام معصوم - تا امام رضا علیه السلام - شمردهاند، همچنین گفته شده است که امام رضا علیه السلام، ایشان را در پیراهن شخصى خود کفن کرد. سن او به هنگام مرگ بیش از 240 سال بود. اودوبار به دوران جوانى بازگشت که یکبار با معجزه امام سجاد و بار دوم با معجزه امامهشتم بود و اوست که هشت امام معصوم بر سنگى که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند.(35)
حبابه والبیه مىگوید:... به امیرمؤمنان عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد، دلیل امامت چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن سنگ ریزه را نزد من بیاور». آن را به حضور حضرت آوردم، على علیه السلام با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونهاى که آن مُهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: «اى حبابه! هر کس که مدّعى امامت شد و توانست مانند من این سنگ را مُهر کند، او امامى است که پیروى از او واجب است. امام کسى است که هر چیز را بخواهد، مىداند».
من پى کار خود رفتم، تا امیرالمؤمنین علیه السلام از دنیا رفت. آنگاه خدمت امام حسن علیه السلام آمدم که بر جاى على علیه السلام نشسته بود و مردم از او سؤال مىکردند؛ چون مرا دید، فرمود: «اىحبابه والبیه!» عرض کردم: بلى اى سرور من! فرمود: «آن چه همراه دارى بیاور». منآن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. آن بزرگوار، مانند على علیه السلام با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونهاى که جاى مُهر بر آن نقش بست.
سپس به حضور امام حسین علیه السلام که در مسجد رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بود، آمدم مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود: «دلیل آن چه تو مىخواهى موجود است. آیا نشانه امامت را مىخواهى؟» گفتم: آرى، اى آقاى من! فرمود: «آن چه با خود دارى بیاور»؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم؛ انگشترش را بر آن زد و مُهرش بر آن نقش بست.
پس از امام حسین علیه السلام، خدمت امام سجاد علیه السلام رسیدم و به قدرى پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولى شده بود و صد و سیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع و سجود بود و به من توجّهى نداشت. از دریافت نشانه امامت ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد و به اشاره او جوانىام برگشت. گفتم: اى آقاى من! از دنیا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود: «نسبت به آن چه گذشته است، آرى و آن چه مانده است نه» یعنى ما به گذشته علم داریم؛ امّا آینده از غیب است که غیر خدا آن را نمىداند و یا مصلحت نیست بگویم. آنگاه به من فرمود: «آن چه با خود دارى بیاور». من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مُهر بر آن زد. پس از گذشت زمانى، به حضور امام باقر علیه السلام آمدم، آن حضرت نیز بر آن سنگ مهر زد. بعد از او نزد امام صادق علیه السلام آمدم و آن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طى شدن سالها به حضور امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم؛ آن بزرگوار نیز بر آن مُهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا علیه السلام رسیدم، مُهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زندهبود.(36)
7. قنواء دختر رشید هجرى
هر چند در خصوص شخصیت این زن در کتابهاى شیعه و سنّى، سخنى به میان نیامده است و به اصطلاح مهمل است؛(37) ولى از جریانى که در خصوص شیوه اسارت و شهادت پدر بزرگوارش، به دست ابنزیاد به وقوع پیوست او ایشان آن را نقل کرد، میزان صلابت و پایدارى در عقیده و پاى بندى او به اسلام و تشیّع و علاقه او به امیرالمؤمنین علیه السلام آشکار مىشود.
ابوحیّان بجلى مىگوید: از قنواء دختر رشید هجرى پرسیدم: از پدرت چه حدیث و روایتى شنیدهاى؟ گفت: پدرم از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که آن حضرت فرمود: «اى رشید! صبر تو چگونه است، هنگامى که پسرخوانده بنى امیّه (ابن زیاد) تو را به نزد خود بخواند و دو دست و دو پا و زبانت را قطع کند؟» عرض کردم: آیا پایان کارم بهشت است...؟ فرمود: «اى رشید! در دنیا و آخرت به همراه من هستى».
قنواء مىگوید: به خدا سوگند، پس از مدتى ابنزیاد پدرم را احضار کرد و از او خواست تا از على علیه السلام بیزارى بجوید؛ ولى او هرگز این کار را نکرد. ابنزیاد گفت: على علیه السلام کیفیت قتل تو را چگونه توصیف کرده است؟ پدرم پاسخ داد: دوست من على علیه السلام مرا چنین آگاه ساخت که تو مرا به بیزارى از على علیه السلام مىخوانى، ولى من اجابت نمىکنم؛ سپس دو دست و دو پا و زبانم را قطع مىکنى. ابنزیاد گفت: به خدا سوگند، خلافپیشگویى على را در حق تو اجرا مىکنم. آنگاه دستور داد دو دست و دو پایش را قطع کنند و زبانش را سالم باقى گذارند. قنواء مىگوید: من پدرم را به دوش کشیدم ودرراه به او گفتم: اى پدر! آیا احساس درد و زجر مىکنى؟ فرمود: خیر، فقط بهمقدارفشارى که جمعیت بر من وارد کند، احساس ناراحتى مىکنم. چون پدرم را برداشتم و از کاخ ابنزیاد بیرون بردم، مردم به گرد او جمع شدند. پدرم از فرصت استفادهکرد و گفت: قلم و دوات و کاغذ بیاورید تا براى شما حوادثى را بازگوکنم؛ ولىچون این خبر به ابنزیاد رسید، دستور داد زبانش را نیز قطع کنند و پدرم در همانشب به شهادت رسید.(38)
نقش زنان در دوران پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم
با توجه به این که زنان در حکومت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف همان نقشى را دارند که در دوران صدر اسلام داشتهاند، به اختصار، نقش زنان را در آن روزگار بررسى مىکنیم. هرچند در روایت اشاره شده است که: «یداوین الجرحى و یقمن على المرضى؛ زخمیان را مداوا کرده، و از بیماران پرستارى مىکنند». ولى شاید این نمونهاى از مهمترین خدماتزنان در روزگار پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم باشد؛ زیرا آنان فعّالیتهاى دیگرى هم داشتهاند و همین نقش را در زمان حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف خواهند داشت. امام صادق علیه السلام مىفرماید: «زنان همان کارهایى را که در زمان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم انجام مىدادند، در زمان حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف نیز انجام خواهند داد».
