شب از دو چشم ِ سیاهت، یک خواب راحت ندارد
چشمم به بی خوابی ِ شب، دور از تو، عادت ندارد
من چارده شب، شمردم هفت آسمان از ستاره
ماه ِ تمام ِ خیالت، قصد رفاقت ندارد؟!
دیگر تب انتظارت، لبریز بی تابی ام کرد
کوهِ تحمل فرو ریخت، ایوب طاقت ندارد!
دورت بگردم الهی، دورم نزن با سکوتت
یعنی رضایت، به جز این، دیگر علامت ندارد؟!
تَنگ است وقت و مجال یک لحظه غفلت نداریم
بختی که رو کرده بر ما، آن قدر فرصت ندارد
وقتی فرار از حقیقت، کار دل صادقت نیست
این که تو عاشق نباشی! اصلاً حقیقت ندارد.
مهتا پناه
#مهتا_پناه
از مجموعه غزل ( وقتی بلرزد قلبِ باد از رقص بیدی) از مهتا پناه / ناشر فصل پنجم
- ۱۱۸۴ نمایش