پشتِ چشمان تو، ماهی خواب دریا دیده است؟
یا که دریا روی پلک چشم ِ تو خوابیده است؟!
مُشتِ مرواریدِ اشکت وا شده بر گونه، یا
موج، مشتی از صدف بر ساحلت پاشیده است؟
ماهِ چشمم از شبت کوچیده؟ یا از بخت بد
مهرِ چشم ِ روشنت از روز من، کوچیده است؟
در نبودم با کسی احوالپرسی کرده ای؟
حال و احوال تو را جز من، کسی پرسیده است؟!
قلبِ من که حامل عشقی نفس گیر از تو بود
طفلِ بی تابی به نام سوء ظن زاییده است
این همه تردید ِ من، زاییده ی تقصیر توست
تازگی ها چشمه ی احساس ِ تو، خشکیده است
پشتِ چشمان تو، ماهی خواب دریا دیده بود
کوسه ای، رویای این بیچاره را بلعیده است.
مهتا پناه
از مجموعه غزل ( وقتی بلرزد قلبِ باد از رقص بیدی) ناشر فصل پنجم
- ۱۰۶۶ نمایش