زنان در جنگهاى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم، وظایف دیگرى هم چون رساندن آب و غذا به رزمندگان، آشپزى، نگه دارى وسایل رزمندگان، تهیه دارو، رساندن مهمات، تعمیر تجیهزات، انتقال شهدا، شرکت در جنگهاى دفاعى، تشویق رزمندگان براى عزیمت به جبهه، تشویق آنان در صحنه نبرد و... را عهده دار بودند.
تشبیه زنان دوران مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به زنان دوران پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به وسیله امام صادق علیه السلام ما را بر آن داشت که برخى از فعّالیتهاى آنان را در صدر اسلام یادآور شویم.
بعضى از زنانى که در این فعّالیتها نقش مهمّى داشتند، عبارتند از:
1. اُمّ عطیه؛
او در هفت غزوه شرکت کرد. مداواى زخمیان از جمله خدمات وى بود.(39)
امّ عطیه مىگوید: یکى از وظایف من نگهبانى از وسایل سربازان بود.(40)
2. امّ عماره (نسیبه)؛
رشادتهاى او در جنگ اُحُد به قدرى بود که مورد ستایش و تقدیر فراوان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم قرار گرفت.(41)
3. امّ ابیه؛
او جزو شش زنى بود که راهى قلعه خیبر شد. پیامبر به آنان فرمود: «به دستور چه کسى به اینجا آمدهاید؟» امّ ابیه مىگوید: چون آثار خشم را بر چهره آن حضرت مشاهده کردیم، گفتیم: ما با مقدارى دارو به منظور مداواى زخمیان آمدهایم. آنگاه حضرت، با ماندن ما در آنجا موافقت کرد. شغل ما در این جنگ مداواى زخمیان و پختن غذا بود.
4. امّ ایمن؛
در جنگها، زخمیان را مداوا مىکرد.(42)
5. حمنّه؛
به زخمیان آب مىرساند و آنان را مداوا مىکرد. او شوهر، برادر و دایى خود را در جبهه نبرد از دست داد.(43)
6. ربیعه دختر معوذ؛
زخمیان را مداوا مىکرد.(44) او مىگوید: با رسول خدا عازم نبرد شدیم و شهدا را به مدینه انتقال دادیم.
7. امّ زیاد؛
او از جمله شش زنى بود که به منطقه جنگ خیبر براى مداواى زخمیان رفت.(45)
8. امیّه دختر قیس؛
پس از هجرت مسلمان شد. او مىگوید: با گروهى از زنان بنى غفار به حضور پیامبر رسیده، عرض کردیم: مایل هستیم در خدمت شما براى معالجه زخمیان و کمک به رزمندگان، به سوى خیبر حرکت کنیم.
پیامبر به نشانه خشنودى فرمود: «با عنایات الهى حرکت کن».(46)
9. لیلاى غفاریه؛
مىگوید من زنى بودم که با پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم براى مداواى زخمیان به جنگ مىرفتم.(47)
10. امّ سلیم؛
در جنگ احد به رزمندگان آب مىرساند و با این که حامله بود؛ در جنگ حنین شرکت کرد.(48)
11. معاذه غفاریه؛
بیماران را پرستارى و زخمیان را معالجه مىکرد.(49)
12. امّ سنان اسلمیه؛
هنگام عزیمت به جنگ خیبر به پیامبر عرض کرد: دوست دارم با شما حرکت کنم و در میدان جنگ به معالجه زخمیان و مداواى بیماران و یارى مجاهدان بپردازم و از وسایل ایشان نگه دارى و تشنگان را سیراب کنم. حضرت صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «رواست؛ با همسر من امّ سلمه حرکت کن».(50)
13. فاطمه زهرا(س)؛
محمد بن مسلمه مىگوید: در جنگ احد زنان به جست و جوى آب پرداختند و ایشان چهارده نفر بودند که فاطمه(س) نیز با ایشان بود.(51)
زنان، آب و غذا را بر پشت خویش حمل مىکردند و به درمان زخمیان مىپرداختند و به آنان آب مىدادند.(52)
14. امّ سلیط؛
عمر بن خطّاب مىگوید: امّ سلیط در جنگ اُحد، مشکهاى آب را براى ما حمل مىکرد و به تعمیر وسایل و تجهیزات مىپرداخت.(53)
15. نسیبه؛
او همراه شوهر و دو پسرش در جنگ احد شرکت کرد و مشک آبى برداشت و زخمیان را سیراب مىکرد. آنگاه که جنگ شدّت گرفت، او نیز به نبرد پرداخت و دوازده زخم شمشیر و نیزه را متحمّل شد.(54)
16. انیسه؛
او در جنگ احد، به حضور پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم رسید و گفت: اى رسول خدا! فرزندم عبداللَّه بن سلمه، از رزم آوران بدر، اینک در جنگ احد شهید شده است؛ دوست دارم او را به مدینه انتقال دهم و در آنجا به خاک بسپارم تا مزارش نزدیک (خانهام) باشد و با وى انس گیرم.
پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به او اجازه داد. انیسه، پیکر پاک فرزند شهید خود را به همراه یکى دیگر ازشهداى اسلام به نام مجدر بن زیاد در عبایى پیچیده، آنان را به وسیله شتر بهمدینهحمل کرد.(55)
این گوشهاى از فعّالیت و نقش زنان در جبهه اسلام به فرماندهى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بود. شاید همیارى زنان در امور نظامى و پشتیبانى براى آن بود که از نیروهاى رزمنده در نبرد و جنگ رودررو با دشمن، حداکثر استفاده بشود. زنان دوران حکومت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف نیز با همین هدف، نقش زنان دوران پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را ایفا مىکنند.
در آن دوران یا پیش از آن، زنان نقشهاى گوناگونى دارند؛ تبلیغات علیه دجّال و برحذر داشتن مردم از وى، از جمله نقشها و وظایف آنان است.
ابوسعید خدرى مىگوید: هرجا دجّال قصد مىکند به آنجا برود زنى به نام لئیبه (طیبه) پیش از او خود را به آنجا مىرساند و مىگوید: دجّال به سوى شما مىآید؛ از او دورى جویید و از عاقبت کارش بر حذر باشید!(56)
(1). اثبات الهداة، ص496؛ بحارالانوار، ج52، ص279.
(2). طوسى، غیبة، ص274؛ کشف الغمّه، ج3، ص252؛ بحارالانوار، ج52، ص290.
(3). کمال الدین، ج2، ص653؛ طوسى، غیبة، ص274، التهذیب، ج4، ص333؛ ملاذ الاخیار، ج7، ص174؛ بحارالانوار، ج52، ص285.
(4). بحارالانوار، ج52، ص285.
(5). التهذیب، ج4، ص300؛ ابنطاووس، اقبال، ص558؛ خرائج، ج3، ص1159؛ وسائل الشیعه، ج7، ص338؛ بحارالانوار، ج98، ص34؛ ملاذ الاخیار، ج7، ص116.
(6). طوسى، غیبة، ص274؛ بحارالانوار، ج52، ص290.
(7). المهذب البارع، ج1، ص194؛ خاتون آبادى، اربعین، ص187؛ وسائل الشیعه، ج5، ص228؛ اثبات الهداة، ج3، ص571؛ بحارالانوار، ج52، ص208.
(8). الحاوى للفتاوى، ج2، ص68؛ احقاق الحق، ج13، ص324.
(9). ابنحمّاد، فتن، ص95؛ عقد الدرر، ص145؛ سفارینى، لوائح، ج2، ص11؛ ابنطاووس، ملاحم، ص64؛ صراطالمستقیم، ج2، ص262.
(10). امام باقر علیه السلام به ابوحمزه فرمود: «گویا قائم اهل بیتم را مىبینم که وارد نجف مىشود و هنگامى که به بالاترین نقطه نجف رسید، پرچم رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم را مىگشاید. زمانى که پرچم باز شد، فرشتگانى که در جنگ بدر حضور داشتند، بر او فرودمىآیند». عیاشى، تفسیر، ج1، ص103؛ نعمانى، غیبة، ص308؛ کمال الدین، ج2، ص672؛ تفسیر برهان، ج1، ص209؛ بحارالانوار، ج52، ص326.
(11). اثبات الهداة، ج3، ص582؛ بحارالانوار، ج52، ص305.
(12). ابنحمّاد، فتن، ص98؛ ابنطاووس، ملاحم، ص68، القول المختصر، ص24؛ ینابیع المودّه، ص435؛ الشیعة و الرجعه، ج1، ص210.
(13). عقدالدرر، ص84، 149؛ البیان، ص118؛ حاکم، مستدرک، ج4، ص431؛ الدر المنثور، ج6، ص50؛ نور الابصار، ص170؛ ابنطاووس، ملاحم، ص142؛ احقاق الحق، ج13، ص150.
(14). الحاوى للفتاوى، ج2، ص68؛ احقاق الحق، ج13، ص324.
(15). خرائج، ج3، ص1169؛ طوسى، غیبة، ص268.
(16). اثبات الهداة، ج3، ص530.
(17). عقد الدرر، ص167.
(18). ابنحمّاد، فتن، ص95؛ ابنطاووس، ملاحم، ص64؛ الفتاوى الحدیثیه، ص31؛ القول المختصر، ص23.
(19). ابنحمّاد، فتن، ص83؛ الحاوى للفتاوى، ج2، ص67؛ متقى هندى، برهان، ص118؛ ابنطاووس، ملاحم، ص64.
(20). قرطبى، مختصر تذکره، ص128؛ احقاق الحق، ج13، ص260.
(21). احمد، مسند، ج2، ص76؛ فردوس الاخبار، ج5، ص424؛ مجمع الزوائد، ج7، ص15.
(22). ابنحمّاد، فتن، ص151.
(23). فردوس الاخبار، ج5، ص515؛ کنز العمّال، ج14، ص338؛ التصریح، ص254.
(24). عیاشى، تفسیر، ج1، ص65؛ نعمانى، غیبة، ص279.
(25). دلائل الامامه، ص259؛ اثبات الهداة، ج3، ص75.
(26). بیان الأئمه، ج3، ص338.
(27). ریاحین الشریعه، ج5، ص153؛ خصائص فاطمیه، ص343.
(28). منهاج الدموع، ص93.
(29). تاریخ طبرى، ج2، ص7؛ حلبى، سیره، ج1، ص59.
(30). عبدالرزاق، مصنّف، ج4، ص309؛ الاصابه، ج4، ص432.
(31). تنقیح المقال، ج3، ص70.
(32). همان، ص78.
(33). اسد الغابه، ج5، ص481.
(34). معجم رجال الحدیث، ج14، ص23، 108، 176؛ ریاحین الشریعه، ج3، ص381.
(35). تنقیح المقال، ج23، ص75.
(36). کافى، ج1، ص346؛ تنقیح المقال، ج3، ص75.
(37). اعیان الشیعه، 32، ص6.
(38). اختیار معرفة الرجال، ص75، شرح حال رشید؛ تنقیح المقال، ج1، ص431 و ج3، ص82؛ معجم رجال الحدیث، ج7، ص190؛ اعیان الشیعه، ج32، ص6؛ سفینة البحار، ج2، ص522؛ ریاحین الشریعه، ج5، ص40.
(39). ابو عوانه، مسند، ج4، ص331.
(40). واقدى، مغازى، ج1، ص270.
(41). کنز العمّال، ج4، ص345.
(42). الاصابه، ج4، ص433.
(43). ابنسعد، طبقات، ج8، ص241.
(44). اسد الغابه، ج5، ص451؛ بخارى، صحیح، ص14، ص168.
(45). الاصابه، ج4، ص444.
(46). اسد الغابه، ج5، ص405.
(47). نقش زنان در جنگ، ص22.
(48). ابنسعد، طبقات، ج8، ص425.
(49). اعلام النساء، ج5، ص61.
(50). ریاحین الشریعه، ج3، ص410.
(51 52). واقدى، مغازى، ج1، ص249.
(53). بخارى، صحیح، ج12، ص153.
(54). واقدى، مغازى، ج1، ص268.
(55). اسد الغابه، ج5، ص406؛ ر. ک: حجة الاسلام محمد جواد طبسى، نقش زنان.
(56). ابنحمّاد، فتن، ص151؛ کنز العمّال، ج14، ص602.
فصل دوم رهبر قیام
پیرامون انقلاب و قیام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف تاکنون مطالبى را بازگو کردهایم. در این فصل، خصوصیات جسمى، اخلاقى و کرامات آن حضرت را با استفاده از روایات، مورد بحث قرار مىدهیم.
الف) خصوصیات جسمى
1. ترس از خدا
کعب مىگوید: خشوع و ترس حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در برابر خداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است.(14) شاید مقصود کعب این باشد که هر چند عقاب پرندهاى قدرتمند است، امّا این نیرو بستگى تمام به میزان یارى بالهایش دارد؛ اگر بالها لحظهاى او را یارى نکنند، از آسمان به زمین سقوط مىکند. حضرت مهدى نیز هر چند قدرتمندترین رهبران الهى است، ولى این قدرت از ذات حق تعالى است. اگر خداوند، لحظهاى حضرتش را یارى نکند، توان ادامه فعّالیت را ندارد. از این رو، حضرتش در برابر ذات الهى، کمال خشوع و خضوع و ترس را دارد.
طبق نقل ابنطاووس(15) خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهاى نیزه تشبیه شده است. سرعت عمل و دقت نشانهگیرى در کار نیزه بستگى به دو سر آن که همانند دو بال هستند، دارد و اگر یک سرش کج باشد، نیزه به خطا مىرود.
شاید منظور این است که قدرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف از خداوند است و بستگى تمام به یارى حق دارد.
2. زهد
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «چرا در ظهور حضرت مهدى تعجیل مىکنید؟ خدا مىداند که پوشاک او سخت و خشن، خوراکش نان جو و حکومتش، حکومت شمشیر است و مرگ در سایه شمشیر».(16)
عثمان بن حمّاد مىگوید: در مجلس امام صادق علیه السلام حاضر بودم که شخصى به حضرتش عرض کرد: على بن ابىطالب لباسى سخت مىپوشید که ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندى بر تن دارید! حضرت در پاسخ فرمود: «على علیه السلام در زمانى آن لباس را مىپوشید که مورد انکار و اعتراض قرار نمىگرفت. بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامى که قائم ما قیام کند، نظیر لباس على علیه السلام را مىپوشد و از سیاست و خط مشى آن حضرت پیروى مىکند».(17)
ج) لباس
در روایات از لباس مخصوصى براى حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف به هنگام ظهور یاد شده است؛ گاهى از پیراهن رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم سخن گفته شده و گاه از پیراهن یوسف علیه السلام به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.
یعقوب پسر شعیب مىگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «آیا نمىخواهى پیراهنى را که حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض کردم: البته مایلم آن را ببینم. حضرت، صندوقچهاى را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسى بیرون آورد و آن را باز کرد و در گوشه آستین چپ آن لکه خونى بود.
امام علیه السلام فرمود: «این پیراهن پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم است و در روزى که چهار دندان پیشین حضرت را (در جنگ احد) شکستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف در حالى که این پیراهن را بر تن دارد، قیام مىکند. من آن خون را بوسیدم و بر دیده خود نهادم. آنگاه حضرت لباس را پیچیده و برداشت».(18)
مفضل بن عمر مىگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مىدانى پیراهن یوسف چه بود؟» گفتم: خیر، فرمود: «چون براى ابراهیم علیه السلام آتش افروختند، جبرئیل براى او پیراهنى آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسیب نرساند و چون وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایى نهاد و به بازوى فرزندش اسحاق آویخت. او نیز آن را به یعقوب داد. آنگاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوى یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثى گذشت تا این که عزیز مصر شد. چون یوسف آن را در آنجا از جلد بیرون آورد، یعقوب علیه السلام بوى آن را شنید و این سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب مىفرماید: «و من بوى یوسف را استشمام مىکنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید»(19) و آن همان پیراهنى است که از بهشت فرود آمده است».
عرض کردم: قربانت گردم؛ آن پیراهن به دست چه کسى رسیده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پیراهن همراه قائم ماست؛ آنگاه که ظهور کند». سپس فرمود: «هر پیامبرى که دانش یا چیز دیگرى را به ارث برده است، همه آنها به محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم رسیده است».(20)
د) اسلحه
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم به على علیه السلام فرمود: «هنگامى که قائم ما قیام مىکند و زمانى که مأموریت ظهورش فرا مىرسد، شمشیرى همراه دارد که به وى ندا مىدهد: اى ولىّ خدا! قیام کن و دشمنان خود را بکش».(21)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به هنگام ظهور، پیراهن پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را که در جنگ احد پوشیده بود و عمامه و زره آن حضرت را که بر قامت او آراسته است، مىپوشد و ذوالفقار (شمشیر) پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را در دست مىگیرد و شمشیر مىکشد و در مدّت هشت ماه از کشته بىدینان، پشتهها مىسازد».(22)
جابر جعفى مىگوید، امام باقر علیه السلام فرمود: «امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف از مکه بین رکن و مقام به همراه وزیر و سى صد و اندى (سیزده) نفر از یارانش ظهور مىکند؛ در حالى که عهد و دستور العمل پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و پرچم و اسلحه آن حضرت با اوست. آنگاه ندا کنندهاى از آسمان مکه به نام و ولایت حضرتش ندا مىدهد؛ بهطورى که تمامى اهل زمین آن نام را مىشنوند و اسم حضرت، اسم پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم است».(23)
ه) چهرهشناسى امام
یکى از ویژگىهاى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف این است که شخصیت درونى انسانها را از چهرهشان مىشناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخیص مىدهد و مفسدان را با همان شناخت به سزاى اعمالشان مىرساند.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «هنگامى که حضرت قائم، قیام مىکند، احدى نمىماند، مگر آن که حضرت او را مىشناسد: که فردى صالح و نیک است یا منحرف و فاسد».(24)
نیز مىفرماید: «هنگامى که قائم ما قیام کند، دشمنان ما را از چهرههاىشان مىشناسد. آنگاه آنان را از پیشانى (سر) و پاهاىشان مىگیرد (و دستگیر مىکند) و خود با یارانش، آنان را با شمشیر به قتل مىرسانند».(25)
همچنین مىفرماید: «هنگامى که قائم آل محمد صلّى الله علیه وآله وسلّم قیام کند، دوستانش را به کمک قدرت تشخیصى که دارد، از دشمنانش مىشناسد».
معاویه دهنى مىگوید: امام صادق علیه السلام در رابطه با آیه مجرمین از چهرههاىشان شناخته مىشوند، آنگاه از سر و قدمهاىشان گرفته مىشوند،(26) فرمود: «اى معاویه! دیگران درباره آن چه مىگویند؟» عرض کردم: مىپندارند که خداوند، روز قیامت، گناهکاران را از قیافهشان مىشناسند و از موهاى جلوى سر و پاهاىشان مىگیرند و آنان را در آتش مىاندازد. امام فرمود: «خداوند چه نیازى دارد که مجرمان را از چهرهشان بشناسد و حال آن که آنان را آفریده است». عرض کردم: پس معناى آیه چیست؟ فرمود: «هنگامى که حضرت قائم قیام کند، خداوند به او علم سیماشناسى عطا مىکند و حضرت دستور مىدهد، کافران را از سرو پا گرفته و با شمشیر ضربات سختى بر آنان بزنند».(27)
و) کرامات
در آخرالزمان هر چند مردم براى روى کارآمدن دولتى قدرتمند و در عین حال پشتیبان ستمدیدگان، لحظه شمارى مىکنند، ولى به بسیارى از دولتهایى که روى کار مىآیند، خوشبین نیستند و سخن هر حزب و گروهى را نمىپذیرند و اصولاً کسى را قادر نمىدانند که بتواند نظم را به جامعه جهانى بازگرداند و دنیاى پرآشوب را سامانبخشد.
از این رو، مدّعى بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنیّت در جهان، باید داراى توانى فوق توان دیگر انسانها باشد و اثبات این مطلب نیاز به نشان دادن کرامات و کارهاى خارق العاده دارد و شاید براى این است که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در آغاز ظهور، دست به یک سلسله کرامات و معجزات مىزند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره مىکند و او فوراً فرودمىآید و در دست حضرت قرار مىگیرد. چوب خشک را در زمین بایر فرومىبرد و آن چوب بىدرنگ سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد.
با این کارها به مردم ثابت مىشود که سرو کار آنان با شخصیتى است که آسمان و زمین به امر خداوند در اختیار و تحت فرمان اوست. این کرامات نویدى براى مردمى است که سالها و بلکه قرنها خود را زیر فشار و قهر آسمان و زمین مىدیدند. مردمى که از بالاى سر، مورد تهاجم هواپیماها و موشکها قرار گرفته، میلیونها قربانى دادهاند و قدرتى را نمىیافتند که مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولى اینک خود را در برابر شخصیتى مىبینند که آسمان و زمین و آن چه در آنهاست در اختیار اویند.
مردمى که تا دیروز، چنان در قحطى به سر مىبردند که حتى براى تهیه نیازهاى اوّلیه زندگى، رنجها و مشکلاتى را متحمّل مىشدند و در اثر خشکسالى و کمبود زراعت، در محاصره اقتصادى شدیدى قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصیتى قرار گرفتهاند که با اشارهاى زمین را سبز و خرّم مىکند و آب و باران را جارى مىسازد.
مردمى که دچار بیمارىهاى بىدرمان شدهاند، با کسى رو به رو مىشوند که حتى بیمارىهاى غیر قابل درمان را نیز علاج مىکند و مردگان را زندگى مىبخشد. اینها معجزات و کراماتى هستند که حکایت از توانایى، صداقت و حق بودن گفتههاى این رهبر آسمانى دارد. کوتاه سخن آن که جهانیان باور مىکنند که این نوید دهنده با هیچ یک از مدّعیان پیشین شباهتى ندارد و او همان رهایى بخش واقعى و ذخیره الهى و مهدى موعود است.
کرامات مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف گاهى براى رزمندگانش روى مىدهد که بر ایمانشان مىافزاید و اعتقادشان را استوارتر مىگرداند و گاه براى دشمنان و یا تردید کنندگان است که سبب ایمان و اعتقاد آنان به حضرت مىشود.
اینک به بخشى از آن معجزات و کرامات اشاره مىکنیم:
1. سخن گفتن پرنده
امیرمؤمنان علیه السلام مىفرماید: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در مسیر حرکت خود به یکى از سادات حسنى که دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد مىکند؛ حسنى در مقام احتجاج برمىآید و خود را سزاوارتر به رهبرى مىداند. حضرت در پاسخ او مىگوید: «من مهدى هستم». حسنى مىپرسد: آیا دلیل و نشانهاى دارى تا با تو بیعت کنم؟ حضرت به پرندهاى که در آسمان در حال پرواز است، اشاره مىکند و آن پرنده فرود مىآید و در دستان حضرت قرار مىگیرد. آنگاه به قدرت خداوند لب به سخن مىگشاید و بر امامت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف گواهى مىدهد.
براى اطمینان بیشتر سیّد حسنى، امام علیه السلام چوب خشکى را به زمین فرو مىبرد؛ آن چوب سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد. بار دیگر، پاره سنگى را از زمین بر مىدارد و با یک فشار آن را خرد کرده، همانند خمیر نرم مىکند.
سیّد حسنى با دیدن آن کرامات به حضرت ایمان مىآورد. خود و همه نیروهایش تسلیم امام علیه السلام مىشوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نیروى خط مقدّم مىگمارد».(28)
2. جوشش آب و آذوقه از زمین
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «هنگامى که امام علیه السلام در شهر مکه ظهور مىکند و قصد حرکت به کوفه را دارد، به نیروهایش اعلام مىکند که کسى آب و غذا و توشه راه با خود برندارد. حضرت علیه السلام سنگ موسى علیه السلام را که به وسیله آن دوازده چشمه آب زلال از زمین جوشاند، همراه دارد. در مسیر راه هر جا توقف مىکنند، آن سنگ را نصب مىکند و از زمین چشمههاى آب مىجوشد. هر کس گرسنه باشد با نوشیدن آن سیر مىگردد و هر کس تشنه باشد، سیراب مىشود.
تهیه آذوقه و آب بین راه سپاهیان به همین ترتیب است تا هنگامى که به شهر نجف برسند؛ در آنجا با نصب آن سنگ، براى همیشه از زمین آب و شیر مىجوشد که گرسنه و تشنهاى را سیر مىکند».(29)
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «هنگامى که حضرت قائم علیه السلام ظهور مىکند، پرچم پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و انگشتر سلیمان و سنگ و عصاى موسى همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بین سپاهیان اعلام مىشود که کسى زاد و توشه براى خود و علوفه براى چهارپایان بر ندارد. برخى از همراهان مىگویند: او مىخواهد ما را به هلاکت بیندازد و مرکبهاى مان را از گرسنگى و تشنگى نابود کند. اصحاب با حضرت حرکت مىکنند. به اوّلین جایى که مىرسند، حضرت سنگ را بر زمین مىکوبد و آب و غذا براى نیروها و علوفه براى حیوانات بیرون مىآید و از آن استفاده مىکنند تا به شهر نجف مىرسند».(30)
3. طىّ الارض و نداشتن سایه
امام رضا علیه السلام مىفرماید: «هنگامى که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند، زمین از نور خداوند روشن مىشود و زمین زیرپاى مهدى به سرعت حرکت مىکند (و او با سرعت، مسیرها را مىپیماید) و اوست که سایه نخواهد داشت».(31)
4. وسیله انتقال
امام باقر علیه السلام بهشخصى بهنام سوره فرمود: «ذوالقرنین مخیّر گردید که یکى از دوابرسخت و رام را برگزیند. او ابر رام برگزید و ابر سخت براى حضرت صاحب علیه السلام ذخیره شد».
سوره پرسید: ابر سخت چیست؟ حضرت فرمود: «ابرهایى که در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هرگاه ابرى چنین بود، صاحب شما بر آن سوار است. بىشک او سوار بر ابر مىشود و با آن به سوى آسمان بالا مىرود و آسمانها و زمینهاى هفت گانه را مىپیماید؛ همان زمینهایى که پنج عدد آن مسکونى و دو تاى دیگر ویران است».(32)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «خداوند، ذوالقرنین را در انتخاب بین دو ابر سخت و رام مخیّر کرد. او ابر رام را برگزید و آن ابرى است که در آن رعد و برق وجود نداشت و اگر ابر سخت را برمى گزید، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زیرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف ذخیره کرده است».(33)
5. کُندى حرکت زمان
امام باقر علیه السلام مىفرماید: «چون امام زمان علیه السلام ظهور کند، به سوى کوفه حرکت مىنماید. در آنجا هفت سال حکومت مىکند که هر سال آن برابر ده سال از سالیان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده کند، انجام مىدهد». گفته شد چگونه سالها طولانى مىشود؟ امام فرمود: «خداوند به منظومه (و فرشته اداره کننده آن) دستور مىدهد که از سرعت خود بکاهد. از این رو، روزها و سالها طولانى مىشود».
گفته شد: مىگویند اگر کمترین تغییرى در حرکت آنها پدید آید، آنها به هم مىریزند و فاسد مىشوند. امام فرمود: «این سخن افراد مادّى گرا و کافر به خداست؛ ولى مسلمانان (که عقیده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنین سخنى را نمىتوانند بگویند».(34)
6. قدرت تکبیر
کعب درباره گشودن شهر قسطنطنیه به دست مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مىگوید: حضرت، پرچم را به زمین فرو مىبرد و به سوى آب مىرود تا براى نماز صبح وضو بگیرد؛ آب از حضرت دور مىشود. امام علیه السلام پرچم را بر مىدارد و به دنبال آب حرکت مىکند تا آن که از آن ناحیه مىگذرد. آنگاه پرچم را در زمین فرو مىبرد و سپاهیان را فرا مىخواند و مىفرماید: «اىمردم! خداوند دریا را براى شما شکافت؛ همچنانکه آن را براى بنى اسرائیل شکافت». پس سپاهیان از دریا مىگذرند و رو به روى شهر قسطنطنیه قرار مىگیرند. سپاهیان نداى تکبیر سر مىدهند و دیوارهاى شهر به لرزه درمىآید.
بار دیگر تکبیر مىگویند و دوباره دیوارها مىلرزد. بار سوم که صدا به تکبیر بلند مىکنند، دیوارهایى که میان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو مىریزند.(35)
رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم مىفرماید: «... حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف جلوى قسطنطنیه فرود مىآید. در آن روزگار، آن دژ، هفت دیوار دارد. حضرت هفت تکبیر مىگوید و دیوارها فرو مىریزد و با کشتن تعداد بسیارى از رومیان، آنجا به تصرف حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در مىآید و گروهى نیز به اسلام رو مىآورند».(36)
امیرمؤمنان علیه السلام در این زمینه مىفرماید: «... سپس حضرت مهدى و یارانش به حرکت خود ادامه مىدهند و بر هیچ دژى از دژهاى رومیان نمىگذرند، مگر آن که با گفتن «لا إله إلّا اللَّه» دیوارهاى آن فرو مىریزد تا آن که در نزدیکى شهر قسطنطنیه فرود مىآیند. در آن جا چند تکبیر مىگویند و ناگهان خلیجى که در مجاورت آن شهر است، خشک مىشود و آبهایش در زمین فرو مىرود و دیوارهاى شهر نیز فرو مىریزد. از آنجا به سوى شهر رومیه حرکت مىکنند و چون به آنجا مىرسند، مسلمانان سه تکبیر مىگویند و شهر چون رمل و شن نرم - که در برابر تند بادها قرار گرفته باشد - از هم مىپاشد».(37)
نیز آن حضرت مىفرماید: «... مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به پیش روى خود ادامه مىدهد تا این که به یکى از شهرهاى مشرف به دریا مىرسد. لشکریان حضرت تکبیر سر مىدهند و در پى آن دیوارهاى شهر از هم گسیخته شده، فرو مىریزند».(38)
7. عبور از آب
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «پدرم فرمود: هنگامى که حضرت قائم قیام کند... سپاهیانى را به شهر قسطنطنیه مىفرستد. آنگاه که به خلیج برسند، جملهاى بر روى پاهاى خود مىنویسند و از روى آب مىگذرند. رومیان چون این معجزه و عظمت را مىبینند، بهیکدیگر مىگویند: وقتى سپاهیان امام زمان اینچنین باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود! از این رو، درها را بر روى آنان مىگشایند و سپاهیان حضرت وارد شهر شده، در آنجا فرمانروایى مىکنند».(39)
--------------------------82-------------------------
ادامه دارد که بزودی توسط من نوشته خواهد شد.
اللهم صلی علی محمد وآل محمد
1. سن و چهره
عمران پسر حصین مىگوید: به رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم گفتم: این مرد (مهدى) را برایم توصیف کن و شمّهاى از حالات او را بیان فرما. پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنى اسرائیل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختى و گرفتارى امّت من قیام مىکند؛ رنگ چهرهاش به عربها شباهت دارد؛ قیافهاش چون مرد چهل ساله مىنماید؛ صورتش چون پاره ماه مىدرخشد؛ زمین را پر از عدل و داد مىکند؛ آنگاه که آکنده از ظلم و ستم شود. بیست سال زمام امور را در دست دارد و همه شهرهاى کفر، چون قسطنطنیه، روم و... را مىگشاید..».(1)
امام حسن مجتبى علیه السلام مىفرماید: «... خداوند عمر حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را در روزگار غیبت طولانى مىگرداند. پس از آن با قدرت بىپایانش او را از چهره جوانى کمتر از چهلسال ظاهرمىکند».(2)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «زمانى که حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف ظهور مىکند، مردم او را انکارمىکنند و کسى بر او درنگ نمىکند؛ جز آنان که خداوند در عالم ذر(3) از آنان پیمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانى کامل و موفّق - معتدل - ظاهر مىشود».(4)
امیرمؤمنان مىفرماید: «هنگامى که مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف قیام مىکند، سن او بین سى تا چهل سال خواهد بود».(5)
مروى مىگوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قیام و ظهور چیست؟ امام فرمود: «نشانهاش این که سن حضرت زیاد است؛ ولى از نظر چهرهجوان مىنماید؛ به گونهاى که اگر کسى به او نظر کند، مىپندارد او در سن چهلسالگى یا کمتر است. نشانه دیگرش این که گذشت روزگار او را پیر نمىکند تازمانى که اجلش فرارسد».(6)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «بهطور حتم، ولىّ خدا صد و بیست سال همانند ابراهیم خلیل عمر خواهد کرد و به چهره و رخسار جوانى کامل و سى ساله ظاهر خواهد شد».(7)
مرحوم مجلسى مىگوید: شاید مراد مدت حکومت و سلطنت حضرت باشد یا این که عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولانى کرده است.
مراد از کلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و کنایه از این که در سنین متوسط و یا آخر سنین جوانى است.(8)
درباره سن حضرت بههنگام ظهور، اقوال دیگرى نیز هست. ارطات مىگوید: حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف شصت ساله است.(9) ابنحمّاد مىگوید: حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف هیجده ساله است.(10)
2. مشخصات بدنى
ابوبصیر مىگوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: از پدر شما شنیدهام که امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف سینهاى گشاده و کتفهایى باز و عریض دارد. حضرت فرمود: «اى ابا محمد! پدرم زره پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را پوشید؛ ولى برایش بلند بود؛ بهطورى که بر زمین مىرسید. من نیز آن را پوشیدم؛ ولى بر قامتم بلند بود؛ ولى آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است که بر بدن رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم اندازه بود و قسمت پایین آن زره کوتاه است؛ بهطورى که هر بیننده گمان مىکند اطراف آن را گره زدهاند».(11)
ریان پسر صلت مىگوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟
فرمود: «من امام و صاحب امر هستم؛ ولى نه آن صاحب امرى که زمین را از عدل و داد پرمىکند؛ آنگاه که از ستم و بیداد پر شده باشد. چگونه مىتوانم صاحب آن امر باشم، درحالى که ناتوانى جسمى مرا مىبینى؟ حضرت قائم کسى است که وقتى ظهور مىکند، در سن پیران است؛ ولى به نظر جوان مىآید. اندامى قوى و تنومند دارد؛ بهطورى که اگر دست را به سوى بزرگترین درخت دراز کند، آن را از ریشه بیرون مىآورد و اگر میان کوهها فریاد برآورد، صخرهها مىشکند و از جا کنده مىشود. عصاى موسى و انگشتر سلیمان همراه اوست».(12)
ب) کمالات اخلاقى
حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف مانند پیشوایان معصوم دیگر داراى کمالات اخلاقى ویژهاى است. از آنجا که معصومین علیهم السلام انسانهاى کاملى هستند و از هر جهت اسوه و الگوى بشریت هستند، اخلاق نیکو را نیز در بالاترین حد دارا مىباشند.
حضرت رضا علیه السلام مىفرماید: «مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف داناترین، بردبارترین و پرهیزگارترین مردمان است. او از همه انسانها بخشندهتر، شجاعتر و عابدتر است».(13)
خیلی خوشم اومد از مطلبتون